eitaa logo
🇮🇷شهید مدافع‌ حرم جواد محمدی🇮🇷
2.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
56 فایل
«کانال رسمی،تحت نظارت خانواده شهید» میگفت:"مردان خدا، گمنامند" آنچنان طریق گمنامی در پیش گرفت که لایق شهادت شد اینجا از اومینویسیم🪶 تا با یادش، روحمان جَلا گیرد✨🕊️ خادم کانال: @Shahid_javad_m
مشاهده در ایتا
دانلود
از هوایی تنفس می کنیم .. که بوی خون شهدا را می دهد.. در زمینی راه می رویم که از خون شهدا گلگون است... و این شهیدان بر همه اعمال ما ناظرند... تصویر تعدادی از تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
8.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پنجشنبه های حسینی ❤️❤️❤️ ای ضریح حسین دلتنگم برسان ناله ی مرا به عراق تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
بیاد شهید جواد محمدی در جوار حرم امام حسین علیه السلام🥲🥰 شما فرستادید🙏🏻🌹
📚 🖋به قلم بهزاددانشگر «برادر» جواد با همین حال و احوال ، خودش را عقب کشید و وقتی به یک فضای امن رسید ، بلند شد و راه افتاد به سمت عقب . من عقب تر بودم که دیدم جواد دارد لنگان لنگان خودش را می کشد عقب . اول ، هم ناراحت شدم و هم خوش حال . ناراحت از اینکه جواد مجروح شده ؛ اما بعدش خوش حال شدم که حالا جواد که مجروح شده ، می رود درمانگاه و بعد هم بر می گردد ایران . این طوری خیالم از جانب او راحت می شود ؛ چون تا قبلش او نگران من بود و من نگران او . جواد آمد کمی کنار ما نشست ، بهیار گروهان آمد تا پایش را پانسمان کند . جواد یک زیر شلواری پارچه ای داشت ، از این ها که خط های راه راه سفید و آبی دارد . بهیار می خواست زیر شلواری اش را پاره کند ؛ اما جواد نمی گذاشت . می گفت این پوست شیر است ، این یادگاری از مادرم است . حق نداری از شیر جدایش کنی . این هایی که دوروبَرمان بودند ، همه از روحیه جواد ذوق کرده بودند ‌. حتی وقتی زخمی بود و درد داشت . روحیه اش خوب بود و با همه شوخی می کرد . بلاخره جواد را بردند عقب . بهداری ده دوازده کیلومتر با خط مقدم فاصله داشت . کمی بعدش سجاد مرادی و سید یحیی براتی هم شهید شدند . این ها از کنار من رد شدند و رفتند جلو ‌. من خسته بودم . کمی دراز کشیدم خستگی در کنم که داعشی ها با موشک ، تانک را زدند . خدا لعنتشان کند . ترکش های تانک خورده بود به سجاد و یحیی و شهید شده بودند . من آن لحظه چیزی نفهمیدم . موج دود و انفجار و آتش یکهو انگار من را در هم کوبید . فاصله من با تانک کمتر از ده متر بود ؛ ولی چون جاده نزدیک به یک متر از سطح زمین کنده بود و کوبیده بود چند متر آن طرف تر . اولش فکر کردم شهید شده ام . حجم انفجار خیلی زیاد بود . کمی بعد ، فهمیدم هنوز زنده ام و باید برگردم عقب . بخشی از بادگیرم آتش گرفته بود . دیدم دستم می سوزد . نگاه کردم و دیدم یک تکه لاستیک افتاده روی دستم و دارد می سوزاندش . تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هم اکنون... زیارت حاج قاسم به نیابت اعضای کانال شهید جواد محمدی 💔 ۱:۲۰🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «نفس المهموم لظلمنا تسبیح.» نفس کشیدن غم‌زدگان در مصائب ما اهل بیت تسبیح خداوند تبارک تعالی است.