eitaa logo
رفیق شهیدم حمید قبادی نیا
335 دنبال‌کننده
214 عکس
97 ویدیو
2 فایل
شهید ۸ سال دفاع مقدس شهید حمید قبادی نیا ولادت : آبادان ۱۳۳۸/۷/۲۳ شهادت: تنگه رقابیه(عملیات فتح المبین ) تاریخ شهادت: ۱۳۶۱ /۱ /۴ محل تدفین:گزار شهدای آبادان خادم كانال @admin_shahid_hamid
مشاهده در ایتا
دانلود
حصر آبادان.... 💌 کانال قبادی نیا https://eitaa.com/shahid_hamid
ساده و بی ریا... 💌 کانال قبادی نیا https://eitaa.com/shahid_hamid
"مُستجاب الدّعوه هستم" آبادان ای سرزمین لاله ها زنده بین "حمید قبادی نیا" رازها در لعلِ خندان من است جلوه ی سبز بهاران من است عهد عزت با حبیبم بسته ام سالکانه عارفی وارسته ام عاشقانه دیده ام وجهِ خدا مُستجاب الدّعوة هستم با دعا شافع روز جزا، جانا، "حمید" می دهم بر جانِ سرگشته نوید شعر در مورد سردار از برادر نوروز اکبری زادگان (سرگشته) ☞ https://eitaa.com/shahid_hamid
عدالت خواه... 💌 کانال قبادی نیا https://eitaa.com/shahid_hamid
حواسش به جزئیات بود... 💌 کانال قبادی نیا https://eitaa.com/shahid_hamid
خیلی با محبّت بود در یکی از تابستان ها که مدارس تعطیل بود چند ماه را کار کرده بود وقتی دستمزدش را گرفت به جای این که برای خودش خرج کند و مثل پسرهای هم سن و سالش به فکر سر و تیپ خودش باشد، بیشتر دستمزدش رو داد وبرای من گردنبند طلا خرید. چون می دید با حقوق کارگری،آقام نمی تونه از این خرج ها بکنه و فکر می کرد خواهرش ممکنه احساس کمبود بکنه. قلب مهربان و روح بزرگی داشت. 《خاطره ازخواهر شهید》 💌 کانال قبادی نیا https://eitaa.com/shahid_hamid
فکر کنم آخرین مرخصی بود که برای دیدن خانواده به ایذه آمد. من در اون موقع برای مشکل قلبی که داشتم، می خواستم به تهران پیش دکتر بروم. همان روز که به ایذه آمد ما قبل از او از ایذه به ماهشهر رفته بودیم، وقتی آمد و دید ما نیستیم، بلافاصله به دنبال ما به ماهشهر آمد تا ما را ببیند. شاید می دانست که این آخرین دیدار ما می باشد. در همون دیدار بود من از پرسیدم: ، تو رو خدا جنگ کی تموم میشه؟ با حالت خاصّی گفت: جنگ تازه شروع شده. این جنگ هم تموم بشه تا آمریکا هست جنگ ما ادامه داره. «خاطره ازخواهر شهید» 💌 کانال قبادی نیا https://eitaa.com/shahid_hamid
دوران راهنمایی درس می خواند. تازه سال اوّلی بود که دولت تغذیه رایگان را در مدارس شروع کرده بود. این طور که می گفتند قرار بود روزی 12 ریال به بچّه ها تغذیه بدهند که شامل بستنی با سیب، پسته ، خوراک لوبیا، شیر با بیسکویت یا غیره بود. که هر روز مقداری از آن را کم می کردند. یک روز هنگامی که تغذیه را تقسیم کردند، سر کلاس بلند می شود و اعتراض می کند که چرا سهمیه هر دانش آموز که 12 ریال است، شما نصف آن را به ما می دهید؟ را به دفتر می برند و ناظم مدرسه با پرخاش می گوید: اگر بار دیگر اعتراض کنی، سرو کار خودت و پدرت با سازمان امنیت (ساواک) است و را شدیدا تهدید می کند. «خاطره ازخواهر شهید» 💌 کانال قبادی نیا https://eitaa.com/shahid_hamid
تا آن جا که یادم می آید تو خونه هیچوقت باعث جارو جنجال و اذیّت پدر و مادر یا بقیّه بچّه ها نمی شد. نسبت به پسرهای هم سن و سالش خیلی پاک و بی آلایش بود. ساده لباس می پوشید، پول کم خرج می کرد، خلاصه با پدرو مادر راه میومد. «خاطره ازخواهر شهید» 💌 کانال قبادی نیا https://eitaa.com/shahid_hamid
وقتی دخترم به دنیا اومد. به اتّفاق بقیّه خانواده به خونه ما اومدند. اون موقع صد تومن به دخترم کادو داد که قیمت یک جفت گوشواره بود. «خاطره ازخواهر شهید» 💌 کانال قبادی نیا https://eitaa.com/shahid_hamid
به عکاسی خیلی علاقه داشت. قبل از ازدواج من یک دوربین عکاسی برایش سوغات آورده بودند. که خیلی باهاش عکس می گرفت. تو جشن عروسی ما بند دوربین را به گردنش انداخته بود و عکس های خیلی زیبا و زیادی گرفت. «خاطره ازخواهر شهید» 💌 کانال قبادی نیا https://eitaa.com/shahid_hamid
علاقه خاصّی نسبت به مادربزرگمان داشت و من هم که بسیار بازیگوش بودم با نیّت شوخی موجبات ناراحتی مادربزرگ را فراهم کردم که با سیلی جانانه این شوخی به پایان رسید. «خاطره ازبرادر شهید» 💌 کانال قبادی نیا https://eitaa.com/shahid_hamid
یک روز به خاطر این که از دست برادر بزرگترم کتک نخورم و یا شاید کتک خورده بودم از خونه زدم بیرون و پا برهنه مسافت زیادی را از خونه دور شدم. گوشه ای روی چمن نشسته بودم که احساس کردم کسی بالای سرم ایستاده. سرم را که برگرداندم دیدم با یک جفت دمپایی در دستش اومده و با مهربانی مرا آرامش داد و به خونه برگرداند. «خاطره ازبرادر شهید» 💌 کانال قبادی نیا https://eitaa.com/shahid_hamid
صبح داشت می‌رفت نون بگیره سرش پایین بود و قدم میزد صدای هواپیما بی اختیار سرش رو به سمت بالا کشید صدای انفجار اومد آسمون سیاه شد و روزگار هم... ۳۱ شهریور تحمیلی 🌹هفته دفاع مقدس گرامی باد🌹 💌 کانال قبادی نیا https://eitaa.com/shahid_hamid
زمانی که فرمانده بسیج بود یک روز جهت سرکشی به مسجد امام خمینی (ره) (آخر لین یک) قصد عزیمت به آنجا را داشت. از طرفی من هم جهت رفتن به محل خدمتم که اروندکنار بود، می بایست از همان مسیر می رفتم که به من پیشنهاد داد که بیا با هم برویم. من هم از خدا خواسته سوار لندرور شده و راه افتادیم. وسط لین یک توقّف کرد و گفت: از اینجا به بعد را خودت باید بروی چرا که مسیر من نیست. در حالی که من انتظار داشتم حدااقل مرا تا سر جاده اروندکنار برساند تا با ماشین های اروند کنار بروم. ولی او چنان به رعایت بیت المال اهتمام می ورزید که این اجازه را به خود نمی داد. او علی رغم چنین روحیه ای باز هم هر ماه مقداری پول جهت استفاده های ناخواسته و احتمالی خود به پمپ بنزین سپاه می داد. روحش شاد و راهش مستدام . «خاطره ازبرادر شهید» 💌 کانال قبادی نیا https://eitaa.com/shahid_hamid
هدایت شده از صبح امید
﷽ برآی ای آفتابِ که در دستِ شبِ هجران اسیرم دعوتید به تماشای آثار مؤسسه فرهنگی هنری "صبح امید" ➣ https://eitaa.com/sobheommid_irhttps://eitaa.com/sobheommid_irhttps://eitaa.com/sobheommid_ir
الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💌 کانال قبادی نیا https://eitaa.com/shahid_hamid
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 هم‌اکنون؛ KHAMENEI.IR ✏️ بیانات رهبر انقلاب در دیدار دست‌اندرکاران همایش بزرگداشت آیت‌الله ناصری دولت‌آبادی منتشر شد 👈🏻 جامعه به اخلاق، معنویّت و توجّه امثال آیت‌الله ناصری احتیاج دارد 💻 Farsi.Khamenei.ir
رفیق شهیدم حمید قبادی نیا
📢 هم‌اکنون؛ #تیتر_یک KHAMENEI.IR ✏️ بیانات رهبر انقلاب در دیدار دست‌اندرکاران همایش بزرگداشت آیت‌ال
✅ آیت الله ناصری دولت آبادی، همان عالم دینی است که فرموده بودند: کمترین مقامی که قبادی نیا دارد مستجاب الدعوه بودن است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا