° ° °
.
غـم ایـن بـی حـرمـی
حـال مـرا مـی گـیـرد
.
.
#دوشنبه_های_حسنـی
#اللهمعجللولیکالفرج
.
هدایت شده از اینستای انقلابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ این سخنان را بشنوید تا متوجه بشوید که چرا در این سالها از چپ و راست به علامه مصباح تاختند!
یادمان نمی رود سالهایی که آیت الله مصباح یک تنه، مقابل روزنامه نگار و روشنفکر و قلم به مزدهای نفوذی در نظام ایستاد و سلاحش فکرش و زبانش بود اما پاسخش تهمت و کاریکاتور و تمسخر و شایعه...
💬 #alireza_khorami
@insta_enghelabi
هدایت شده از اینستای انقلابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجراهای برجام در سرزمین حیوانات!!!
کدوم تطبیق بیشتری داشت؟ 😅
جالب اینجاست که بعضیاشون متوجه میشن و دیگه تکرار نمی کنن...
@insta_enghelabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عکاسی هنری واقعا بینظیره
بد دوره ای شده، آدم نمی تونه به چشمای خودشم اعتماد کنه☺️
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
ضرورت وجود حکومت .mp3
12.12M
#تلنگری
💥 فرقه حجّتیه معتقدند؛
برای حادثهی باشکوه ظهور، باید نشست و فقط خود را حفظ کرد، تا دنیا پر از ظلم شود، آنوقت در زمان فراگیری ظلم، ظهور دفعتاً اتفاق میافتد!
آیا واقعاً واقعهی ظهور، امری دفعی و ناگهانی است؟
💥یا نیاز به مقدماتی دارد؟
#سیاسی
@ostad_shojae
👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
کانال استاد محمد شجاعی در پیام رسان ایتا
صوت های فوق العاده عالی
حتما دانلود کنید و ما رو هم از دعای خیرتون بی نصیب نکنید🙏🏻
#معرفی_شهید #شاهرخ_ضرغام
سنگینوزن بود. از بلندقامت ترین ها هم یک سر و گردن بلندتر میزد. لاتها با دیدنش قالب تهی میکردند. در هر گذر و معبری که صدای کشیده شدن کفشهای پاشنهخوابیده شاهرخ میآمد آنهایی که زورشان به بقیه میچربید برای چندساعتی هم که شده دور سروصدا بلند کردن را قلم میگرفتند. خیلی زود جذب ورزش کشتی شد. به چشم بر هم زدنی فنون کشتی فرنگی را از برمیکرد. باهوش بود و کسی یارای تنبهتن شدن با قد و قامت پرزورش را نداشت. همین شد که در جوانی قهرمان استان تهران شد وتا سال ۵۵ در تشکهای کشتی خوش درخشید.
همه می گفتند شاهرخ کجا ؟امام زمان (عج ) کجا؟
چهار طرف تشک کشتی را که بوسید و ورزش را کنار گذاشت رفقای نااهل قدیمی دوباره دورهاش کردند. مدام آتش زیر خاکستر میشدند و توی گوشش میخواندند که اگر میخواهد حرفش برو داشته باشد باید صدایش را بلند کند و زورش را به رخ دروهمسایه بکشاند. شاهرخ آن روزها پای ثابت قشونکشیهای محلهای و زدوخوردهای شبانه پای میزهای کاباره بود. چیزی به صبح نمانده با عربدهکشی و دهانی که بوی زننده مشروب میداد به خانه میآمد. خوابش که سنگین میشد مادر پیرش با چادر پرگل نماز بالای سرش میرفت. کله عقب میکشید که بوی الکل به مشامش نرسد. همینطور که اشک میریخت، امام زمان (عج) را صدا میکرد. دکمههای یکی در میانبسته پیراهنی که خون به آن شتک زده بود را آرام باز میکرد. پسر سنگینوزنش را بهزور به طرفی یله میداد و لباس را از تنش درمیآورد. همینطور که در تشت پاییندست حیاط لباس شاهرخ را چنگ میزد اشک میریخت. انگار دست آشوبی هم به دل او چنگ میزد.همسایهها صدای گریه و نجواهایش را میشنیدند. زیر لب همینطور که طعم شور اشکها را میچشید با امامش حرف میزد و از او میخواست پسرش را سربهراه کند و او تبدیل به یکی از سربازانش شود. همسایهها که این دعاها میشنیدند نیششان به خندهای تمسخرآمیز باز میشد. از گیسسفید پیرزن خجالت میکشیدند که همانجا به رویش نمیآوردند پسرش گنده لات محله و پای ثابت کاباره و قائلههای قمهکشی است. اما همهشان بیبروبرگرد زیر لب میگفتند شاهرخ کجا؟ آقا امام زمان کجا؟
از پای پیک تا پای منبر
دعای مادر سرانجام کارگر افتاد.بحبوحه انقلاب بود. آن روزها حتی قاب تلویزیونهای ۱۴ اینچ کافهها و کابارهها هم مسّخر چهره و اخبار حضرت امام در نوفللوشاتو شده بودند. رفقای شاهرخ میگویند اولین بار که صورت باصلابت امام خمینی (ره) را که دید پیک تازه لبالب شدهاش را روی میز گذاشت. با آن قامت بلند و شانههای پهنش جلوی تلویزیون ایستاده به صحبتهای آقا گوش کرد و از آن روزبه بعد بهجای قمار کردن و قشونکشی از این محله به محلهای دیگر پای ثابت تظاهرات و منبر مساجد انقلابیها شد.
