eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.8هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
11.5هزار ویدیو
112 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید بر روی دلها و فکرها و زبانها و جهت‌گیری‌ها کار مؤثر انجام داد رهبر معظم انقلاب: آنها امروز برای مقابله با جمهوری اسلامی هم از سلاح آتشین و هم از عملیات روانی و سلاح فرهنگ استفاده می‌کنند البته امروز بی‌تردید صد برابر از زمان جنگ تحمیلی قوی‌تر شده‌ایم و توانایی‌های کشور قابل مقایسه با آن زمان نیست اما صِرف حضور در میدان نظامی و پیشرفت‌های خوب در این زمینه کافی نیست بلکه باید بر روی دلها و فکرها و زبانها و جهت‌گیری‌ها نیز کار مؤثر انجام داد. ۱۴۰۳/۷/۱۵
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت شصت و نهم ▫️حرفش که به آخر رسید، رانا موبایلم را که در ماشین از دستم کشی
📕رمان 🔻قسمت هفتادم ▫️ماشین را خاموش کرد، خیره به چشمانم ماند و محکم پرسید: «کیا دنبال من هستن؟» ▪️نگاهش از چشمانم تا اطراف ماشین چرخی زد و دوباره سؤال کرد: «شماها اینجا چی‌کار می‌کردید؟» ▫️می‌ترسیدم پاسخی بدهم که فریادش چهارچوب تنم را لرزاند: «ازت می‌پرسم اینجا چی کار می‌کنی؟» ▪️شیشۀ اشکی که روی چشمم را گرفته بود، با فریادش شکست، یک قطره چکید و من با صدایی که حتی خودم به سختی می‌شنیدم، شروع کردم: «امروز یکی بهم زنگ زد... گفت یه امانتی برام داره، بیام اینجا ازش بگیرم...» و هنوز حرفم تمام نشده، فریاد بعدی‌اش پردۀ گوشم را پاره کرد: «هرکی بگه امانتی دارم، تو راه میفتی میری دنبالش؟» ▫️بغضم را فرو خوردم و صدایم بیشتر در گلو فرو رفت: «از یک هفته پیش عامر بهم پیام می‌داد که باید برم ببینمش... اما من جواب نمی‌دادم...» ▪️امان نمی‌داد حرفم را بزنم و اینبار با حالتی متحیر تکرار کرد: «عامر؟!» ▫️نمی‌دانستم چه فکری در مورد من می‌کند و حتی اگر به وفا و محبتم شک می‌کرد باید حقیقت را می‌گفتم که بارش قطرات اشکم سرعت گرفته بود و کلماتم به کُندی ادا می‌شد: «به‌خدا من هیچ کاری به اون نداشتم... تو این چند ماه هیچ خبری ازش نداشتم... تا اینکه یه دفعه نصفه شب پیام داد که باید برم ببینمش... می‌گفت یه امانتی برام داره... می‌گفت اگه نرم امانتی رو ازش بگیرم، با همون می‌تونه آبروی تو رو ببره...» ▪️در سکوتی خشمگین، خیره نگاهم می‌کرد؛ از شدت عصبانیت و تندی نفس‌هایش، قفسه سینه‌اش به شدت تکان می‌خورد و با لحنی خش‌دار بازخواستم کرد: «پس اون شب حال مادرت بد نشده بود، عامر داشت بهت پیام می‌داد که انقدر ترسیده بودی! تو نباید به من یک کلمه حرف بزنی؟ من انقدر غریبه‌ام؟» ▫️باید زودتر می‌گفتم عامر مُرده تا بیش از این به احساسم شک نکند و تا خواستم حرفی بزنم، با عصبانیت سؤال کرد: «تو اصلاً خبر داری عامر یک ماه پیش کشته شده؟» ▪️باورم نمی‌شد از قتل عامر باخبر باشد و در برابر حیرت نگاهم، لحنش بیشتر گرفت: «همون شبی که برام از عامر درددل کردی، فرداش از بچه‌ها خواستم آمارش رو برام بگیرن و همون روز فهمیدم تو آپارتمانش تو دیترویت میشیگان کشته شده!» ▫️انگار بیش از من از عامر باخبر بود و با همین اطلاعات و حادثه امروز، آیه را خوانده بود که بدون نیاز به توضیحم، نفس بلندی کشید و ماجراهای این یک