eitaa logo
کانال فرهنگی شهید محمد(جابر) خویشوند
161 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
7.4هزار ویدیو
63 فایل
کانال فرهنگی شهیدمحمدجابر خویشوند @shahid_jaberkhishvand جهت دریافت کتاب @Dellaram926 جهت نذر فرهنگی @dellaram2153
مشاهده در ایتا
دانلود
جلسه اول - مقدمه.mp3
16.34M
🔈 📣 جلسه اول * گفتگو با راوی کتاب شنود با نام مستعار «صادق» * بیان مطالب کتاب شنود بدون سانسور * درخواست راوی برای بیان حقایق ناگفته * چرا گفتگو تصویری نشد؟ * روشن شدن زوایای وسیعی از عالم شیاطین * تصاویر عجیب شیاطین * اجناس مختلف شیاطین * چه شد که تصمیم به نشر حقایق گرفتم؟ * شروع داستان ... * بیماری که تجربه ام را رقم می زد. * گردابی که از جنس نور بود. * صدای نفسم را نمی شنیدم. * حضور اجدادم را حس می کردم. * پیرمردی که بسیار نورانی و با جذبه بود. * علاقه شدید واشتیاق دو طرفه به فرشته مرگ *چه شد که مشتاق مرگ شدم؟ * اعمالی که به آن تکیه کرده بودم. * جلوه نفس لوامه ‌
جلسه دوم - هیچ عمل خالصی نداشتم.mp3
16.23M
🔈 📣 جلسه دوم * ادامه داستان.... * عنایتی که در کودکی شامل حالم شد * نذر مادرم * نیاتی که داشتم را می دیدم. * ارزش هر عمل را نشانم می دادند * احساس بر شکستگی به من دست می داد * صفر هایی که در کارنامه عمل ردیف می شد * اعمالی که فکرش را نمی کردم ارزشمند باشد را از من خریدند. * نظام اعمال وملکوت آن را می دیدم. * عنایتی که حضرت زهرا سلام الله علیها به من کردند * جانی که حفظ کردم، جانم حفظ شد‌. * ماجرای همسرم واتفاق عجیبی که افتاد * هیچ عمل خالصی نداشتم * مثالی جالب برای عمل خالصانه * شرمندگی که سراسر وجودم را فرا گرفته بود. * دغدغه ای که خدا از من خرید. * اگر دوست داشته باشی امام زمان را یاری کنی، در زمره ی یاران حضرتی. * چه شد که برگشتم.
جلسه سوم - قهقهه ی شیطان را شنیدم.MP3
14.35M
🔈 📣 جلسه سوم * ادامه داستان.... 🌹واقعه دوم 🔻 با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم. 🔻درد را با تمام وجود حس کردم 🔻جان هایی که قبض می شد را می دیدم 🔻چرا فرشته مرگ را پیر می دیدم. 🔻دیوار ها را نمی دیدم ومسلط به محیط بیمارستان بودم 🔻نحوه متفاوت قبض روح افراد 🔻به حالت خلسه رفتم 🔻به هرچه توجه می کردم، کُنه آن را می دیدم 🔻احساس احاطه به همه چیز را داشتم 🔻معجزه بازگشت روح به تن را در هرشب جدی بگیریم 🔻معنای باز بودن چشم 🔻احساس ترس هنگام بازگشت دوباره به دنیا 🔻تا دلتنگ مادرم شدم ، خود را در خانه ام دیدم 🔻احساس می کردم بالای سرم بی کران است و به پایین تسط دارم 🔻حمدی که راننده برایم می خواند، را برایم ذخیره کردند. 🔻بادعا وقرآن مادرم، آرامش می گرفتم. 🔻ذره ذره مسیر را طی کردم تا به خانه پدرم رسیدم. 🔻در جا به جایی بلوک ها به پدرم کمک کردم. 🔻تصرف در عالم ماده، از مقامات شهدا 🔻دو نوع پرواز روح برای من 🔻بر من ثابت شد که وقایعی که می دیدم ،حتمی است. 🔻باقابلیت های بدن مثالی ام آشنا می شدم. 🔻حالتی شبیه اصحاب کهف را تجربه می کردم. 🌹واقعه سوم... 🔻اینقدر حقایق واقعی بود که هر بار گفتن آن، برایم سخت می شد. 🔻قهقهه ی شیطان را شنیدم 🔻در اتوبان دیدم که تا سقف ماشین زیر منجلاب است. 🔻راننده های ماشین کاملا بی خیال نسبت به کثافات.