eitaa logo
کانال فرهنگی شهید محمد(جابر) خویشوند
161 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
7.4هزار ویدیو
63 فایل
کانال فرهنگی شهیدمحمدجابر خویشوند @shahid_jaberkhishvand جهت دریافت کتاب @Dellaram926 جهت نذر فرهنگی @dellaram2153
مشاهده در ایتا
دانلود
خانه قرار گرفت. بلند گفت: دیدار ما به قیامت. محمدت را نگاه کن! گفتم: برو بچه‌جان! تو را به علی‌اکبر امام حسین علیه‌السلام بخشیدم. رفت و کمی آن‌طرف‌تر ایستاد. باز گفت: رفتم‌ ها! نمی‌خواهی محمدت را برای بار آخر نگاه کنی؟ داد زدم: برو بچه! تو را به قاسم و علی‌اصغر بخشیدم. قرار نیست وقتی چیزی را دادم، پس‌اش بگیرم. رفت. 21 روز بعد، خبر شهادتش را آوردند. در حالی که 16 سال و 3 ماه داشت. خودم پسرم را به خاک سپردم این مادر شهید، خاطرات تکان‌دهنده‌ای از روز دفن محمد دارد. می‌گوید: «وقتی جنازه را آوردند، سه روز در نهر خیّن در شلمچه مانده بود. سه روز هم در معراج‌الشهدا نگه داشته بودند تا پدرش از جبهه برگردد. یک روز هم طول کشید تا کارهای تشییع و تدفینش انجام شود. یعنی جمعاً 7 روز از شهادتش می‌گذشت. کاسه سر محمد خالی بود و فقط صورت داشت. توی کاسه خالی سرش، پر بود از پنبه که دندان‌ها و زبانش لابه‌لای پنبه‌ها بود. جنازه را خودم توی قبر گذاشتم و خودم تلقینش را خواندم. وقتی دستم را از زیر سرش برداشتم، خون تازه دستم را رنگین کرد. دستم را نشان جمعیت دادم و گفتم: ببینید بعد از هفت روز خون تازه از سر محمدم جاری است. اما گریه نکردم. محکم و استوار همه کارهایش را انجام دادم و آمدم بیرون. بعد هم که دفن شد، روی قبر ایستادم و با استعانت از عمه‌ام حضرت زینب سلام‌الله علیها، سخنرانی کردم. به این امید که در ساعات آخر عمر ما خانم از ما راضی باشد.» جالب اینجاست که خودش قبل از اعزام آخر به دامادمان گفته بود که این قبر من است و دقیقا در همان نقطه به خاک سپرده شد ماجرای شفا دو سال و نیم بعد از شهادت محمد در سال 68 (تقریباً 28 سال قبل) حاج خانم از ناحیه پا دچار آسیب‌دیدگی می‌شود. خودش مایل نیست پایش را برای معالجه به دست پزشکان بسپارد. می‌گوید که اولین کار آن‌ها برداشتن چادر از سر مریض است. راضی نمی‌شود. پیش شکسته‌بندهای محلی و تجربی می‌رود، اما باز هم نتیجه نمی‌گیرد و همچنان درد می‌کشد. خودش این ماجرا را این‌گونه توضیح می‌دهد: «از اول محرم که دچار شکستگی پا شده بودم، به مسجد المهدی هم رفت و آمد می‌کردم، اما نمی‌توانستم کار کنم. برنج‌ها و سبزی‌های ناهار روز عاشورا مانده بود و متولی هیات می‌گفت: اینجا کار زیاد است، اما کارکن کم داریم. مشغول کار شدم و زن‌ها را جمع کردم. بالاخره برنج‌ها و سبزی‌ها را پاک کردیم و آماده عاشورا شدیم.» خانم منتظری از صبح عاشورای سال 68 می‌گوید و یک رویای صادقه که سروصدای عجیبی در قم به پا کرد: «من بعد از 10 روز درد و ناراحتی، خوابیده بودم. در عالم رویا، دیدم دسته عزاداری جوان‌های محل به مسجد نزدیک می‌شود. پیشاپیش دسته، سعید آل‌طه داشت سینه می‌زد. یک دفعه یادم افتاد که سعید، شهید شده است. بعد، خوب دقت کردم. دیدم تمام بچه‌های دسته عزاداری، شهدای محله هستند. محمد من هم در میانشان بود. آن‌ها سینه‌زنان وارد مسجد شدند. من با زن‌های محل یک گوشه ایستاده بودم. محمد، دسته دوستانش را دور زد و آمد پیش من. دست انداخت گردن من و مرا بوسید. بهش گفتم: چقدر بزرگ شدی؟ گفت: اینجا همه ما بزرگ شدیم. یکی از بچه‌های محل به نام شهید آزادیان هم آمد پیش ما و گفت: خدا بد نده حاج خانوم! محمد با تعجب گفت: مادر من چیزیش نیست. بعد، شال سبزی را که در دست داشت، از صورتم تا پا کشید و بست دور مچ پایی که آسیب دیده بود.» این رویای صادقه به عالم واقع هم سرایت می‌کند و یک اتفاق عجیب و غریب رقم می‌خورد: «از خواب بیدار شدم و با تعجب دیدم که همه باندهایی که به پایم بسته بودم، کنار افتاده‌اند و همان شال سبزی که محمد در عالم خواب به پایم بسته بود، همچنان روی پای من است. پایم درد نمی‌کرد و از آن درد خلاص شده بودم.» خانه‌ای برای کار خیر حالا بعد از این همه سال، همان شال سبز در منزل خانم اشرف‌السادات منتظری قرار دارد و مردم با اطلاع از ماجرای شهیدی که مادرش را شفا داد، به آن مراجعه می‌کنند. به جز این‌ها منزل شهید محمد معتمدی در محله بلوار امین قم، محل کارهای خیری است که زوج‌های جوان و خانواده‌های کم‌برخوردار و محروم از آن منتفع می‌شوند. این مادر شهید، با حمایت خیرین مختلف، 600 خانوار را زیر پوشش دارد..
🍃روح امید کسی اگر در روی این زمین شایستۀ نام موفّق باشد فقط و فقط خود تویی آقا! موفّق کسی است که توفیقی به او رسیده توفیق هم فقط توفیق بندگی است هر چه جز بندگی نام توفیق به خود گرفته از موفّقیت جز نامش، بهرۀ دیگری ندارد. حالا بگو بدانم آیا کسی روی این زمین هست که بیشتر از تو توفیق بندگی یافته باشد؟ کاش کسی بود که صدایش به همۀ اهل زمین می‌رسید تا می‌رفتم و به او التماس می‌کردم فریاد بزند تا همه بشنوند: موفّق کسی است که شبیه تو باشد. چه مبتذل کرده‌اند واژۀ موفّق را! کدام توفیق؟! کدام بندگی؟! سنگ‌محک‌ها همه دنیایی شده هر کسی دنیای بیشتری به دست می‌آورد، موفّق‌تر و هر کسی از دنیا عقب می‌ماند، شکست‌خورده‌تر است. آقا! با این سنگ‌محک‌ها خود تو از دستۀ شکست‌خوردگانی. دادِ این همه فاصله را باید به کجا برد؟ وقتی که تو سنگ محک موفّقیت باشی امّا از نگاه مردم دنیا شکست خورده نامیده شوی راه مردم دنیا چه قدر کج می‌شود از جادۀ موفّقیت! باید شبیه تو شد تا طعم موفّقیت را چشید و من می‌خواهم شبیه تو باشم. به قدری توحیدت را مرور می‌کنم مرور می‌کنم مرور می‌کنم که یک روز خودت به زبان بیایی و بگویی: «چه قدر توحیدت شبیه توحید من شده!» آن روز اگر برسد، دیگر هیچ آرزویی ندارم. تو به هیچ کسی جز خدا در هیچ چیزی هیچ امیدی نمی‌بندی این سه «هیچ» همۀ هستی مرا به باد فنا داده چون من این گونه نیستم به همه در همه چیز همه جور امید می‌بندم و اگر امیدم نا امید شد، شاید به سوی خدا بروم. "توحید در امید" تو وقتی ملاک سنجش توحید می‌شود خودم را در مردابی از شرک غوطه‌ور می‌بینم. گاهی با خودم حرف می‌زنم و می‌گویم: کاش می‌شد از خیال توحید تو بیرون آمد. زیرا به توحید تو که فکر می‌کنم فاصله‌ها قصد ناامیدکردنم را می‌کنند. امّا نه، همین امروز باید قدم اوّل توحید در امید را بردارم. چرا ناامیدی!؟ من به خدای تو امید می‌بندم که رشتۀ امیدم را از هر کسی جز خودش قطع کند. دعای تو که پشت سر این امید باشد امیدم هیچ گاه ناامید نخواهد شد. صبحت بخیر روح امید! 🌴💎🌹💎🌴
‌ خدایا... مهربانیت همانند امواج دریا پی در پی، ساحل وجودم را در بر می‌گیرد...💕 و به دستِ تو، تمام تیرهای بلا شکسته می‌شود..✨ تو هر زمان با من و در کنار من بوده ایی و من در گهواره ی چه آسوده آرام گرفته ام...شکر و سپاس ! ای "خدای" مهربانم... به جلال و شکوه نام زیبایت، وجود زمینیَم را ملکوتی گردان...✨ تا آنچه تو میخواهی باشم و از آنچه من هستم "رها" شوم، که تو، بی نیاز و من "غرق" نیازم....🌱 ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خبری بسیار امیدوار کننده 🔻مزایای بچه دار شدن در طرح جوانی جمعیت، به روایت دبیر کمیسیون بهداشت مجلس بیمه مادران باردار، وام و بسته های بیمه ای به ازای هر فرزند، تسهیلات بانکی و اولویت برای تامین مسکن، افزایش حقوق والدین و تخفیف های مالیاتی به ازای تولد هر فرزند🤲🏻
بسم الله الرحمن الرحیم {يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ } آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می‌دانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند روم ۷ - به ما میگه؛ غافل😓 ؟
فرمود: ✅واما ظهور الفرج فانه الی الله ظهور دست خداست اما آن خدایی که ظهور به دست اوست با «دعا» راضی میشود افسوس که شیعه هنوز از دعا برای فرج غافل است.
سلام بر تو ای بانوے ڪرامت✨ اے که مقام شفاعتت دادند تا حرم باشکوهت محل ورود افلاڪیان شود و جایگاه نزولِ ملائک... و چه نیڪ تفقُّد مےکنے به مِھرْ زائران بارگاه قدسیت را ، وقتے ڪه روبروی ضریح زیبایت می نشینند و برلب نجوا و در دل زمزمه ات مے کنند... و ما اے محبوبِ دلھا همچون ھمیشه به نوازشِ‌دست ڪریمانه‌ات نیازمندیم✨ ...🍃🌺 🍃❤️ 🍁
🔔 کدام گناه بالاتر است؟ ترک عمدی نماز یا زنا؟ ✅ بر اساس برخی از روایات معتبر گناه کسی که نماز را عمدا ترک کند، می‌تواند از زنا هم بالاتر باشد: مسعدة بن صدقه می‌گوید وقتی از امام صادق(ع) پرسیده شد که چرا به انسان زناکار کافر گفته نمی‌شود، ولی ترک کننده نماز کافر است؟ فرمود: زیرا انسان زناکار و امثال او به دلیل شهوتی که بر آنها غالب شده، مبادرت به این گناه می‌کنند، ولی ترک کننده نماز فقط به جهت خوار شمردن این عبادت الهی‏ آن‌را ترک کرده است. 📙 شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 339
gole narges: 🍁🌾🌻🍂 🌾🌻🍂 🌻🍂 🍂 🔥‍ زَهر است ...🔥 ✅ جوانی از آیت الله بهجت(ره)ذکری خواست، ایشان فرمودند : «هیچ ذکری بالاتر و مهم تر از عزم پیوسته و همیشگی بر ترک گناه نیست» ، یعنی تصمیم داشته باشی اگر خداوند صد سال هم عمر به تو داد ، حتی یک گناه نکنی؛همچنانکه اگر صد سال عمر کنی،حاضر نخواهی شد یک بار به اندازه ی تَهِ استکانی زهر بنوشی . 🔴 حقیقت و واقع گناه هم ‌، زَهر و سَمّ است . 📝 از گناه ما و به ‌خاطر اعمال ماست که امام زمان(عجل الله فرجه)، است که در غیبت به سر می برند.😔 📖 نفس مطمئنّه ، ص 24 📚 در محضر بهجت، ج٢، ص۴۴ ❣الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج❣ 🍂 🌻🍂 🌾🌻🍂 🍁🌾🌻🍂