هفته را تحلیل کرد: «همونایی که عامر رو کشتن، با خطش یه هفته تو رو سر کار گذاشتن تا به من برسن. وقتی جواب ندادی امروز به بهانۀ امانتی کشوندنت بیرون!» ▪️گیج و گنگ نگاهش می‌کردم و او هرلحظه عصبانی‌تر می‌شد: «تو هم خیلی راحت بلند شدی اومدی...» ▫️با پشت دست اشکم را پاک کردم و خواستم از خودم دفاع کنم: «من می‌خواستم زودتر اون امانتی رو بگیرم تا مشکلی برای زندگی‌مون پیش نیاد...» و او به قدری به هم ریخته بود که دوباره صدایش بالا رفت: «خب یه کلمه به من می‌گفتی!» ▪️از غیض و غضب نگاهش جرأت نمی‌کردم کلامی دیگر بگویم و او حالا می‌خواست نتیجه را بداند که چشمانش غرق شَک بود و مردد پرسید: «حالا چی ازت خواستن؟» ▫️از یادآوری صحنۀ قفل شدن در تاکسی و فشار اسلحه روی پهلو و رنگ‌ پریده زینب، درد ترس و وحشت آن لحظات در تمام استخوان‌هایم دوید، آبگینه گریه در گلویم شکست و میان هق‌هق اشک‌هایم اعتراف کردم: «به بهانۀ یه زن حامله که حالش بد بود، ما رو سوار تاکسی کردن... یه دفعه متوجه شدم دارن از بغداد میرن بیرون، تا اعتراض کردم، درها رو قفل کردن و روم اسلحه کشیدن...» ▪️هجوم گریه نور نگاهم را گرفته و با همین چشمان غرق اشکم می‌دیدم سفیدی چشمانش از اضطراب، مثل خون شده است؛ رنگ صورتش از ترس آنچه بر سر ما آمده بود، هر لحظه بیشتر می‌پرید و من با کلماتی بریده بدتر آتشش می‌زدم:«خیلی از بغداد دور شدیم..ما رو بردن تو یه باغ شخصی.. تو یه خونه ویلایی.. دو نفر بودن؛ یه مرد و یه زن.. رانا و فائق.. گفتن امشب میان در خونه و من باید موبایل تو رو چند دقیقه براشون ببرم.. گفتن اگه این کارو نکنم، هر سه نفرمون رو می‌کُشن.. گفتن اگه به کسی حرفی بزنم...» و دیگر نفسم یاری نکرد ادامه دهم که دهانم را با هر دو دستم گرفتم تا نالۀ گریه‌هایم بیش از این بلند نشود و از شدت وحشت حالم هر لحظه بدتر می‌شد. ▫️مهدی دستانش را روی فرمان عصا کرده بود؛سرش را با تمام انگشتانش فشار می‌داد و با حالتی درمانده زیر لب تکرار می‌کرد:«تو چی کار کردی آمال؟» ▪️از حال خراب ما زینب به گریه افتاده بود، از روی صندلی عقب جلو آمده و مدام چادرم را می‌کشید و صدای مهدی همچنان می‌لرزید:«اصلاً می‌فهمی ممکن بود چه بلایی سرتون بیاد؟» ▫️زینب را روی پایم نشاندم و مهدی انگار نمی‌توانست کنارم بنشیند که از ماشین پیاده شد و کلافه دور خودش می‌چرخید... 📖 ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انتشار برای نخستین مرتبه فیلم مراسم عروسی بانو "شهیده معصومه کرباسی" و "شهید رضا عواضه" در شیراز 🕊این فیلم نشان میدهد که این زوج، شهیدوار زندگی کردند تا شهید شدند.....😢 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَـــرَج 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به ماه رویت قسم که جانا... 🎙 علی فانی تقدیم نگاه شما منتظران حضرت ولیعصر ارواحنا فداه
. سلام قرار نبست هرکس طلبه باشه آدم خوبی باشه که قرار نیست هرکس نماز خون و‌مسجدی باشه آدم خوبی باشه که ما هم یک روحانی داریم وای که چقدر راحت تهمت زده به ما و هممون واقعا چی میخوایم جواب خدا رو بدیم پس عزیزان قرار نیست هرکس نماز خوند یا طلبه باشه یا نمیدونم مداح باشه آدم خوبی باشه و برعکس هرکس هم‌نماز خون نیست دلیل نمیشه آدم بدی باشه .
