حصر آبادان....
💌 کانال #شهیدحمید قبادی نیا
https://eitaa.com/shahid_hamid
ساده و بی ریا...
💌 کانال #شهیدحمید قبادی نیا
https://eitaa.com/shahid_hamid
"مُستجاب الدّعوه هستم"
آبادان ای سرزمین لاله ها
زنده بین "حمید قبادی نیا"
رازها در لعلِ خندان من است
جلوه ی سبز بهاران من است
عهد عزت با حبیبم بسته ام
سالکانه عارفی وارسته ام
عاشقانه دیده ام وجهِ خدا
مُستجاب الدّعوة هستم با دعا
شافع روز جزا، جانا، "حمید"
می دهم بر جانِ سرگشته نوید
شعر در مورد سردار #شهیدحمیدقبادی_نیا از برادر نوروز اکبری زادگان (سرگشته)
☞ https://eitaa.com/shahid_hamid
عدالت خواه...
💌 کانال #شهیدحمید قبادی نیا
https://eitaa.com/shahid_hamid
حواسش به جزئیات بود...
💌 کانال #شهیدحمید قبادی نیا
https://eitaa.com/shahid_hamid
#به_وقت_خاطره
#حمید خیلی با محبّت بود در یکی از تابستان ها که مدارس تعطیل بود چند ماه را کار کرده بود وقتی دستمزدش را گرفت به جای این که برای خودش خرج کند و مثل پسرهای هم سن و سالش به فکر سر و تیپ خودش باشد، بیشتر دستمزدش رو داد وبرای من گردنبند طلا خرید. چون می دید با حقوق کارگری،آقام نمی تونه از این خرج ها بکنه و فکر می کرد خواهرش ممکنه احساس کمبود بکنه.
#حمید قلب مهربان و روح بزرگی داشت. 《خاطره ازخواهر شهید》
💌 کانال #شهیدحمید قبادی نیا
https://eitaa.com/shahid_hamid
#به_وقت_خاطره
فکر کنم آخرین مرخصی بود که #حمید برای دیدن خانواده به ایذه آمد. من در اون موقع برای مشکل قلبی که داشتم، می خواستم به تهران پیش دکتر بروم. همان روز که #حمید به ایذه آمد ما قبل از او از ایذه به ماهشهر رفته بودیم، وقتی #حمید آمد و دید ما نیستیم، بلافاصله به دنبال ما به ماهشهر آمد تا ما را ببیند. شاید می دانست که این آخرین دیدار ما می باشد. در همون دیدار بود من از #حمید پرسیدم: #حمید، تو رو خدا جنگ کی تموم میشه؟ #حمید با حالت خاصّی گفت: جنگ تازه شروع شده. این جنگ هم تموم بشه تا آمریکا هست جنگ ما ادامه داره.
«خاطره ازخواهر شهید»
💌 کانال #شهیدحمید قبادی نیا
https://eitaa.com/shahid_hamid
#به_وقت_خاطره
#حمید دوران راهنمایی درس می خواند. تازه سال اوّلی بود که دولت تغذیه رایگان را در مدارس شروع کرده بود. این طور که می گفتند قرار بود روزی 12 ریال به بچّه ها تغذیه بدهند که شامل بستنی با سیب، پسته ، خوراک لوبیا، شیر با بیسکویت یا غیره بود. که هر روز مقداری از آن را کم می کردند. یک روز هنگامی که تغذیه را تقسیم کردند، #حمید سر کلاس بلند می شود و اعتراض می کند که چرا سهمیه هر دانش آموز که 12 ریال است، شما نصف آن را به ما می دهید؟ #حمید را به دفتر می برند و ناظم مدرسه با پرخاش می گوید: اگر بار دیگر اعتراض کنی، سرو کار خودت و پدرت با سازمان امنیت (ساواک) است و #حمید را شدیدا تهدید می کند.
«خاطره ازخواهر شهید»
💌 کانال #شهیدحمید قبادی نیا
https://eitaa.com/shahid_hamid
#به_وقت_خاطره
تا آن جا که یادم می آید #حمید تو خونه هیچوقت باعث جارو جنجال و اذیّت پدر و مادر یا بقیّه بچّه ها نمی شد. نسبت به پسرهای هم سن و سالش خیلی پاک و بی آلایش بود. ساده لباس می پوشید، پول کم خرج می کرد، خلاصه با پدرو مادر راه میومد.
«خاطره ازخواهر شهید»
💌 کانال #شهیدحمید قبادی نیا
https://eitaa.com/shahid_hamid
#به_وقت_خاطره
وقتی دخترم به دنیا اومد. #حمید به اتّفاق بقیّه خانواده به خونه ما اومدند. #حمید اون موقع صد تومن به دخترم کادو داد که قیمت یک جفت گوشواره بود.
«خاطره ازخواهر شهید»
💌 کانال #شهیدحمید قبادی نیا
https://eitaa.com/shahid_hamid
#به_وقت_خاطره
#حمید به عکاسی خیلی علاقه داشت. قبل از ازدواج من یک دوربین عکاسی برایش سوغات آورده بودند.
که خیلی باهاش عکس می گرفت.
تو جشن عروسی ما بند دوربین را به گردنش انداخته بود و عکس های خیلی زیبا و زیادی گرفت.
«خاطره ازخواهر شهید»
💌 کانال #شهیدحمید قبادی نیا
https://eitaa.com/shahid_hamid