روزنامه ایران
یکشنبه، ۲۰ فروردین ۱۴۰۲
https://irannewspaper.ir/8158/4/12071
در میزگرد با مسئولان مقاومت اسلامی جمهوری آذربایجان موسوم به گروه حسینیون بررسی شد
رسانه های صهیونیستی در آذربایجان درباره ایران نفرت پراکنی می کنند
شیخ توحید ابراهیم بیلی مؤسس مقاومت اسلامی جمهوری آذربایجان میگوید حاج قاسم معتقد بود روزی جنگ در سوریه تمام میشود اما کار محور مقاومت با اسرائیل به قفقاز جنوبی خواهد کشید. برای همین ساختارها را دور زد و اساسنامه حسینیون را امضا کرد. آذربایجان جزو کشورهای محور مقاومت نبود و کار حاج قاسم به نوعی ساختارشکنی محسوب میشد.
اما هرچه بیشتر پیش میرویم، دید بلند او آشکارتر میشود. شیخ اورخان محمداف تحصیلکرده حوزه علمیه و رشته اقتصاد دانشگاه سن پترزبورگ، رئیس مرکز مطالعات آذربایجان زیرشاخه حسینیون نیز در این میزگرد حضور دارد. او مترجم حاج قاسم در جلسات سری با ژنرالهای روسیه بوده و تاریخ و ادبیات را هم خوب میشناسد. لحظهای که برای گفتوگو پشت میز مینشیند، تلفنش به صدا درمیآید؛ به او اطلاع میدهند که چند نفر از دوستانش را در باکو دستگیر کردهاند. خودش را جمع و جور میکند و وارد بحث میشود. در این میزگرد شیخ موسی اسدزاده مسئول آموزش نظامی حسینیون و اکرم حاجیزاده مدیر بخش رسانهای محور مقاومت اسلامی آذربایجان نیز حضور دارند. گفتوگویی جذاب که چند ساعت طول میکشد و تازه بعد از پایان میزگرد است که متوجه میشویم ساعت از 12 شب گذشته است. این میزگرد اواخر سال گذشته برگزار شده بود.
شیخ توحید! چطور به این نتیجه رسیدید که جمهوری آذربایجان هم باید وارد محور مقاومت اسلامی شود و هسته اولیه چگونه شکل گرفت؟
هسته اصلی حسینیون با ورود آذربایجانیها به موضوع سوریه شکل گرفت. البته دید ما در مورد سوریه، صرفاً بحث جلوگیری از تغییر یک رژیم نبود.
ما به سوریه به عنوان یک پل برای مقاومت نگاه میکردیم و این تحلیل را داشتیم که سوریه رابط مقاومت و یکی از مهرههای ستون فقرات مقاومت است و اگر بشکند، کل زنجیر پاره میشود و امنیت مرزهای اسرائیل به بالاترین حد خود میرسد.
بنابراین سوریه را مرکز رویارویی تمام جبهه باطل در مقابل تمام جبهه حق میدانستیم.
همچنین ما سوریه را فرصتی میدیدیم که آذربایجان هم به محور مقاومت بپیوندد و احساس میکردیم تا همین حالا هم خیلی دیر شده است.
به هرحال این خطرهایی را که امروز از ناحیه دولت آذربایجان با آن مواجه هستیم، همان زمان هم ما تحلیل میکردیم و به دوستانمان در ایران میگفتیم اما اینجا موضوع را جدی نمیگرفتند. شاید احساس میکردند یک کشور کوچکی است و پشتوانه تشیع دارد و درنهایت تحت کنترل ما است، ولی ما خطر را احساس میکردیم.
پس به عنوان مدافعان حرم آذربایجانی برای رسیدن به یک تشکیلات سازمانی کار سختی در پیش داشتید، همینطور است؟
واقعاً همینطور است. ما سال 2013 با 6 نفر کار را شروع کردیم و اینطور نبود که حاج قاسم به راحتی بگویند در آذربایجان مدافعان حرم تشکیلات داشته باشند.