D1737381T15299895(Web)-mc.mp3
3.74M
"حاجت گرفتن از امام جواد (ع)" تجربه و تاریخ نشان داده است که امام جواد (ع) در پاسخگویی به حاجات دنیایی زودتر کار را راه می اندازند. محمد بن سهل قمی نقل می کند... 🎙حجت الاسلام والمسلمین استاد 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
43.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 جزایر سه گانه، خلیج فارس ارث پدری ماست 🇮🇷
حرف خاص (1).mp3
19.55M
چگونه با باقی‌مانده عمرمان تمام گذشته را جبران کنیم؟ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷رهبر انقلاب:مثل‌ شهید‌ان زندگی‌ کنید صحبت‌های انرژی زای آقامون 💫💫💫   🔴 کانال حضرت زهرا و شهدا 👇 @hazraet_zahra_135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁همیشه با خدا درد دل کن نه با خلق خدا و فقط به او توکل کن آنگاه می بینی که چگونه قبل از اینکه خودت دست به کار شوی کارها به خوبی پیش می روند.... 🍁از خدا خواستن عزت است اگر برآورده شود رحمت است و اگر نشود حکمت است از خلق خدا خواستن خفت است اگر برآورده شود منت است اگر نشود ذلت است 🍁پس هر چه می خواهی از خدا بخواه و در نظر داشته باش که برای او غیر ممکن وجود ندارد و تمام غیر ممکن ها فقط برای شماست 🍁 شبتون شهدایی😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بـســم الـلـه الــرحــمــن الـــرحــیـم 🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم... ...🌸 اللّهُم‌َّ_عَجِّلْ_لَوِلیِڪ‌َ_اَلْفَرَجْ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 ناراحتی مزدوران شبکه صهیونیستی اینترنشنال از آرام بودن فضای ایران؛ منابع عبری و کانال ۱۳ اسرائیل حمله به ایران را ناامید کننده توصیف کردند! پ ن: رسانه هاشون میگن چیزی نبوده حالا از فردا چهارتا خود فروخته داخلی میگن نه حمله شدید بوده اسرائیل قویه شما حالیتون نیست😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اینجا پارک لاله تهران است، دقایقی بعد از حمله تمسخرآمیز. به ✍این حمله اینقدر ضعیف و ناموفق بود که کارشناسان خارجی می‌گفتن حتما برا شناسایی بوده، اما سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی رسما از پايان عملیات گفت. 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقایسه حمله ایران و اسرائیل از نگاه یک کاربر ایکس 😂 🔹یک کاربر در شبکه ایکس با انتشار فیلمی که به مقایسه حمله موشکی ایران و حمله رژیم صهیونیستی پرداخته نوشته است: «ایران برنده شد. این تحقیر تمام‌عیار برای اسرائیل بود.» 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+چی شده؟ -جنگه! +جنگه؟ -آره! +دارن ایران رو می زنن؟ -نه! مال خودمونه ، دارن موشک ها اونا رو می زنن! پدافند! +هه(چی)؟ -پدافنده +عههه!
Audio_632876.mp3
19.33M
🗣 🔸 قسمت (ششم ) 🔸( قدرت و سرعت ) راههای ایجاد سکوت 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت هفتادم ▫️ماشین را خاموش کرد، خیره به چشمانم ماند و محکم پرسید: «کیا دنبا