تظاهرات در حلقه نوچه ها
شاهرخی که کار یومیهاش شاخوشانه کشیدن برای کوچک و بزرگ محله بود حالا مرید آقا خمینی شده بود. خیلی ساده هر چه پای منبر یاد میگرفت را به دوستان و نوچههایش منتقل میکرد. تظاهرات که پا میگرفت جزو اولین کسانی بود که خودش را به خانه آیتالله طالقانی درگذر پیچ شمیران میرساند و با آن هیکل و قد و قامتش پیش پای آقای محله با تواضع و ادب راه میافتاد. آیت الله طالقانی برای همه جوانها دعای خیر میکردند و بعد آن صدای شعار مرگ بر شاه همان جوان ها لرزه به زمین و زمان میانداخت.
@shahid_jaberkhishvand
✨ ایشان پارسال که آمده بود قم، یک دیداری با آقایان داشت، وقتی به مؤسسه آمد، عدهای هم همراهش بودند،
✨ بعد از اینکه آن آقایان تشریف بردند گفت: حاج آقا من کار دارم، گفتم بفرمایید! من دیدم آن پارچه را از جیبش درآورد، گفت این کفن من است، شهادت بدهید!
✨ ما چه صلاحیت داریم که شهادت بدهیم! یک کسی که عمری به قرآن خدمت کرده است، آبروی ما را حفظ کرده، امنیت ما را حفظ کرده، ناموس ما را حفظ کرده، دین ما را حفظ کرده، شرف ما را حفظ کرده، نظام ما را حفظ کرده، حرفهای امام را حفظ کرده، حرفهای رهبر را حفظ کرده است!
✨ما گفتیم خیلی خوب! امضا کردیم، خدایا تو شاهدی گفتیم «هو الشاهد»؛ خدایا تو شاهدی! این عزیز ما کارگزار توست!
💫 الآن هم با بهترین وجه، خدا را مهمان خود قرار داد، حشرش با انبیا، حشرش با اولیای الهی، حشرش با شهدای کربلا، حشرش با حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام.
✍ راوی: آیت الله جوادی آملی
🕊 ۲۵ شب تا سالگرد یک پرواز
#سردار_سلیمانی
#شهید_سلیمانی
@shahid_jaberkhishvand
🔸" در محضـر شهیــد " ...
باور داشته باشید ...
ڪہ جواب سیلـی دشمـن
سُرب داغ است نه لبخند ذلیلانه ؛
باور ڪنیـد دشمن ما ضعیف است
و این وعدهی خـداست که اگر
در مقابل ڪفـر استقامت ڪنیـد
پیـــروزی از آن شـماسـت
شڪ به خودتـان راه ندهیـد و
پیرو ولایـت فقیــه باشید و لاغیر
پیرو امام خامـنه ای باشید ،
نه ڪسان دیگــر ...
#طلبـه_مدافـع_حـــرم
#شهید #سید_اصغر_فاطمی_تبار
@shahid_jaberkhishvand
يکي از آرزوهايم در دوران نوجواني اين بود که يک روزبه صورت نامرئي وارد خانه مقام معظم رهبري شوم وازنزديک شاهد زندگي اش باشم…
کتاب گل هاي باغ خاطره به من کمک کرد از راه دور با زندگي آقا آشنا بشم.
شماهم اگه دوست داريد همراه بشيد بفرماييد!
#گلهای_باغ_خاطره