خیلی سخت و خیلی ساختارشکنانه بود. چون از پیش تعریف شده بود که چه کشورهایی در محور مقاومت باشند یا نه. از آن طرف تا همین سال یعنی 2013 هزار و 500 نفر از آذربایجان به داعش و النصره پیوسته بودند و این برای ما مایه سرافکندگی بود.
وقتی هم برای اولین بار بحث حسینیون اعلام رسمی شد، بنده به مردم آذربایجان گفتم ما یک وجدان تاریخی داریم و روزی فرزندان شما سؤال میکنند که چرا از میان مردم ما به عنوان یک کشور شیعه نمایندگانی در جبهه تکفیری و جبهه امریکا و اسرائیل حضور داشتند ولی در جبهه حق نه؟ اینها جمع شد و آذربایجان هم در محور مقاومت تعریف شد و ما کار را با یک جمع شش نفره شروع کردیم. ادامه کار هم به همین راحتی نبود.
مخالفتها و فشارهایی هم از سمت آذربایجان داشتیم و این را هم از قبل میدانستیم که این فشارها شروع خواهد شد و به داخل ایران خواهد کشید.
بنده و شیخ موسی و شیخ اورخان همان زمان تصمیم گرفتیم صرف آمدن و رفتن نباشد و از این فرصت استفاده کنیم برای هدفی بالاتر. یعنی تشکیلاتی مثل زینبیون و فاطمیون نهایت هدف ما نباشد بلکه تلاش کنیم برای رسیدن به ساختاری مثل حزبالله که نبود آن در آذربایجان احساس میشد.
برای همین با هم عهد بستیم که تا آخر بایستیم و این ساختار را تکبعدی نکنیم و صرفاً نظامی امنیتی نباشیم.
در آذربایجان نیاز است که از ابعاد مختلف رسانهای، بعد فرهنگی، تمدنی، تاریخی و سیاسی و اجتماعی با محوریت تشیع و فرهنگ ایرانی استفاده شود.
صفحه ۱
#محور_مقاومت
#حسینیون
#شیعیان_آذربایجان
چرا نام حسینچیلر یا حسینیون را برای تشکیلات خودتان انتخاب کردید؟
خب زینبیون و فاطمیون تشکیل شده بود، بچههای عراق هم که میآمدند سوریه خودشان را حیدریون معرفی میکردند چون هنوز حشدالشعبی شکل نگرفته بود. اهل سنت ایران هم به خودشان میگفتند نبویون و جای اسم اباعبدالله(ع) خالی بود.
در آذربایجان جمله معروفی هست که میگویند اینجا دیار حسینیون است. وقتی قرار شد نام تشکیلات ما حسینیون باشد، رفتیم خدمت حاج قاسم که در آن جلسه شوخی جدی گفتند این اسم را شما انتخاب نکردهاید، من انتخاب کردهام.
گفتند چند وقت پیش فکر میکردم نام شما چی باشد که حسینیون به ذهنم آمد.
بیشتر افراد ما تحصیلکرده و قشر دانشگاهی هستند و تحصیلات حوزوی دارند. حاج اورخان محمداف در دانشگاه سن پترزبورگ اقتصاد خوانده و روحانی هم هستند، بعد از ورود روسها به سوریه به عنوان مترجم در جلسات سری حضور داشتند.
نگاه حاج قاسم به قفقاز و جایگاه حسینیون در این زمینه چه بود؟
اعتقاد حاج قاسم بر این بود که حوادث بزرگی در قفقاز روی خواهد داد. یکبار هم در حلب این را گفتند که سوریه تمام خواهد شد، ولی بزرگترین تنشها و جنگهای ما با اسرائیل در قفقاز و آذربایجان است. دید بلند و عجیبی داشت که حتی اطرافیان حاج قاسم هم نداشتند.
این بحث خیلی مهم است اما اجازه دهید برگردیم به خود حسینیون و اینکه چطور فعالیت شما علنی شد؟
سال 2018 المار ولیاف استاندار گنجه توسط یونس صفراف ترور شد. این آدم به عنوان فرد شماره دو رژیم صهیونیستی که مستقیم از اسرائیل دستور میگرفت، به خاطر ظلمی که به مردم میکرد، فوقالعاده منفور بود. حتی به شهدای جنگ اول قرهباغ هم توهین میکرد، بازاریها و کسبه را به ستوه آورده بود.
اول محرم جشنواره شراب راه میانداخت و روز عاشورا حتی اگر مقارن با یک تعطیلی دیگری بود، دستور میداد که مدرسهها باز باشد و بچهها سر کلاس حاضر شوند. جلوی مساجد پلیس میگذاشت که زیر شانزده سالهها را راه ندهند و از این دست کارهای دیوانهوار. با کفش وارد مسجد میشد و رو به هیأت عزاداری داد میزد آمدهام با حسین کشتی بگیرم، کجاست؟
خلاصه اینکه آنقدر ظلم کرد که یک فرد جلوی استانداری چند تیر به سمتش شلیک کرد و بلافاصله نیمه جان با هواپیما منتقلش کردند به اسرائیل و هنوز هم کسی نمیداند مرده یا نه؟
بعضیها میگویند زنده است ولی هوشیاری ندارد و بعضی هم میگویند در تلآویو دفن شده.
به هرحال قضیه آنقدر مهم بود که علیاف با جلیقه ضد گلوله جلسه تشکیل داد و 13 استاندار را عوض کرد. مردم گنجه قیام کردند و رسانهها گفتند کار ایران است و حتی از مجاری دیپلماتیک و از طریق نهادهای مربوطه هم فشار آوردند.
آن زمان برای اولین بار تلویزیون باکو عکس بنده را نشان داد و مردم متوجه شدند تشکیلاتی به نام حسینیون هم وجود دارد. تا قبل از این ماجرا حتی خود بچههای مقاومت فکر میکردند ما ایرانی هستیم و مثلاً از تبریز یا ارومیه آمدهایم.
اگر از بچههای تبریز و ارومیه بودند و میدیدند فارسی ما خوب نیست، گیر میدادند که مثلاً کدام خیابان تبریز؟ ما هم الکی میگفتیم میدان امام.
خلاصه اینکه ما نمیدانستیم خودمان را چطور معرفی کنیم که عدو شد سبب خیر.
یونس قهرمان ملی شده بود و حتی غربگراها هم با او همدلی میکردند و میگفتند کسی مثل ولیاف نمیبایست استاندار میشد.
یونس کاملاً شخصی عمل کرده بود اما کار او چهره بسیار مثبتی از حسینیون ارائه داد.
او در سوریه علیه داعش جنگیده بود و این در میان شیعیان باعث سرفرازی بود. یونس که الان در زندان است فکر میکرد با آن گلوله یک نفر را زده، اما واقعیت این است که با آن گلوله حرکتی را آغاز کرد که خودش هم فکر نمیکرد.
حضرت آقا میفرمایند نواب صفوی یک کاری کرد که آتش انقلاب در دل من جوانه زد، دقیقاً یونس هم این کار را در آذربایجان کرد و یک حس خودباوری به مردم آذربایجان داد. با اینکه بعد از آن، هفت نفر در گنجه توسط رژیم شهید شدند و یونس هم همچنان زندانی است.
بعد از آن بود که احساس کردید نیاز به رسانه و کار فرهنگی دارید؟
جای خالی رسانه در آذربایجان همیشه احساس میشد. بر همین اساس با دوستان ایرانی در ارگانهای مختلف صحبت کردیم در این باره که سی سال است روی مردم آذربایجان کار میکنند ولی هنوز یک رسانه تبیینگر وجود ندارد. مردم ما تحلیل حوادث منطقه، خصوصاً مباحث سیاسی و اجتماعی را یا از رسانههای صهیونیستی میگیرند، یا از رسانههای خارجی داخل آذربایجان و... ما چرا به اینها تحلیل درست ندهیم؟ چرا سوریه به این روز افتاد؟ چون سوریه یک شبکه خبری نداشت و همه الجزیره را میدیدند.
صفحه ۲
#حسینیون
#محور_مقاومت
#شیعیان_آذربایجان