📕رمان 🔻قسمت هفتاد و یکم ▫️می‌فهمیدم با همین حرف‌ها چه آواری از دلهره و نگرانی را روی سرش خراب کردم، می‌دانستم تازه اول مصیبت است که ردّ من و مهدی را زده بودند و حالا باید فکر چارۀ بعد از این بود که چند قدم به سرعت طول خیابان را می‌رفت و دوباره برمی‌گشت و انگار زمین و زمان برایش تنگ شده بود که باز برگشت و سوار ماشین شد. ▪️به سر و صورت زینب دست می‌کشیدم، او آرام‌تر شده بود اما من هنوز گریه می‌کردم و مهدی دیگر طاقت اشک‌هایم را نداشت که از همان پشت فرمان، من و زینب را با هم در آغوشش گرفت و با نغمۀ نفس‌هایی گرفته نجوا کرد: «آروم باش عزیزم.. نترس..» ▫️اما بیش از این چند کلمه نتوانست حرفی بزند که هرآنچه روی سینه‌اش مانده بود با یک نفس بلند بیرون داد و فقط در سکوت، من و زینب را نوازش می‌کرد. ▪️طوری شرمندۀ اشتباه امروزم بودم که خودم را از آغوشش بیرون کشیدم و نمی‌دانستم با چه کلامی عذرخواهی کنم و او با یک خبر، نفسم را گرفت: «رانا احتمالاً همون زنی هستش که عامر به‌خاطرش به تو خیانت کرد. یه دختر عرب اسرائیلی...» ▫️از بهت آنچه می‌شنیدم، اشکم بند آمد و حیرت‌زده به سمت مهدی چرخیدم و آنچه من ندیده بودم، او با ناراحتی برایم توضیح داد: «رانا از جاسوس‌های اسرائیلی ساکن دیترویت بوده که بعد از عملیات حماس تو هفت اکتبر، مأموریت خودش رو شروع می‌کنه. شروع کارش جذب سرمایه شرکت‌های خصوصی آمریکایی برای حمایت از اسرائیل بوده و تو این پروژه، شرکت‌هایی با مالکیت غیرآمریکایی در اولویت بودن تا شاید زمینه نفوذ براشون فراهم بشه. تو این قضیه، اتفاقی شرکت عامر تو تور رانا میفته، به‌ویژه اینکه فهمیده بودن برادر همسر عامر، از فرماندهان مقاومت عراق بوده. فقط اینکه چرا عامر رو کشتن هنوز برای ما نامشخصه...» ▪️خاطرۀ آن نیمه شب در خانۀ عامر و صدای خنده‌هایش که مرا از خواب بیدار کرد و تصویر زنی که روی صفحۀ موبایلش بود، همه روی سرم خراب شد و تازه می‌فهمیدم هوس‌بازی عامر چه بلایی سرش آورده و مهدی با لحنی عصبی ادامه داد: «حالا ظاهراً متوجه شدن که همسر قبلی عامر الان با یکی از نیروهای ایرانی ازدواج کرده و اومدن سراغ تو تا به من برسن.» ▫️باورم نمی‌شد گره کور امروز به کلاف سردرگم دیوانگی‌های عامر برسد و مهدی با لحنی رنجیده گله کرد: «اگه همون هفته پیش به من گفته بودی عامر داره بهت پیام میده، من می‌گفتم این آدم یک ماه پیش کشته شده و الان کس دیگه‌ای داره سعی می‌کنه به تو نزدیک بشه» ▪️از اینهمه حماقتی که مرتکب شده بود، کاسۀ سرم از درد پُر شده و دل مهدی از درد دیگری شکسته بود که دستش را روی گونه‌ام قرار داد، صورتم را رو به صورتش چرخاند، چند لحظه نگاهم کرد و بعد پرسید: «من انقدر برات غریبه بودم که هیچی بهم نگفتی؟» ▫️در برابر چشمانش دست و پای دلم را گم کردم و صادقانه گواهی دادم: «من فقط می‌ترسیدم...» که بلاخره لبخندی زد و با همان مهربانی همیشگی سؤال کرد: «از من می‌ترسیدی؟ مگه تو این دنیا کسی اندازۀ من می‌تونه تو رو دوست داشته باشه؟» ▪️از احساس جاری در لحن و نگاه و کلامش، دلم لرزید و او دوباره پرسید: «می‌دونی فقط از فکر اینکه امروز چقدر ترسیدی، دارم دیوونه میشم؟ اگه یه اتفاقی برای تو و این بچه افتاده بود، من چی‌کار می‌کردم؟» ▫️او نگران من بود و من دلواپس از این لحظه به بعد که مضطرب زمزمه کردم: «اونا حتماً امشب میان دنبال موبایلت» ▪️چند لحظه سکوت کرد و انگار در همین مدت فکر همه جا را کرده بود که با اطمینان پاسخ داد: «هر چی اطلاعات ازشون داری به من بده. از شماره تماس و رنگ ماشین و ویلا و مشخصات خودشون.» ▫️سپس نفسی کشید و او هم می‌دانست دیگر بغداد و این خانه امن نیست که تکلیف را مشخص کرد: «همین الان میریم فلوجه، تو رو می‌ذارم پیش پدر و مادرت و خودم برمی‌گردم.تمام اطلاعات هم الان می‌فرستم برای همکارام.» ▪️از اینکه می‌خواست دوباره تنها به بغداد برگردد، بند دلم پاره شد و با پریشانی پرسیدم: «اگه پیدات کنن چی؟» ▫️همانطور که در موبایلش دنبال چیزی می‌گشت، محکم جواب داد: «نگران هیچی نباش، اونا تو عراق خیلی نمی‌تونن مانور بدن. دردسر درست کنن، براشون هزینه داره. اگه می‌تونستن بیام سراغم که گوشی رو از خودم می‌گرفتم. فقط خواستن تو رو بترسونن و بدون هیچ هزینه‌ای به اطلاعات دست پیدا کنن. تو فقط هر چی می‌دونی به من بگو!» ▪️چند دقیقه‌ای کشید تا هر چه از مشخصات ظاهری رانا و فائق و تاکسی و ویلا و باغ شخصی در خاطرم مانده بود، همه را برای مهدی گفتم و او به سرعت در موبایلش یادداشت می‌کرد و بعد بلافاصله از ماشین پیاده شد. ▫️مقداری از ما فاصله گرفت و همانطور که مضطراب چند متر از طول خیابان را بالا و پایین می‌رفت، با تلفن صحبت می‌کرد و سرانجام برگشت و سوار شد... 📖 ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما ببینید که بر اثر خیانت خائنان، چه مقدار از سرزمین به راحتی جدا شدند .... چرا بغض کردی...؟💔😔 ⚡️📲📱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حیرت جهان از سامانه پدافندی چیزی که در واکنش پدافند ایران جالبه نبود ردی از موشک های رهگیره شاید اصلا موشک نیست. حالا چیه دشمن هم نمیدونست که حمله کرد و خیط شد:)) اقدام اسرائیل ترقه بازی نبود عملکرد پدافند ارتش عالی بود 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
امنیت و آرامش دیشب مون رو مدیون ارتش هستیم بخاطر گلی که کاشتن... و در پی شهادت دو نفر از عزیزان مون در ارتش، تسلیت میگیم به خانواده محترم شون و برایشان از خدا صبر و برکت میخواهیم 🇮🇷 و دیده که در دفاع از سرزمین و مردم ایران دیشب به شهادت رسیدند مبارک... 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
✍🏻اسرائیل به خاطر آزاد سازی دو اسیر اسرائیلی یک جنگ ۳۳ روزه راه انداخت. توقع ما از مسئولین نظامی اینه انتقام خون این دو شهید عزیزمون رو از سگ هار منطقه بگیرند.
. سلام خب دیگه باید سوال میکردید که اصلا اهل نماز و خدا و پیر و پیغمبر هست یا نه متاسفانه الان اولین سوال ها شده مالی آخرش اگر شد از ایمان هم می‌پرسند ببندید ازدواج لباس نیست که بگی فوقش میخرم اگه بد بود میرم عوضش میکنم بحث یه عمر زندگی هست شوخی نیست درسته الان طلاق باب شده اما طلاق هم به آسونی نیست چه ضرباتی میخوری آبرو رفتن هست و خیلی چیزهای دیگه و خواهشا با هیچ کس هم به این نیت ازدواج نکنید که من ازدواج میکنم و اینو عوضش میکنم صادقانه میگم آدمی که میگه بعدا سیگار رو ترک میکنم ترک نخواهد کرد میخواست ترک کنه قبل ازدواج ترک کرده بود پس خواهشا همه جوانب رو بررسی کنید با عقل و منطق نه احساسی استخاره هم نیاز نیست که خدا عقل داده مشاور داده منتها ما ها عقل رو ول میکنیم و سریع میریم سراغ استخاره .
خبر دارید... . هنوز که هنوز است از فاتحانه خیبر بر نگشته... . .. خبر دارید که آن دلیرمرد خطه مهمان نهنگ های خلیج فارس شد و برنگشت... . ..از خبری دارید... . .. بعد از اینکه یارانش را از به عقب بازگرداند دیگر کسی او را ندید... . از جوانانی که خوراک کوسه های شدند خبری دارید... . . .هنوز از صدای بچه ها می آید... . . .هنوز صدای مناجات از به گوش می رسد... . . .هنوز وصیت نامه شهدا خشک نشده؛ .... .... .. هنوز که هنوز است می ترسند از اینکه رو تنها بگذاریم... . .. و هنوز که هنوز است شهدا بند پوتینهایشان را باز نکرده اند و منتظر منتقم علیه السلام هستند تا دوباره در رکابش شهید شوند.....