رهبری همواره روی دو مفهوم #ایرانی_اسلامی تأکید کردهاند و هیچ وقت این دو را در تقابل هم به کار نبردهاند. آذربایجان مثال خوبی است که چطور با تفکیک این دو مفهوم راحتتر میشود به هردو ضربه زد. البته در ایران هم خیلیها این راه را میروند.
قرنها ایران به اسلام خدمت کرده و ایران و اسلام با هم عجین شدهاند. حاج قاسم میگفتند ایران خیمهگاه اسلام است. یعنی واقعاً ایران اگر لطمهای بخورد، نه فقط شیعیان و نه فقط اسلام، بلکه انسانیت از بین خواهد رفت. این را باور کنید. من برای این حرف دلیل دارم که جای طرح آن اینجا نیست.
امروز اگر در جوامع جهانی بحث عدالت مطرح است، این بعد از انقلاب امام خمینی(ره) بوده، قبل از انقلاب اسلامی در دنیا عدالت را مسخره میکردند و میخندیدند، اما دوباره مجبور شدند گفتوگو کنند ولو به نفع خودشان.
به خاطر همین، اینها هیچ تقابلی با هم ندارند، ما نباید از این طرف بیفتیم که بگوییم کاملاً ایرانی هستیم و اسلام را بزنیم و از آن طرف بیفتیم و بگوییم مسلمان هستیم و ایرانیت را بزنیم. امروز طوری شده که بحث ملیت و قوم خیلی شدید است. ما این را نمیتوانیم کنار بزنیم و باید مدیریت کنیم.
چطوری باید مدیریت کنیم؟ فقط با گفتمان دینی نمیشود، بگذارید یک مثال بزنم. اوکراینیها مسیحی ارتدوکس هستند و روسها هم مسیحی ارتدوکس هستند. کشور روس و تمدن روس از کی یف شروع شده و زبانشان یکی است. همه چیزشان یکی است، ولی اینها با یکدیگر میجنگند، چرا؟ چون غربیها آمدند و برای اوکراینیها یک هویت جدید تاریخی تعریف کردند. من رفتم و مدارس اینها را دیدم. بچه روس که در اوکراین بزرگ میشود، روسیه را دشمن خودش میداند. آن آقایانی که میگویند بین ایران و آذربایجان هیچی نمیشود و اینها زبانشان یکی است و مذهبشان یکی است یا خیلی خوشخیال هستند و یا عمق تفکر ندارند. الان در جلوی چشم شما دو ملت ارتدوکس مذهب که روسزبان هم هستند و تاریخشان یکی است با هم دارند میجنگند، چرا؟ چون هویت تمدنی که برای اینها تعریف شده متفاوت است. از دید تمدنی اوکراینیها، شما مدتی جزو لهستان بودهاید و در حقیقت غربی هستید و شرقیها عقبمانده و بدبختند. میبینید که به همین خاطر دارند همدیگر را میکشند. ما مجبوریم هویت تمدنی را مطرح کنیم، والا نمیتوانیم جوابگوی نسل بعد باشیم. الان دشمن این کار را میکند که شیعه را در مقابل شیعه قرار بدهد. خب شما چطور میخواهید این مشکل را حل کنید؟
شیخ موسی نگاه شما در این زمینه چگونه است؟ چرا قفقاز تا این اندازه هویت خمیری دارد و هر بار به راحتی تغییر میکند؟ یادم هست جایی میخواندم که فقط در زمان شوروی پنج هویت مختلف برای این منطقه بویژه آذربایجان تعریف شد. زمانی گفتند شما تاتارید بعد گفتند ترک اوغوز هستید، زمانی دست برخی را باز گذاشتند و تبلیغ شد که شما هم سلجوق هستید و...؟
اگر بخواهید یک ملت را بشناسید باید به دو چیز دقت کنید؛ مدارس و رسانههایش. روسها پس از دو عهدنامه گلستان و ترکمانچای و از سال 1823 به بعد یک مرکز تأسیس کردند به نام قفقاز روحانیلری به معنای اداره روحانیون قفقاز که امروز هم هست.
یک فرد امنیتی این را مدیریت میکرد و کار اصلیاش کندن از هویت ایرانی بود که خیلی هم موفق نشد. تا اینکه اسماعیل کاسپرینس، در اواسط قرن نوزدهم شروع کرد به پمپاژ این فکر که ما ترک هستیم و بحث توران را مطرح کرد، ولی گفت ما ترکها باید روس باشیم و غیر از آن قابل تعریف نیستیم. بعد انگلیسیها بر این موج سوار شدند و در عثمانی ترک را غیر از روس و یک مقوله مستقل تعریف و نفوذ کردند به آذربایجان.
آقای حسین جاوید و محمد امین رسولزاده و افراد مختلف هم آمدند و این را تطبیق دادند به مفهوم ملیت. تا آن موقع مردم ما یا خودشان را ایرانی معرفی میکردند یا مسلمان. اصلاً بحث ترک و فارس نبود. میگفتند ایرانی هستیم یا میگفتند مسلمان روسیه هستیم.
حسن زردابی یک مقالهای دارد که میگوید این مناطق همهشان فارسیزبانند و بشدت دارند ترک میشوند و جلوی این را نباید گرفت. بهتدریج آمدند روسها سوار این موج شدند و اولین هویتی که تعریف کردند تاتار بود.
هنوز کسی از آذری حرف نمیزد. این اولین کلمهای بود که روی مردم آذربایجان گذاشته شد بعد از کلمه ایرانی، بعد که رسولزاده در 1918، از دوستان ایرانیاش قهر کرد و رفت ترکیه کتابی نوشت به نام جمهوریت.
او اصالتاً فارس بود. در اولین صفحه کتاب میگوید تا 1918 به این منطقه آذربایجان نمیگفتند و ما برای اولینبار این را آذربایجان مینامیم و بهتدریج کلمه آذربایجان و آذربایجانی شکل گرفت. سال 1920 کلمه ترک بهتدریج رایج شد.
صفحه ۶
.