آیت الله میلانی میفرمود:
دعا کنید با ولایت امام حسین علیه السلام از دنیا بروم
بعد با دستشان اشاره میکردند و میگفتند:بقیه اش هیچ ،هیچ ،هیچ
#شبجمعستهوایتنکنممیمیرم💔
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
#بسم_الله
إلهي بَلِّغني بهجة الوصول إلی ما أسعی إلیه . . .
خدایا ! لذت رسیدن به آنچه را که میخواهم
به من عطا کن ..
11.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا صاحب الزمان ادرکنی💔
حتما ببینید💯
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
2.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚مقام عجیب جوانان آخرالزمان🕊🌿
🎙استاد دانشمند
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
حاج اسماعیل دولابی (ره) :
به تربت #امامحسین(علیه السلام)
زیاد سجده کردن اخلاق را عوض میکند.
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
گفتمش زیباترین لبخند چیست؟
گفت: لبخندی که عشق
گاهِ جان دادن
بر لبِ مردان نشاند ...
۱۱ آبان ۱۳۶۱ -- سالروز عروج
#شهید_حمیدرضا_بازیار
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#یاد_کنیم_شهدا_را_باصلوات
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
📚 #دخترهاباباییاند
🖋به قلم بهزاددانشگر
#پارت_184
« دایی »
بعد از اینکه جواد آرام گرفت، فضای خانه آرام تر شد. نه اینکه داغش سرد شده باشد، یا فراموشمان شود که جواد نیست؛ اما جایی پیدا کرده بودیم که دل تنگی هایمان را پر کنیم. پرکنیم از مزاری که دلمان را بهش خوش کردیم. دیگر دستمان بند شده بود به مراسم ها و یادواره هایی که برای جواد می گرفتند. هنوز میزبان مهمان هایی هستیم که بعد از گذشت دو سال از شهادتش، به خانه شان می آیند. همه خانه خواهرم بودیم. دورهمی ها و قرارهایمان شده بود آنجا. دیگر خبری از آن مهمانی هایی نبود که جواد محور اصلی اش بود. خیلی سخت بود آن موقعی که بالاخره با خودم کنار آمدم و به خانمم گفتم میخواهم طلسم را بشکنم. میخواهم خواهرم را از این وضع بیرون بیاید. ببین برای ما چقدر سخت است؟ پس او با داغ جوادش چه کار کند؟!
رفتم و با خواهر و برادرم صحبت کردم. همه را جمع کردم. به مادر جواد سپردم که فاطمه و خانمش هم بیایند؛ اما آن ها نیامدند. خانمش گفته بود برایم سخت است توی آن فضا قرار بگیریم. جای خالی جواد آتش به جان همه مان می انداخت. مهمانی که شروع شد، همه توی لاک خودشان بودند. انگار جواد را در مهمانی تصور می کردند. بلند شدم و شروع به صحبت کردم. سخت بود؛ اما حرفم را زدم. گفتم جواد به آرزویش رسید.
آن راهی را که می خواست برود، رفت. صدای گریه مادر جواد که بلند شد، همه به گریه افتادند. بغضمان ترکید؛ بغضی که انگار مراعات مادرش را می کرد و پشت گلوها گیر کرده بود. انگار جانم از توی دهانم بیرون می آمد.
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
هُوَ مَعَکُم اَینَما کُنتُم
او با شماست هر جا که باشید
”سوره حدید ، آیه ۵“
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii