هدایت شده از پایگاه شهید بهشتی و کانون فرهنگی هنری رسول اکرم
#هرشب_یک_داستان🙂
#داستان_آموزنده
🤔چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟
🔅یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک صد دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالا رفت.
🔅سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم کاری بکنم. و سپس در برابر نگاه های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و پرسید:
🔅چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ و باز هم دست های حاضرین بالا رفت.
🔅این بار مرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن را روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟
🔅و باز دست همه بالا رفت. سخنران گفت: دوستان، با این بلاهایی که من سر اسکناس در آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید.
🔅و ادامه داد: در زندگی واقعی هم همین طور است، ما در بسیاری موارد با تصمیمــاتی که می گیریم یا با مشکلاتی که روبرو می شویم، خم می شویم، مچالــه می شویم، خاک آلود می شویم و احساس می کنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم، ولی این گونه نیست و صرف نظر از این که چه بلایی سرمان آمده است هرگز ارزش خود را از دست نمی دهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم با ارزشی هستیم.
#معاونت_کتابخانه_شهیدجلالی_نسب🌺
#پایگاه_شهید_بهشتی
#حوزه_امام_سجاد_علیه_السلام
#پایگاه_نورالحدیث
#حوزه_فاطمیه
#کانون_فرهنگی_هنری_مسجد_رسول_اکرم
🇮🇷@qarargahshahidjalalinasab🇮🇷
هدایت شده از پایگاه شهید بهشتی و کانون فرهنگی هنری رسول اکرم
#داستان_آموزنده
🍂آورده اند كه مردى طالب غلامى شد و خواست كه او را از صاحبش خريدارى كند.
فروشنده گفت : اين غلام هيچ عيبى ندارد، جز آنكه سخن چينى و نمام است .
🍂خريدار گفت : اگر چنين است ، من بدان راضى هستم و سرانجام او را خريد. اما چند روزى نگذشت كه غلام ، بر سر عادت معهود رفت و شروع به نمامى و فتنه انگيزى نمود.
در آغاز، به سراغ زن ارباب رفت و به او گفت : شوهرت به تو علاقه ندارد و در صورت است همسر ديگرى اختيار كند اما من مى توانم با موى سرش او را سحر كنم تا از اين تصميم منصرف شود و علاقه اش به تو پايدار بماند.
زن ساده لوح گفت : من چگونه مى توانم وسيله اين كار را فراهم كنم ؟
غلام گفت : موقعى كه به خواب مى رود، تيغى بردار و مقدارى از موهاى پشت سرش را ببر و به من بده .
🍂آنگاه نزد ارباب رفت و گفت : آيا مى دانى كه زن با مردى دلباخته و رفيق شده و در صدد است كه به هنگام خواب ، سر تو را ببرد؟ چنانچه باور نمى كنى ، امشب مراقب باش و خود را به حالت خواب وانمود كن ، تا راستى گفتارم بر تو ظاهر گردد.
🍂زن ارباب هم تصميم گرفت به دستور غلام عمل كند و آنگاه كه با تيغى به بالين اين شوهر رفت ، تا مقدارى از موهاى سرش را قطع كند و به غلام دهد؟
ناگهان شوهرش از جاى جست و با همان تيغ ، زن را به قتل رسانيد.
🍂وقتى سر و صداى كشتن آن زن به خويشان و بستگان او رسيد، به خونخواهى آن زن ، شوهرش را كشتند و به دنبال آن ، زد و خورد خونينى بين دو طايفه درگرفت و عده اى در آن ميان كشته شدند. اينها همه نتيجه فتنه انگيزى و سخن چينى اين غلام بود
#معاونت_کتابخانه_شهیدجلالی_نسب
#پایگاه_شهید_بهشتی
#حوزه_امام_سجاد_علیه_السلام
#پایگاه_نورالحدیث
#حوزه_فاطمیه
#کانون_فرهنگی_هنری_مسجد_رسول_اکرم
🇮🇷@qarargahshahidjalalinasab🇮🇷