eitaa logo
🇮🇷شهید مدافع‌ حرم جواد محمدی🇮🇷
2.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
56 فایل
«کانال رسمی،تحت نظارت خانواده شهید» میگفت:"مردان خدا، گمنامند" آنچنان طریق گمنامی در پیش گرفت که لایق شهادت شد اینجا از اومینویسیم🪶 تا با یادش، روحمان جَلا گیرد✨🕊️ خادم کانال: @Shahid_javad_m
مشاهده در ایتا
دانلود
✍🏻 حاج آقای پناهیان: تشییع پیکر رئیسی مثل تشییع پیکر بهشتی خواهد شد، خیلی‌ها برای عذرخواهی از او خواهند آمد تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
ایشون سه تا فرزند داشتند و یک تو راهی آقای رحمتی استاندار آذربایجان شرقی، تازه ۲ ۳ ماه هست که استاندار شدن، یه دختر۱۲ساله دارن. یه پسر ۸ساله و یه دختر ۳ ساله... ( آه از دختر ۳ ساله😭) یه تو راهی ۶ ماهه هم دارند. ◀️آنچه که همکاران استانداری آذربایجان شرقی در این چند ماه از ایشان دیده و روایت می‌کنند نظم، اخلاص، خلق نیکو، پرتلاشی و جدیت در کارها بود. تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
15.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه خوان:شهـ..یـ.د سید ابراهیم رئیسی💔 ولی نوشتن کلمه ی (شهید)قبل نامت خیلی سخته...😭 هرچند (شهید)برازنده ی نام توست🥀 تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
1.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه پیدا شدن انگشتر آیت الله رئیسی در محل سانحه 🔹این انگشتر را رهبر انقلاب به رئیس جمهور هدیه داده بودند. عجب داستانی شده این انگشترها😭 تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
✍🏻یادمه برای انتخابات پوسترهایی میساختم برای حمایت از... شهید رئیسی 💔 میدونستم اقا جواد هم برای انتخابات دوره های قبل رأیشون شهید رئیسی بوده و اگر اقا جواد زنده بودند رأیشون باز ایشون بود. به خاطر همین این پوسترهارا میساختم و منتشر میکردم تا روح شهید جواد شاد بشه . و الان مدام این جمله تو ذهنم مرور میشه که «شهیدان را شهیدان میشناسند» . و رییس جمهوری که شهیدانه زندگی کرد و عاقبتش هم ختم به شهادت شد🙂❤️‍🩹 . شهید رئیسی💔 سلام مارا به رفیقمون آقا جواد برسون...
اثر جدید حسن روح‌الامین نقاشی دیجیتال ضامن خادم تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدر شهید سید مهدی موسوی : وقتی پام رو بوسید می‌دونستم میره دیگه نمی یاد تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
📚 🖋به قلم بهزاددانشگر «همسر» شب یلدا با فاطمه یک کیک خریدیم شکل هندوانه . زنگ زدیم به آقا جواد . فاطمه برای بابایش شعر خواند و شوخی کرد و خندیدند . گفت یک قاچ کیک برایت میفرستیم ، شما هم بخور . طولانی ترین شب سال با ترکیبی از بغض و خنده تمام شد . روز بعد ، دوباره روز از نو تا ۴۸ روز بعد . این بار به فاطمه نگفتم بابایش کی بر میگردد . فقط گفتم برویم برای بابا هديه بخریم . فاطمه پرسید بابا دارد می آید؟ گفتم آره مامان جان ؛ ولی روزش معلوم نیست از آن روز فاطمه دیگر روی پایش بند نبود . هر برنامه ای داشتیم ، می گفت نه ، بماند برای وقتی که بابا آمد . میگفتم هنوز معلوم نیست کی بیاید . میگفت باشد ، من صبر میکنم . با همدیگر سبزه انداختیم ، خانه را تمیز کردیم و حیاط را چراغانی کردیم . هر بار که چراغ ها را خاموش و روشن میکردیم ، رنگشان عوض می شد . فاطمه چراغ ها را خاموش و روشن می کرد . می دید رنگشان سبز است . می گفت بابا سبز بیشتر دوست دارد . بعد کمی که میگذشت ، پشیمان میشد و دوباره خاموش و روشنشان می کرد . این بار آبی بود . میگفت این خوب است . بابا آبی دوست دارد . بعد میگفت بابا آبی هم دوست ندارد . خاموش و روشن میکرد و این بار چراغ ها قرمز بودند . دوست داشتم برویم استقبالش ؛ اما دوباره پیام داد که نرویم استقبال. گفت شما بمانید خانه ، من می آیم پیشتان . فاطمه لباس نویش را پوشیده بود و هیجان زده هی دور اتاق میدوید و میرفت توی حیاط و می آمد . دوباره با آمدن آقا جواد ، موجی از شور و نشاط وارد خانه مان شد . آقا جواد گفت ما در خدمتیم . بگویید ببینم ، مادر و دختر چه برنامه ای برایمان دارید؟ صبح ها صبحانه را توی حیاط میخوردیم ، بعد میرفتیم خرید . برای ناهار هم می رفتیم پارک . تا عصر پدر و دختر بازی می کردند و شب بر می گشتیم خانه . بعضی شب ها هم می رفتیم به اقوام سر می زدیم . تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا