eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.8هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
11.5هزار ویدیو
112 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام امشب هم مهمان شهید بزرگواری هستیم لطفا بگیرید و کنید بغد بخونید ان شاء الله دعای این شهید بدرقه راه و‌زندگیتان باشد شادی روح بلندشان
سلام امشب هم مهمان شهید بزرگواری هستیم لطفا بگیرید و کنید بغد بخونید ان شاء الله دعای این شهید بدرقه راه و‌زندگیتان باشد شادی روح بلندشان
سلام امشب هم مهمان شهید بزرگواری هستیم لطفا بگیرید و کنید بعد بخونید این شهید از سادات هستند و خیلی ها با دعای این روا شدند ان شاء الله دعای این شهید بدرقه راه و‌زندگیتان باشد شادی روح بلندشان
سلام امروز هم مهمان شهید بزرگواری هستیم لطفا بگیرید و کنید بعد بخونید ان شاء الله دعای این شهید بدرقه راه و‌زندگیتان باشد شادی روح بلندشان
سلام امشب هم مهمان شهید بزرگواری هستیم لطفا بگیرید و کنید بعد بخونید ان شاء الله دعای این شهید بدرقه راه و‌زندگیتان باشد شادی روح بلندشان
سلام امشب هم مهمان شهید بزرگواری هستیم لطفا بگیرید و کنید بعد بخونید ان شاء الله دعای این شهید بدرقه راه و‌زندگیتان باشد شادی روح بلندشان
سلام امشب مهمان شهیدی هستیم که خود صاحب کانال هست لطفا بگیرید و کنید بعد بخونید ان شاء الله دعای این شهید بدرقه راه و‌زندگیتان باشد شادی روح بلندشان
🌸 دستورالعملِ ساده ی شهید مطهری برای رسیدن به موفقیت👆 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
یک سالی📆 از زندگی #مشترکمان می گذشت که یکی از دوستانش👥 دعوت کرد، برویم خانه شان گفته بود ( یک #مهمانی ساده گرفتیم به مناسبت سالگرد ازدواجمان💍 ) همراه عباس و دختر #چهل روزه مان رفتیم از در که وارد شدیم، فهمیدیم😱 آن جا جای ما نیست. خانم ها و آقایان #مختلط نشسته بودند و خوش و بش می کردند 😞از سر #اجبار و به خاطر تعارف های صاحب خانه رفتیم نشستیم، ولی نتوانستیم آن وضعیت را تحمل کنیم 🚫.#خداحافظی کردیم و آمدیم بیرون پیاده راه افتادیم سمت خانه عباس ناراحت بود😔 . بین راه حتی یک کلمه هم حرف نزد #قدم هایش را بلند بر می داشت که زود تر برسد به خانه 🏡که رسیدیم دیگر طاقت نیاورد زد زیر #گریه مدام خودش را سرزنش می کرد که چرا به آن مهمانی رفته⚠️ کمی که آرام شد، #وضو گرفت سجاده اش را گوشه ای پهن کرد و ایستاد به نماز تا نزدیک صبح صدایش را می شنیدم #قرآن می خواند و اشک 😭می ریخت...آن #شب خیلی از دوستانش آنجا ماندند . برای شان مهم نبود❌ که شاید #خدا راضی نباشد...ولی عباس همیشه یک قهرمان بود؛💞 حتی در مبارزه با نفس #اماره اش... راوی: همسربزرگوارشهید 📎معاون عملیات نیروی هوایی ارتش #خلبان‌شهید_عباس_بابایی 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
سلام تا لحظات دیگر ان شاء الله مهمان عزیز شهیدی در کانال داریم اگر شما هم می خواهید با این شهید بزرگوار وگرامی اشنا بشید کنید و بگیرید و با مهمان عزیز امشب همراه باشید 👇👇👇👇
سلام تا لحظات دیگر ان شاء الله مهمانی از دعوت کانال هستند اگر شما هم می خواهید با این مهمان بهشتی و آسمانی اشنا بشید کنید و بگیرید 💌منم التماس دعا دارم ازمهمان اسمانی امشب با ما همراه باشید در مهمان بهشتی امشب 👇👇👇👇 مهمان بهشت به کانال خوش آمدید 🌹🌹🌹
سلام تا لحظات دیگر ان شاء الله به مهمانی ها خواهیم رفت و........ اگر شما هم می خواهید با این مهمان آسمانی اشنا بشید کنید و بگیرید 💌منم التماس دعا دارم ازمهمان اسمانی امشب با ما همراه باشید در مهمان خصوص امشب 👇👇👇👇 مهمان عزیز:......... از شاهراه آسمان به کانال زمین خوش آمدید 🌹🌹🌹
سلام تا لحظات دیگر ان شاء الله یک ها داریم در کانال زمین💌💌💌💌💌💌💌💌💌 اگر شما هم می خواهید با این مهمان آسمانی اشنا بشید کنید و بگیرید با ما همراه باشید در مهمانی شهدایی امشب 👇👇👇👇 مهمان عزیز:......... از شاهراه آسمان به کانال ما خوش آمدید
ای که در فضای سایبر و مجازی می جنگی، برای فشردن کلیدها و دکمه های کامپیوتر و موبایلت وضو بگیر!👌 و با نیت مطلب بنویس. بدون که تو مصداق و ما رمیت اذ رمیت... هستی شما در شبهای تاریک و اینترنت از میدان عبور می کنید. باشید به شهدا تمسک کنید بصیرتتون را بالا ببرید که نخورید رابطه خودتون رو با خدا زیاد کنید...✅ 〽️با یکی بشید و در این راه گوش به فرمان انها باشید... بچه ها خط به خطی که تو می نویسین رو همه می بینن!!! در این فضای مجازی که سربازانش شما هستید باید تا دیوار و پیش رفت.👌 امروز وقتی شما در این فضا قرار می گیرید شهدا شما را نگاه می کنند، پس باید با باشید و ذکر « ما رمیت اذ رمیت» بخوانید. شما الان بالای بانی قرار گرفته اید و بخواهید یا نه، وسط میدان هستید؛ چرا که » ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
میگفت : همه دنیا شدند میخوان همه چی مون رو بگیرند ... همه چی رو ... 📍اینا هشت سال جنگ کردند دیدند نمیشه با این جنگید ... باورشون ... میدونی چیکار کردند⁉️ 📍اومدند شبکه های مجازی رو به راه کردند .. اومدن و رو دادن به ما ... گفتند همه چی اینطوری راحت تر میشه ... 📍امریکایی ها برای ،ثانیه ما برنامه ریختند که... رو ازمون بگیرند 📍۲۴ ساعته دارند کار میکند بخاطر همیناااا با این کارهایی که میکنیم ترویج داریم میدیم برنامه هاشون رو😔 ... میگیم از این کارامون کار فرهنگی هست اما نمیدونیم که داریم با همین دست که میگریم میدیم برنامه های اونارو،و این یعنی 😞 ... پس قبلش فکر کنید ... 👈و بعد عمل کنید .. مواظب دل تون باشید👌 ... ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🔻 ۲۰ 👈این داستان⇦ ‌《تو شاهد باش》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💠🌼یه ساعت قبل از اذان از جا بلند می شدم ... و می رفتم توی آشپزخونه کمک مادرم👌 ... حتی چند بار ... قبل از اینکه مادرم بلند بشه ... من چای رو دم کرده بودم ...👌 ، 4 روز اول رمضان رو سفر بود ... اون روز سحر ... نیم ساعت به اذان با خواب آلودگی تمام از اتاق اومد بیرون ... تا چشمش بهم افتاد ... دوباره اخم هاش رفت توی هم ... حتی جواب سلامم رو هم نداد ...😔 سریع براش چای ریختم ... دستم رو آوردم جلو که ... با همون حالت اخموی همیشگی نگام کرد ... 🌸به والدین خوداحسان میکنید؟🌸... جا خوردم ... دستم بین زمین و آسمون خشک شد ... با همون لحن تمسخرآمیز ادامه داد ...😳 - لازم نکرده ... من به لطف تو نیازی ندارم ... تو به ما شر نرسان ... خیرت پیشکش ...⚡️ بدجور دلم شکست ... دلم می خواست با همه وجود گریه کنم ...😢 - من چه شری به کسی رسونده بودم؟😏 ... غیر از این بود که حتی بدی رو ... با خوبی جواب می دادم؟ ... غیر از این بود که ...😞 چشم هام پر از اشک شده بود 😭... یه نگاه بهم انداخت ... نگاهش پر از حس غرور و پیروزی بود... - اصلا لازم نکرده روزه بگیری😡 ... هنوز 5 سال دیگه مونده ... پاشو برو بخواب ...😳 - ...😟 صدام بغض داشت و می لرزید ... - به تو واجب نشده ... من راضی نباشم نمی تونی توی خونه من روزه بگیری ...☹️ توی سینه ام حبس شده بود ... و اون مثل پیروز میدان بهم نگاه می کرد ... همون جا خشکم زده بود ... مادرم هنوز به سفره نرسیده ... از جا بلند شدم ...🙂 - ...🌙 و بدون مکث رفتم توی اتاق ... پام به اتاق نرسیده ... اشکم سرازیر شد😭 ... تا همون جا هم به زحمت نگهش داشته بودم... در رو بستم و همون جا پشت در نشستم ... سعید و الهام خواب بودن ... جلوی دهنم رو گرفتم ... صدای گریه کردنم بیدارشون نکنه ...😰☹️ - ... تو شاهد بودی که هر چه در توانم بود انجام دادم ... من چه ظلمی در حق پدرم کردم که اینطوری گفت؟🙁 ... من می خواستم روزه بگیرم اما پدرم نگذاشت ... تو شاهد باش ... چون حرف تو بود گوش کردم ... اما خیلی دلم سوخته ... خیلی ... گریه می کردم و بی اختیار با خدا حرف می زدم ...☺️ صدای اذان رادیوی مادرم بلند شد❣ ... پدرم اهل نماز نبود ... گوشم رو تیز کردم ببینم کی میره توی اتاقش دوباره بخوابه... برم بگیرم ... می ترسیدم اگر ببینه دارم نماز می خونم ... اجازه اون رو هم ازم صلب کنه ... که هنوز بچه ای و 15 سالت نشده ... تا صدای در اتاق شون اومد ... آروم لای در رو باز کردم و یواشکی توی حال سرک کشیدم ... از توی آشپزخونه صدا می اومد ... دویدم سمت دستشویی که یهو ...😨 اونی که توی آشپزخونه بود ... پدرم بود ...😨 ـ ـ ✨🍃✨
🔻 👈این داستان⇦ 《دعوتنامه》 ــ≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤ 🌼اون شب ... بالشتم از اشک شوق خیس بود ... از شادی گریه می کردم😭 ... تا اذان صبح خوابم نبرد 😕... همون طور دراز کشیده بودم و به خدا و تک تک اون حرف ها فکر می کردم... ✨اول ... جملاتی که کنار تصویر اون بود ... هر کس که مرا طلب کند می یابد ... من 4 سال ... با وجود بچگی ... توی بدترین شرایط ... خدا رو طلب کرده بودم ... و حالا ...❗️❕ و حالا ... خدا خودش رو بهم نشون داد👌 ... خودش و مسیرش... و از زبان اون شخص بهم گفت ... این مسیر، مسیر عشق و درده ... اگر مرد راهی ... قدم بردار ... و الا باید مورچه ای جلو بری ... تازه اگه گم نشی و دور خودت نچرخی... به ساعت نگاه کردم⌚️ ... هنوز نیم ساعت تا باقی مونده بود ... از جا بلند شدم و رفتم گرفتم ... جا نمازم رو پهن کردم و ایستادم🍃 ... ساکت ... بی حرکت ... غرق در یک سکوت بی پایان ...💫 - ... من مرد راهم ... نه از درد می ترسم ... نه از هیچ چیز دیگه ای ... تا تو کنار منی ... تا شیرینی زیبای دیدنت ... پیدا کردنت ... و شیرینی امشب با منه ... من از سوختن نمی ترسم ... تنها ترس من ... از دست دادن توئه ... رهام کنی و از چشمت بیوفتم ... پس دستم رو بگیر ... و من رو تعلیم بده ... استادم باش برای ❤️... که من هیچ چیز از این راه نمی دونم ... می خوام تا ته خط اون حدیث قدسی برم ... می خوام عاشقت باشم ... می خوام عاشقم بشی ...❣ دست هام رو بالا آوردم ... نیت کردم ... و ... هر چند فقط برای فرصت بود ... اما اون شب ... اون اولین بود ...✨ 🌸نمازی که تا قبل ... فقط شیوه اقامه اش رو توی کتاب ها خونده بودم ... اون شب ... پاسخ من شده بود ... پاسخ من به ... ‌‌⇦چهل روز ... توی دعای دست هر نمازم ... بی تردید ... اون حدیث قدسی رو خوندم ... و از خدا ... خودش رو خواستم ... فقط خودش رو ... تا جایی که بی واسطه بشیم ... من و خودش ... و فقط ...❤️ و این شروع داستان جدید من و خدا شد ...👌 ... یکی پس از دیگری به سمت من می اومدن ... هیچ سوالی بی جواب باقی نمی موند ... تا جایی که قلبم آرام گرفت ... حتی رهگذرهای خیابان ... هادی های لحظه ای می شدند ... واسطه هایی که خودشون هم نمیدونستن ... و هر بار ... در اوج فشار و درد زندگی ... لبخند و شادی عمیقی وجودم رو پر می کرد ... خدا ... بین پاسخ تک تک اون هادی ها ... خودش رو ... محبتش رو ... توجهش رو ... بهم نشون می داد ... معلم و استاد من شد ...🌸 من سوختم ... اما پای تصویر اون شهید ... تصویری که با دیدنش ... من رو در مسیری قرار داد که ... به هزاران سوختن می ارزید ... و این ... آغاز داستان عاشقانه من و خدا بود ...🌼 ــ* ــ ــ *ــ ــ *ــ ــ *ــ ــ *ــ ــ *ــ ــ ....💠💫💠
🔸🔸🔶🔸🔸 🌅چقدر زیباست روی تابلویی بنویسیم : ⚠️جاده لغزنده است مشغول کارند! با احتیاط برانید ... ✅ دیر رسیدن به پست و مقام ، بهتر از هرگز نرسیدن به است.. ✅حداکثر سرعت بیشتر از سرعت نباشد❣ ‼️اگر پشتیبان "ولایت فقیه" نیستید لااقل کمربند "دشمن" را نبندید! ❌دور زدن و ممنوع ⛔️با دنده حرکت نکنید و با وارد شوید ✨🌷این جاده مطهر به ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
💠💠💠💠 در روايتي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله مي‏فرمايد:  «اگر مي‏تواني هميشه باشي اين عمل را ترک نکن؛ چرا که ملک الموت آنگاه که روح بنده ه‏ایي را که با باشد بگيرد او را محسوب خواهد نمود.» 😍 مومن... و یادت نره 💟 عادت به کارهای خوب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╲\╭┓ ╭🌸 🍃 ┗╯\╲ ⚜ حاج مهدی توکلی: ⏰📿 آدم شب اول که یازده رکعت نمی‌خوانَد، زده می شوی. دو رکعت بخوان. ⏰📿 دو رکعت هم بخوانی، خوانی. نماز شب بهترینش اینست که اینجوری (یازده رکعت) باشد، ولی کسی دو رکعت هم بخواند جزء خوان هاست. ⏰📿 اصلاً حال هم نداری نماز بخوانی، بگیر، این را امتحان کن. وضو بگیر و رو به قبله بنشین، زیر لب دو سه بار بگو ✨"صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْکَ یٰا ٱبٰاعَبْدِاللّٰه"✨ اشکت جاری می شود. ⏰📿 پا شدی دیگه، آن بیداری خیلی ارزش دارد. ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🔘👈یک پیشنهاد برای محرم امسال به خاطر شرایط توی خونه هاتون ومخصوصا آشپزخونه تون اجراکنید. 👇👇👇 ✅1_ اینکه هرطوری شده یک درِ منزلتون بزنید. ✅2_ یک پرچم هم ورودی آشپزخونتون بزنیدوبه اهل خونه هم بگید: من این دوماه رابه امام حسین( ع )توآشپزخانه خودمون خدمت می کنم. هر غذایی ازصبحانه،ناهار،شام گرفته تاچای و آب خنک دادن به اهل منزل را به نیت روضه امام حسین دراختیارشون بزارید. ✅3_به اهل خانه بگیداین دوماه شما هم میتوانیدتوآشپزخانه امام حسین (ع) کنید حتی به اندازه یک استکان جابه جا کردن برای مجلس امام حسین( علیه السلام). ✅4_هرروزیک زیارت همراه بایک توی خونه ومخصوصا توی آشپزخونه گوش کنید یابخونید و برای فرج آقا صاحب الزمان (عجل الله)و سلامتیشون و شفای مریضهاوبرطرف شدن این بلاوبیماری و برآورده شدن حاجات همه بندگان خدا دعا کنید که همه این دعاها به خودتان بازمی گردد. ✅5_حتما در آشپزخانه بدون در این ایام وارد نشوید. ✅👌بیایدامسال همه باهم خانه های خودرا و آشپزخانه ی امام حسین (ع)کنیم 💯 ✅👌تا فرزندان مان ببیند و در ذهن خود برای آینده ذخیره کنند،💯 ✅👌تا آثارنیک وباقیات وصالحات شود برای بعداز خودمان💯 💠التماس دعا🤲
1_778863822.mp3
2.56M
امام رضا(علیه السلام) را نمازی با عظمت و مهم می‌دانستند و به یاران می‌فرمودند که: خانه‌هایی که در آن، نماز شب خوانده می‌شود، به آسمان و ساکنان آسمان، روشنی و نور می‌دهند؛ همانطور که ستارگان آسمان برای ساکنان زمین نورافشانی می‌کنند. ایشان، وقتی یک سوم آخر شب می‌رسید، از رختخوابشان بلند می‌شدند. بعد، درحالیکه به گفتن ذکر مشغول بودند و ذکر استغفار، یعنی استغفرالله ربی و اتوب الیه می‌گفتند، می‌گرفتند، مسواک می‌زدند و به خواندن نماز شب مشغول می‌شدند.
: امروز وقتی شما در قرار می گیرید شما را نگاه میکنند، پس باید با باشید و ذکر «ما رمیت اذ رمیت» بخوانید. شما الان بالای دکل قرار گرفته اید و بخواهید یا نه، میدان هستید. ... 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
1_778863822.mp3
2.56M
امام رضا(علیه السلام) را نمازی با عظمت و مهم می‌دانستند و به یاران می‌فرمودند که: خانه‌هایی که در آن، نماز شب خوانده می‌شود، به آسمان و ساکنان آسمان، روشنی و نور می‌دهند؛ همانطور که ستارگان آسمان برای ساکنان زمین نورافشانی می‌کنند. ایشان، وقتی یک سوم آخر شب می‌رسید، از رختخوابشان بلند می‌شدند. بعد، درحالیکه به گفتن ذکر مشغول بودند و ذکر استغفار، یعنی استغفرالله ربی و اتوب الیه می‌گفتند، می‌گرفتند، مسواک می‌زدند و به خواندن نماز شب مشغول می‌شدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 دانشمند سوئیسی در ۶۳ سالگی مسلمان شد. ▫️ در ۶۷ سالگی حافظ قرآن شد. ▫️به مریض‌هایش اسلام و وضو را پیشنهاد می‌کند. ▫️ او از مسلمانان با دوربین‌های حرارتی فیلم می‌گرفت و می‌گفت: هنگام وضو هاله سفیدی اطرافشان را احاطه می‌کند. 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124