eitaa logo
🇮🇷شهید مدافع‌ حرم جواد محمدی🇮🇷
2.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
56 فایل
«کانال رسمی،تحت نظارت خانواده شهید» میگفت:"مردان خدا، گمنامند" آنچنان طریق گمنامی در پیش گرفت که لایق شهادت شد اینجا از اومینویسیم🪶 تا با یادش، روحمان جَلا گیرد✨🕊️ خادم کانال: @Shahid_javad_m
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از شیعیان ما نیست، کسی که به زبان دم ازما بزند ولی در اعمال با ما مخالفت کند. [ امام صادق(ع) ]
9.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه... 🏴سیاه‌پوشی حرم مطهر رضوی در آستانه‌ی شهادت امام صادق علیه السلام تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
بیاد شهید جواد محمدی حرم حضرت معصومه سلام الله علیها🌹 🙏🏻
10.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| بزرگترین ارثیه‌ی امام صادق علیه‌السلام برای ما تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
32.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[چقدر زخمِ نبودت عمیق و جان‌فرساست کجاست داغ تو را التیام فرمانده ...؟! ] 📸 • از کاروان دو هزار نفری دختران حاج قاسم در مزار سرباز وطن 🍃 ♥️ 🌿 ✨ تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
🇮🇷شهید مدافع‌ حرم جواد محمدی🇮🇷
[چقدر زخمِ نبودت عمیق و جان‌فرساست کجاست داغ تو را التیام فرمانده ...؟! ] #گزارش_تصویری📸 • از کاروا
در اقدامی بسیار زیبا و قابل تحسین ۲۰۰۰ نفر از دختران اصفهان به زیارت مزار سردار دلها حاج قاسم سلیمانی مشرف شدند... . +واقعا یه نفر چطور میتونه زندگی کنه که ۲۰۰۰نفر به عشق زیارت مزارش از اصفهان به کرمان برن و نزدیک ۲۴ میلیون نفر تشییع ش کنند . گفتنیه این مردم اصلا از نزدیک حاج قاسم رو ندیده بودند:)
📚 🖋به قلم بهزاددانشگر «برادر» دویست سیصد متری عقب رفتم تا رسیدم به بهیار . کمی بعد ، با یکی دو تا زخمی دیگر من را بردند بهداری . تا رسیدم بهداری ، دیدم جواد قهقه زد که دکتر ، بدو بیا داداشم هم آمد . یعنی توی همین یک ساعت ، این قدر با دکتر رفیق شده بود که انگار چند سال است با هم رفیق اند . دکتر ها به من سرم زدند و بیهوش شدم . وقتی به هوش آمدم ، دیدم جواد نیست . بقیه برایم تعریف کردند که با دکتر ها جر و بحث کرده است . آن ها می خواسته اند بفرستندش دمشق که بعد هم اعزام بشود ایران ، اما جواد قبول نکرده بود . گفته بود برادرم و رفیقم اینجا زخمی اند . من رهایشان نمی کنم بروم . ماموریتم هم تمام نشده . بقیه رفقای توی خط و در مملکت غریب تنها هستند . من از اینجا یک قدم عقب تر نمی روم . بعد هم راضی شان کرده بود که من روزی یک بار می آیم اینجا که شما پانسمانم را عوض کنید یا بخیه ها را بررسی کنید . هر قرصی یا کپسولی هم بگویید ، می خورم . بعد هم یک موتور جور کرده بود با یک عصای چوبی . با همین ها توی خط تاب می خورد . حتی نگذاشت ما را هم بفرستند عقب . یک روز یک ماشین جور کرد . آمد و ما را از بهداری برد که نفرستند دمشق یا ایران . در خط دوم ماندیم توی قرارگاه مرکزی مان . تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii