eitaa logo
🇮🇷شهید مدافع‌ حرم جواد محمدی🇮🇷
2.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
56 فایل
«کانال رسمی،تحت نظارت خانواده شهید» میگفت:"مردان خدا، گمنامند" آنچنان طریق گمنامی در پیش گرفت که لایق شهادت شد اینجا از اومینویسیم🪶 تا با یادش، روحمان جَلا گیرد✨🕊️ خادم کانال: @Shahid_javad_m
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷شهید مدافع‌ حرم جواد محمدی🇮🇷
📚 #دخترها‌بابایی‌اند 🖋به قلم بهزاددانشگر #پارت_176 « مادر » جنازه را که آوردند، اول توی فرودگاه
📚 🖋به قلم بهزاددانشگر « دایی » بابای جواد دلش می خواست جنازه را ببیند؛ اما خواهرم مخالفت می کرد. به خواهرم اصرار کردم که حداقل از روی کفن ببین. اگر فردا یک نفر آمد و به تو گفت اصلا توی این تابوت جنازه بود یا نه، چه میخواهی بگویی؟ بالاخره راضی شد در تابوت باز شود و کفن شهید دیده شود. همه خانم های فامیل هم بودند. انگار این طوری فضا آرام تر بود که خواهرم تنها نباشد؛ اما خانم جواد میخواست با جنازه تنها باشد. دو بار تابوت را به خانه شان بردیم تا خانمش و فاطمه تنهایی خودشان را سبک کنند. یک بار فاطمه چاقو برداشت و خواست تابوت را باز کند. می گفت می خواهم پدرم را ببینم. جواد توی هر مراسمی که برای شهدا می رفت، فاطمه را می برد. انگار تصویری توی ذهنش شکل گرفته بود که باید شهید را توی تابوتش ببیند. می گفت من میخواهم حضرت رقیه (ع) بشوم. این را از همان قصه هایی یاد گرفته بود که جواد برایش گفته بود. سه روز تمام، جنازه در اختیار خودمان بود. یک سردخانه اختصاصی بهمان داده بودند که شب ها تابوت را آنجا نگه داری کنیم. روزها هم این طرف و آن طرف و توی مراسم ها می بردیمش تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ" "ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را استوار می‌دارد." (سوره محمد، آیه ۷)
کمی آغوش تعارف من کن... من،دلتنگی محضم!💔 💚 تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همه ی ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف عاشوراییان بپیوندیم یا که از معرکه جهاد فرار کنیم...! 🥀 تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا 🟢♦️حزب‌الله پس از روزها تلاش، به محل ترور شهید سید هاشم صفی الدین و همراهانش دسترسی پیدا کرد. تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷شهید مدافع‌ حرم جواد محمدی🇮🇷
📚 #دخترها‌بابایی‌اند 🖋به قلم بهزاددانشگر #پارت_177 « دایی » بابای جواد دلش می خواست جنازه را بب
📚 🖋به قلم بهزاددانشگر « همسر » یک شب هم دوستان و هم رزمانش آمدند و کنار جنازه برایمان حرف زدند. از خاطراتشان گفتند؛ از رشادت های آقا جواد. اینکه شهادت حقش بوده. یک شب، فاطمه گیر داد چسب های دور تابوت را باز کند. گفت می خواهم بابا را ببینم. گفتم پس فقط در تابوت را باز می کنیم تا دست بکشی به بدن بابا. گفتم اگر پارچه را باز کنیم، بابا ناراحت می شود. قبول کرد. سینۀ خودم می خواست از شدت هیجان منفجر شود؛ اما جلوی خودم را گرفته بودم که مبادا جیغ بزنم. مبادا گریه کنم. حواسم فقط به فاطمه بود. انگار آقا جواد داشت بیخ گوشم سفارش می کرد مراقب فاطمه باشم. نمی دانم منتظر چه بود؛ اما وقتی جنازه را دید که توی کفن پیچیده شده، جا خورد. یکی دو قدم برگشت عقب. بعد دوباره آمد کنار تابوت. دست کشید روی جنازه. زیر لب حرف زد. بعد انگار دیگر نتوانست این حجم بغض را تحمل کند. گل هایی را که توی دستش بود پرت کرد روی بدن بابایش و دوید بیرون. آن شب دیگر نگذاشتند جنازه باز بماند. التماس کردم شما را به خدا الان نه... بگذارید کمی پیشم باشد. گفتند الان باید بروی پیش فاطمه. یک شب هم جنازه اش را توی محله تشییع کردند. کوچه به کوچه جنازه را می بردند و سینه می زدند. نمیدانم چرا؛ ولی یاد غربت حضرت زهرا(ع) در شب تشییع جنازه شان افتادم. شاید چون هر دو تشییع توی شب برگزار شده بود؛ اما اینجا پیکر آقا جواد عزت داشت. مردم بودند و برایش عزاداری می کردند. بمیرم... حضرت زهرا(ع) چقدر غریب بودند.... تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
🇮🇷شهید مدافع‌ حرم جواد محمدی🇮🇷
.
دیدار خانواده شهیدان معصومه کرباسی و رضا عواضه با رهبر معظم انقلاب 🔹ظهر امروز خانوادۀ شهید معصومه کرباسی و همسر لبنانی ایشان با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. شنبه ۲۸ مهرماه بود که در حمله هوایی رژیم صهیونیستی به بیروت، دکتر رضا عواضه و همسر ایرانی او، معصومه کرباسی به شهادت رسیدند. 🔹«مادرم مهندس کامپیوتر بود و پدرم دکترای این رشته را داشت. ضمناً پدر و مادرم علاقه خاصی به هم داشتند، آقا! حتی لحظه‌ی شهادت هم دستشون توی دست هم بود!» 🔹این جمله را مهدی ۱۷ساله درحالی‌که در نزدیک‌ترین فاصله با آقا ایستاده می‌گوید. مهتدی ۱۴ساله و زهرای ۱۰ساله و محمد ۸ساله کنارش ایستاده‌اند. فاطمه ۳ساله هم بغل مهتدی است. همه‌شان فرزندان شهید معصومه کرباسی و شهید رضا عواضه‌اند که چند روز پیش توسط پهپاد رژیم اسرائیل به شهادت رسیدند. 🔹چطوری‌اش را مهدی برای حضرت آقا تعریف می‌کند: «پهپاد اسرائیلی در منطقه جونیه آن‌ها را شناسایی کرد و ۳ تا راکت به سمت ماشین آن‌ها شلیک کرد که اصابت نکرد. پدرم زدند کنار. از ماشین پیاده شدند. دست مادرم را هم گرفتند و از ماشین پیاده کردند ولی پهپاد اونا رو دنبال کرد و الحمدلله، شکر خدا اونا رو شهید کردند!» 🔹مفاهیم عمیقی را که می‌گوید، شاید خیلی از هم سن و سال‌هایش نتوانند درک کنند: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها… آقاجان! قطعاً اگه خدا این توانمندی رو در ما نمی‌دید، ما رو به این امتحان بزرگ مبتلا نمی‌کرد.» 🔹آقا تأیید و اضافه می‌کنند که «اجر هم می‌دهد». مهدی به جای چفیه و انگشتر از آقا می‌خواهد که برای همه رزمنده‌های لبنان دعا کند. … آقا سراغ پدر شهید رضا عواضه را می‌گیرند. مادرش به فارسی می‌گوید: «ایشون جراح قلب هستند و توی این شرایط جنگ در لبنان به حضورشون خیلی نیاز بود و نیومدند.» 🔹خود مادرش ۴۷ سال پیش در ایران پزشکی خوانده و حالا استاد فارسی دانشگاهی در لبنان است. حرف دیگری نمی‌زند. ولی من از دلش خبر دارم! قبل از دیدار وقتی از او پرسیدم تا حالا آقا را از نزدیک دیده‌اید یا نه، گفت: «یکی از آرزوهایم بوده ولی بیشتر از من، رضا و معصومه دوست داشتند ایشان را ببینند. الان می‌گویم کاش خودشان اینجا بودند.» مکثی می‌کند و می‌گوید: «البته هستند!» تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii