#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوپنج
👈این داستان⇦《 عناصر آزاد 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎درگیریش با من علنی شده بود ... فقط بچهها فکر میکردن رقابت شیمیه ... بعضیها هم میگفتن ...
- تدریس تو بهتره ... داره از حسادت بهت میترکه ...😡😠
🔹کار به آوردن سوالهای المپیاد کشیده بود ... سوالها رو که مینوشت ... اکثرا همون اول ... قلمها رو میگذاشتن زمین ... اما اون روز ... با همه روزها فرق داشت ...✨
این سوال سال * المپیاد کشور * ...
با پوزخند خاصی بهم نگاه کرد😏 ...
- جزء سختترین سوالها بوده ... میگن عده کمی تونستن حلش کنن ...
نگاههای بچهها چرخید سمت من ... و نگاه من، بدون اینکه پلک بزنم ... به تخته گره خورده بود ...😐
🍃- خدایا ... این یکی دیگه خیلی سخته ... به دادم برس ...
🔻آقا چرا یه سوالی رو میارید که خودتون هم نمیتونید حل کنید؟ ... گند میزنید به روحیه ما ‼️...
🔸و بچهها باهاش هم صدا شدن ... هر کدوم در تایید حرف قبلی یه چیزی میگفت ... و من همچنان به تخته زل زده بودم ... فرامرز از پشت زد روی شونهام و صداش رو بلند کرد...🗣
🔸- بیخیال شو مهران ... عمرا اگه این سوالش مال سن ما باشه ... المپیاد دانشجوها یا بالاتر بوده ...
بین سر و صدای بچهها ... یهو یه نکته توی سرم جرقه زد...⚡️⚡️
🔻- آقا اصلا غیر از اورانیوم ... عناصر پرتوزا در طبیعت به طور آزاد یافت نمیشن ... عناصر این گروه اصلا وجود خارجی ندارن و فقط به صورت آزمایشگاهی تولید میشن ... مطمئنید عنصرهایی که توی گزینه هاست درسته❓ ...
⭕️میگم احتمالا طراح سوال ... موقع طرح این ... مست بوده عقلش رفته بوده تعطیلات ... آقا یه زبون به برگهاش میزدید ... میدید مزه شراب میده یا نه❓ ...
🔹جملاتی که با حرف اشکان ... شرترین بچه کلاس کامل شد ...
- شایدم اونی که پای تخته نوشته ... دیشب زیادی خورده بوده ...😂
🔸و همه زدن زیر خنده ... برای اولین بار ... سر کلاس ... با حرفهایی که خودش میزد ... و جملاتی که دیگران رو مسخره میکرد ... مسخرهاش کردن ... جذبه و هیبتش شکست ⚡️... کسی که بچهها حتی در نبودش بهش احترام میگذاشتن ...
▫️از اینکه خلق و خوی مسخره کردن بین بچهها شایع شده بود ... و قبح شراب خوردن ریخته بود ... ناراحت بودم ... اما این اولین قدم در شکست اون بود ...👌
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