#خاطرات_شهید
نشست رو به رویم آرام، متین، موقر گفت: من همینم نه خانه دارم نه ماشین شغلم هم تنها کفاف یک زندگی ساده را می دهد نه بیشتر...
به خاطر همین هم هرجا رفتم نه شنیدم ...
جواب شما چیست؟!
گفتم مهم تقوا ست!
اخلاق و تقوای آسدمحمد می ارزید به هزار جور خانه و ماشین ...
راوی:همسر شهید
#یادشهداباصلوات 🌹
@shahid_hosseinzadeh
#خاطرات_شهید
زیادی با بچه ها مهربان و خوش اخلاق بود همیشه میگفت: خانم ...نکند وقتی خانه نیستم خدانکرده تندی کنید با بچه ها !
خانه که بود کم نمیگذاشت در محبت و مهربانی ...
راوی :همسر شهید
#شهیدسیدمحمد_حسین_زاده
#یادشهداباصلوات 🌷
@shahid_hosseinzadeh
#خاطرات_شهید
🌹شهیدسیدمحمد حسین زاده
گه گاه بین حرفهایش ذکر سوریه رفتن را پیش می کشید مخالف رفتن ش بودم تا دلخوری و ناراحتی ام را می دید حرف را عوض میکرد میخندید و میگفت شوخی کردم ..نمیرم! خیالت راحت!
نقاش ساختمان بود گفت: میخواهد برود کربلا برای کار یک کاغذ گذاشت پیش رویم و گفت امضای شما برای رفتنم لازم است.
از شوق کارکردنش در کربلا کاغذ را نخوانده امضا کردم.
موقع رفتنش که شد سرانداخت پایین و گفت شرمندتم اما من میروم سوریه نه کربلا ...
راوی:همسر شهید
#یادشهداباصلوات 🌱
@shahid_hosseinzadeh
#خاطرات_شهید
نشست رو به رویم آرام، متین، موقر گفت: من همینم نه خانه دارم نه ماشین شغلم هم تنها کفاف یک زندگی ساده را می دهد نه بیشتر...
به خاطر همین هم هرجا رفتم نه شنیدم ...
جواب شما چیست؟!
گفتم مهم تقوا ست!
اخلاق و تقوای آسدمحمد می ارزید به هزار جور خانه و ماشین ...
راوی:همسر شهید
#شهید_سیدمحمد_حسین_زاده
#یادشهداباصلوات 🌹
@shahid_hosseinzadeh