eitaa logo
|شهید مدافع‌ حرم جواد محمدی|
2.1هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
848 ویدیو
32 فایل
«کانال رسمی،تحت نظارت خانواده شهید» میگفت:"مردان خدا، گمنامند" آنچنان طریق گمنامی در پیش گرفت که لایق شهادت شد اینجا از اومینویسیم🪶 تا با یادش، روحمان جَلا گیرد✨🕊️ خادم کانال: @Jim_mim313
مشاهده در ایتا
دانلود
نه اسمی ازش شنیده بودیم نه نامی از ایشون به گوشمون خورده بود تا اینکه امروز به رفیق شهیدش حاج قاسم پیوست. ما تو کشورمون ایران از این شهدای زنده و گمنام و جهادگر تا دلتون بخواد داریم حاج صادق روحت شاد، سلام مارو به ارباب برسون تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
🍃 عارف کبیر آیت الله انصاری همدانی: " خداوند تمام اسرار عرفان را در نماز جمع کرده است " آیت الله محمدجواد انصاری همدانی از عرفای بسیار بزرگ عالم تشیع هستند 👈 به گفته عرفا، تمامی مراحل عرفانی را طی کردند و استادشان مستقیما خود آقا رسول الله صلی الله علیه و آله بودند 👈 کتاب(سوخته) کاملا درمورد زندگی این عارف بسیار بزرگ است در زندگی نامه شون هست که اگر کسی دست به سینه ایشون میزد به شدت داغ بود و بین عرفا معروف بود که از عشق الهی میسوزند، به خاطر همین اسم کتاب زندگی نامه شون را گذاشتند سوخته 👈 در زندگی نامه شون هست هرجا نماز میخوندند، تا مدت ها(چند روز) اون محل بوی عطر بسیار عجیبی میداده ماه قرب به خدا تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-گر هشت رضا و نه جواد است، چه غـم؟! اصلا بگذار هشتم گرو نه باشد.. ✨ تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
کتاب 📚 🖋به قلم بهزاددانشگر «همسر» یکی دو باری گفتم برای خرید جهاز همراهمان نمی آیی؟ گفت اگر راحتی من را میخواهی بگذار من بازار نیایم . میدانستم که از بازار خوشش نمی آید. میگفت توی بازار مردم حدود محرم و نامحرم را رعایت نمیکنند ولی برای خرید وسایلی که بزرگ بودند می آمد کمک ماشین میگرفت و کمک میکرد تا خانه ببریمش مرتب هم میگفت برای جهاز، خودتان را به دردسر نیندازید. هر چه ساده تر بهتر؛ فقط در حدی که زندگیمان را با آن شروع کنیم. میگفت فقط یک دست بشقاب و قابلمه هم باشد، کافی است. محکم گفت حق خریدن مبل ندارید. فعلا که میتوانیم روی زمین بنشینیم هر وقت هم لازم شد خودمان میخریم. برای خرید تخت و کمد هم ساده ترینشان را برداشت گفتم بگذار برویم یک مغازه دیگر را هم ببینیم گفت مگر نظر من را نمیخواهی؟ گفتم چرا گفت همین را بر می داریم اواخر سال ۱۳۸۶ خانه مان تکمیل شد گفتیم بهتر است عروسیمان همزمان با ولادت یکی از امامها باشد . اولین مناسبت، اول سال بعد بود: میلاد امام حسن عسکری . عروسی مان توی دوتا خانه بود مردها و زنها جداگانه، آقاجواد خیلی از دوستانش را هم دعوت کرده بود حتی همکارهایش هم از نطنز مرخصی گرفته بودند و آمده بودند توی هر دو خانه هم برنامه مولودی داشتیم. نگذاشتیم کسی موسیقی بگذارد بعضی از اطرافیان موقع خداحافظی نق زدند که ختم صلوات بود به جای عروسی؛ ولی مهم نبود. مهم برایمان قلب امام زمانمان بود که شاید آن شب از ما راضی باشد. قرارمان این بود که شب بعد از مراسم عروسی با ماشین ساده ای برویم.
تا خانه خودمان گفتیم ماشین را گل نزنیم؛ اما دخترهای فامیل قبول نکردند و سرِ خود رفتند گل خریدند تا ماشین را گل بزنند. آقا جواد گفت پس این طوری که من میگویم گل بزنید گفته بود شیشه جلوی عروس را کامل گل بزنید این طوری هم ماشین را گل زده بودند، هم جلوی دید نامحرم گرفته می شد. به فامیل هم تأکید کرده بود دنبال ماشین عروس نیایند. میگفت می آیند بوق میزنند و مزاحم استراحت مردم میشوند. سوار ماشین که شد، گفت نترسی ها! من باید تند رانندگی کنم که بقیه جا بمانند. این قدر توی کوچه و خیابان تاب خوردیم و از این طرف و آن طرف رفت تا همه را جا گذاشت و تنها ماندیم با خیال راحت رفتیم خانه .روز بعد از عروسی یک پرچم آورد با کمی تربت، پرچم یادگار روزهایی بود که رفته بود تفحص شهدا گفت این پرچم و تربت یادگار یک شهید گمنام است. اینها میشوند جانمازمان. بعد از عروسی بیست روز مرخصی داشت. قرارشان با همکارهایشان این بود که وقتی کسی مرخصی است بهش زنگ نزنند؛ اما آقا جواد خودش طاقت نمی آورد و زنگ میزد به همکارهایش ببیند مشکلی دارند یا نه، وقتی متوجه شد کارها زیاد است و همکارهایش یک هفته است خانه نرفته اند و دارند اذیت میشوند گفت دیگر باید بروم. درست نیست من اینجا راحت باشم و رفیق هایم اذیت شوند. تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐اعمال قبل از خواب💐 . 🍃هدیه به امام زمان عج 🍃 💧 وضو گرفتن قبل از خواب 👈 ثواب شب زنده داری 🌺 سفارش تلاوت کردن آیه الکرسی 🌺 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ 💠اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ☘۲۵۵☘ لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ☘۲۵۶☘ 💠اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ☘۲۵۷☘ 🌷 تسبیحات حضرت زهرا(س) 34 بار الله اکبر، 33 بار الحمدلله، 33 بار سبحان الله ⭐️چهار توصیه پیامبرخدا (ص) برای قبل خواب 1⃣ ﺧﺘﻢقرآن با خواندن سه بار سوره توحید. ﺑِﺴْﻢِ ﺍﻟﻠﻪِ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤﻦِ ﺍﻟﺮَّﺣﻴﻢِ ﻗُﻞْ ﻫُﻮَ ﺍﻟﻠﻪُ ﺃَﺣَﺪٌ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺍﻟﺼَّﻤَﺪُ ﻟَﻢْ ﻳَﻠِﺪْ ﻭَﻟَﻢْ ﻳُﻮﻟَﺪْ ﻭَﻟَﻢْ ﻳَﻜُﻦ ﻟَّﻪُ ﻛُﻔُـﻮﺍً ﺃَﺣَﺪٌ. 2⃣ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﻔﯿﻊ ﺧﻮﺩ ﮔﺮدانیم: ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَﺍﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍوِّ ﻋَﻠَﻲ جمیع ﺍﻻ‌َﻧْﺒِﻴﺎﺀِ ﻭَﺍﻟﻤُﺮْﺳَﻠﻴﻦ.َ 3⃣ ﻣﺆﻣﻨﯿﻦ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺳﺎﺯیم : ُ ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻏْﻔِﺮْ ﻟِﻠْﻤُﺆْﻣِﻨﻴﻦَ ﻭَﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﺎﺕِ. 4⃣ ﺣﺞ ﻭﺍﺟﺐ ﻭ ﻋﻤﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭیم: ﺳُﺒْﺤﺎﻥَ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻭَ ﺍﻟْﺤَﻤْﺪُ ﻟِﻠّﻪِ ﻭَ ﻻ‌ﺍِﻟﻪَﺍِﻻ‌َّ ﺍﻟﻠّﻪُ ﻭَ ﺍﻟﻠّﻪُ ﺍَﻛْﺒَﺮُ. 🌸 تلاوت معوذتین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ 🔸قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ 🔸مَلِکِ النّاسِ 🔸إِلهِ النّاسِ 🔸مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ 🔸الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النّاسِ 🔸مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ 🔹قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ 🔹مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ 🔹وَ مِنْ شَرِّ غاسِق إِذا وَقَبَ 🔹وَ مِنْ شَرِّ النَّفّاثاتِ فِی الْعُقَدِ 🔹وَ مِنْ شَرِّ حاسِد إِذا حَسَدَ ✅ آیه آخر سوره مبارکه کهف جهت بیدار شدن برای نماز شب و نماز صبح 🔹 قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما؛ (امتیازم این است که) به من وحی می‌شود که تنها معبودتان معبود یگانه است؛ پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند! آیه ۱۱۰ سوره مبارکه کهف 5⃣سفارش امام صادق (ع) به تلاوت سوره تکاثر برای در امان ماندن از عذاب قبر 🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ🔹حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ🔹 كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ🔹ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ🔹كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ🔹 لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ🔹 ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ🔹 ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ 6⃣ سه مرتبه ؛ ❄یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ❄ او همانند كسى است كه هزار ركعت نماز خوانده است. 7⃣ پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: هر کس آیه «شهداللّه» ر در وقت خواب بخواند، خداوند هفتاد هزار فرشته به واسطه آن خلق می کند که تا روز قیامت برای او طلب آمرزش کنند. 📚(مجمع البیان؛ ج 2/421) 🔹{آل عمران آیه «۱۸»} : 🔹شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ التماس دعا ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وكَم مِن ضالَّ رَأَى قُبَّه الحُسين فَاهَتَدى و چه بسیار گمراهانی که با دیدن گنبد حسین هدایت شدند...🕊
💞چقدر با امام زمانت همراه هستی؟ ❤️امام جواد علیه السلام: 🍀دنیا این گونه است که ما در شهرهای مختلف پراکنده هستیم اما هرکس علایقش مطابق خواست کسی باشد و طبق مرام او رفتار کند هرجا باشد همراه اوست، حتی اگر از او دور باشد... ِ أَمَّا الدُّنْيَا فَنَحْنُ فِيهَا مُفْتَرِقُونَ فِي الْبِلَادِ وَ لَكِنْ مَنْ هَوِيَ‏ هَوَى صَاحِبِهِ وَ دَانَ بِدِينِهِ فَهُوَ مَعَهُ وَ إِنْ كَانَ نَائِياً عَنْهُ وَ أَمَّا الْآخِرَةُ فَهِيَ دارُ الْقَرار 📚 تنبیه الخواطر ج‏1، ص: 18 📚مشابه در تحف العقول، ص ۴۵۶ تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 آیت الله حائری شیرازی 🔹 🔸هنوز خاطرخواه نشده‌ای ... !🔸 از آثار حلال بودن مالتان این است که فرزندتان عاشق شهادت می‌شود. اگر به بچه نان حرام بدهید، بچه هیچ‌‌‌‌وقت دلش نمی‌‌‌‌خواهد بسیجی شود. آن نان، این اقتضا را ندارد. یکی از فرماندهان سپاه، اصغر وصالی است. چند سال فرمانده بود، آخر هم شهید شد. برادرش هم پاسدار بود و سرپل ذهاب شهید شد. مادرش قبل از شهادت بچه‌هایش، خواب دیده بود امام آمده به خانه‌شان‌‌‌‌ و مادرش یک ظرف میوه برای ایشان برده. امام دوتا سیب درشتش را برداشت و گرفت زیر عبا. گفت این برای من، و خداحافظی کرد و رفت. همان که شما می‌‌‌‌گویید «سیبِ سرسَبد». وقتی پسرش شهید شد متوجه تعبیر خوابش شد. نسبت به دومی می‌‌‌‌گفت نرو. پسر تا چند روز به‌‌‌‌خاطر رعایت پدر و مادرش ماند. بعد مادر خواب دیده بود که مزاحم بچه‌‌‌‌ات نشو! به پسرش گفته بود پسرم می‌‌‌‌خواهی بروی مزاحمت نمی‌‌‌‌شوم. او رفت و عاشورا شهید شد. وقتی پسرش شهید شد، من برای سر سلامتی پدر به منزلشان رفتم. پدر اینها یک مرد هشتادساله و گاریچی بود. میوه می‌‌‌‌فروخت. چرخ داشت. به من گفت: «بچه من باید شهید می‌‌‌‌شد. من هشتاد سال عمر دارم و در خرید و فروشم ذره‌ای تقلّب نکردم، ذره‌‌‌‌ای حرام و حلال را قاطی نکردم. همیشه به رزق حلال قانع بودم». او شب‌‌‌‌ها کم می خوابید. پسرش اصغر به او گفته بود: بابا کمی بخواب. پدر به او گفته بود: «پسر! تو هنوز خاطرخواه نشدی! وقتی خاطرخواه شدی، خوابت نمی‌‌‌‌برد». منظورش خودش بود که خاطرخواه خدا شده و شب‌‌‌‌ها خوابش نمی‌‌‌‌برد. ‌‌‎‎‌‌تنها کانال رسمی شهید جواد محمدی ⃟ ⃟✨
در تعبدیات، کوه کندن از ما نخواسته‌اند، سخت ترینش نماز شب خواندن است که در حقیقت تغییر وقت خواب است نه اصل بی‌خوابی،بلکه نیم ساعت زودتر بخواب تا نیم ساعت زودتر بیدارشوی.💚 (ره) ✨تو را بایـد خواند؛ شبیھ تمنّای هاجـر در صفـا و مروه.. تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
کتاب 📚 🖋به قلم بهزاددانشگر «همسر» از یک جا به ،بعد کارشان شیفتی شد سه روز نطنز بودند و شش روز خانه من حوزه علمیه خواهران خمینی شهر قبول شده بودم. روزهایی که آقاجواد خانه بود من را با موتور میرساند ازش عذرخواهی میکردم که توی خانه تنهاست؛ ولی هیچ وقت اعتراض نمیکرد و همیشه هم به من آرامش میداد که نگران من نباش بعضی روزها هم میگفت امروز ناهار با من است. شما زحمت نکش ظهر که از کلاس می آمدم میدیدم با موتور جلوی در مدرسه ایستاده تا خانه از ناهارش تعریف میکرد که چقدر سخت بوده و چه ناهاری درست کرده توی خانه میدویدم سر قابلمه، می دیدم غذا را از بیرون خریده؛ ولی سالاد را خودش درست کرده بود اما خیلی از وقتهایی هم که هر دو خانه بودیم برای اشپزی کمک می کرد؛ مثلاً غذاهای سرخ کردنی همیشه با آقا جواد بود. می امد به من میگفت شما برو کمی درس بخوان. در کل خیلی ذوق درس خواندن من را داشت. هر کار از دستش برمی آمد میکرد تا من کمی بیشتر درس بخوانم. یکی از کتاب هایم ده صفحه اش چاپ نشده بود کتاب یکی از دوستانم را گرفته بودم که درس را رونویسی کنم تا سر صبر بخوانم. دوسه صفحه اش را که رونویسی کردم خوابم برد صبح دیدم آقاجواد بقیه اش را رونویسی کرده. به همان اندازه که عاشق مهمانی رفتن بود، دوست داشت مهمانی هم بدهد. وقتی مهمان می آمد از هر چیزی که توی خانه بود، برای مهمان دریغ نمی کرد میگفت مهمان رزقش را با خودش می آورد. گاهی از اقوام دعوت میکرد و گاهی هم از دوستانش اگر یک ماه مهمان نداشتیم، میگفت این ماه برایم برکت نداشت. زنگ میزد یکی از دوستانش که بلند شو بیا خانه ما حتی شده بود بعضی از روزها ظهر که از مسجد می آمد، با خودش مهمان می آورد. میگفت با هم که صحبت میکردیم فهمیدم امروز ظهر تنهاست و ناهار ندارد . اگر ناهار من اندازه دو نفر بود میرفت برایش غذا از بیرون میخرید چند لقمه با من میخورد و میرفت پیش مهمانش، می گفت درست است مهمان آورده ام خانه ولی حواسم به شما هم هست . معمولاً مهمانی هایمان را ساده برگزار میکردیم. حتی گاهی دوستانش یا اقوام به شوخی سفارش میدادند برایشان کباب درست کنیم . آقا جواد تأکید میکرد مهمانی خانه ما برنج است و یک مدل خورشت. حتی دو مدل خورشت را هم قبول نمیکرد خودش هم برای
درست کردن غذا کمک میکرد سالاد درست میکرد. خانه را جارو میکرد. بعد از رفتن مهمان ها هم می ایستاد کنار من و کمک میکرد تا خانه را مرتب کنیم. تازه بعدش کلی از من تشکر میکرد که خسته شده ام. مهمانی هایمان هم معمولاً طوری بود که زنها جدا باشند و مردها جدا. میگفت این طوری همه راحت ترند اگر هم چیزی میخواست، خودش می ایستاد پشت در اتاق و من را صدا میزد تا وسیله ای را که میخواست بهشان بدهم. مهمانی هم که میرفتیم دوست داشت زنها و مردها از همدیگر جدا باشند. حتی خانه یکی از دوستانش بودیم و او خبر نداشت. موقع سفره انداختن دوستش را صدا زده بود کنار و بهش گفته که بود جوری خانمت ناراحت نشود، سفره ها را از همدیگر جدا کن. برای من سخت است با نامحرم سریک سفره بنشینم. تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏{أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ} خدا داشت نگات میکرد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مظلومانه‌ترین جشن تولد دنیا 🍃🌹🍃 ✅ فکرکن زیر بمب و موشک باید زندگی کنی و همزمان اگه ترس و استرس رو از بچه هات دور نکنی، اونا از ترس میمیرن پس باید هر کاری که میتونی انجام بدی تا حواسشون پرت بشه. تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
کتاب 📚 🖋به قلم بهزاددانشگر برادر همسر حالا نه که فقط ما جواد را دوست داشته باشیم، اصلاً یک چیزی توی برخوردها و رفتارش بود که بقیه هم خواهانش می شدند. یکی دو تا خانواده توی اقوام پدری و مادری ما بودند که توی مسائل انقلاب چندان شبیه ما نبودند. هر از گاهی با امثال ما هم جر و بحث میکردند. جواد از وقتی آمد توی فامیل ما ، رفت و آمد گرمی را با اینها شروع کرد. یکی از اینها چند وقت بعدش دامادی آورده بود که باز هم با ما هم فکر نبود. هروقت هم جایی دور همدیگر بودیم، این بنده خدا جور بدی اخم هایش را میکشید توی هم و می نشست یک گوشه با هیچکس هم حرف نمیزد توی یکی از همان مهمانیهای اول که همه داشتند با همدیگر شوخی میکردند جواد این تازه داماد را به ما نشان داد و گفت بچه ها، این بنده خدا خیلی تنهاست گفتیم خب تقصیر ما که نیست خودش انگار از ماها خوشش نمی آید جواد کمی مکث کرد و بعد از جایش بلند شد رفت کنار تازه داماد. و به کناری اش گفت دادا کمی جا باز کن تا من بنشینم کنار این شـاه داماد و از تنهایی در بیایم . همه مان همین طور هاج و واج نگاهش میکردیم نشست کنار شاه داماد و شروع کرد احوال پرسی برایش خاطره تعریف کرد و جُک گفت و این قدر گرم گرفت که نم نم یخ او هم آب شد و با جواد ایاق شد. دیگر توی مهمانیها شد هم صحبت جواد و به مرور با بقیه هم گرم شد.
دیگر کار به جایی رسید که وقتی جواد از سوریه بر میگشت همین خانواده می آمدند دیدنش. یکی دیگر از همین اقوام بود که روزهای اول از جواد خوشش نمی آمد حسش این بود که شما انقلابیها فقط خودتان را قبول دارید، بعد از اینکه جواد داماد خانواده ما شد هفته ای یکی دو روز میرفت مغازه این بنده خدا و با او حال و احوال میکرد و مینشست آنجا ، سر به سرش میگذاشت نرم نرم چنان روابطشان خوب شده بود که گاهی همین بنده خدا به جواد میگفت پس یک شب با این فامیل بیایید منزلمان. یعنی روابطش با جواد بهتر از ماها شده بود ماها را به واسطه جواد دعوت میکردند. همین بنده خدا تصادف کرده بود و چندتایی از دنده هایش آسیب دیده بود. جواد آمد و گفت بیایید برویم عیادتش. این بنده خدا اصطلاحی داشت میگفت شما انقلابیها دیگر از ما طاغوتی ها زور نمی شوید یعنی دیگر زورتان به ما نمیرسد رفتیم خانه اش و دیدیم دنده هایش آسیب دیده و وقتی میخواهد نفس عمیق بکشد یا بخندد، دردش میگیرد. جواد وقتی این را فهمید شروع کرد به شوخی و جک گفتن و خنداندن ماها این بنده خدا هم نمیدانست چه کار کند اگر میخندید، دردش میگرفت. از طرف دیگر هم نمیتوانست نخندد. بنده خدا به جواد میگفت بس کن. جواد هم میگفت من که کار بدی نمیکنم. دارم میخندانمتان که روحیه تان عوض شود دیگر کار به جایی رسیده بود که خواهش میکرد من را نخندان بعد جواد میپرسید حالا بگو ما انقلابیها زوریم یا شما طاغوتی ها. بالاخره بنده خدا اعتراف کرد شما انقلابیها زورید. حالا نه که با تلخی این حرف را بزند اصلاً به مرور از جواد خوشش آمده بود. بعدها که جواد شهید شد همین آدم مراسمهای جواد را می آمد و میرفت یک گوشه می نشست. جوری هم با چهره درهم می نشست که ما شک کردیم نکند به زور می آید. نه با کسی حرف میزد و نه چیزی میگفت. یک روز فاطمه را برده بودم خیابان بچرخانمش که دیدمش. ایستادیم حال و احوال کنیم. فاطمه را که دید بغض کرد. دستی به سروگوش فاطمه کشید و گفت این جواد با ما خیلی بد کرد. من یکهو جا خوردم. ادامه داد و گفت این بچه آمد دل ما را به دل خودش گره زد و بعد گذاشت رفت. حالا هر وقت یادش می افتیم، بغض نفسمان را میگیرد. حتی نمی توانم با کسی حرف بزنم. تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا