eitaa logo
🇮🇷شهید مدافع‌ حرم جواد محمدی🇮🇷
2.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
56 فایل
«کانال رسمی،تحت نظارت خانواده شهید» میگفت:"مردان خدا، گمنامند" آنچنان طریق گمنامی در پیش گرفت که لایق شهادت شد اینجا از اومینویسیم🪶 تا با یادش، روحمان جَلا گیرد✨🕊️ خادم کانال: @Shahid_javad_m
مشاهده در ایتا
دانلود
💞چقدر با امام زمانت همراه هستی؟ ❤️امام جواد علیه السلام: 🍀دنیا این گونه است که ما در شهرهای مختلف پراکنده هستیم اما هرکس علایقش مطابق خواست کسی باشد و طبق مرام او رفتار کند هرجا باشد همراه اوست، حتی اگر از او دور باشد... ِ أَمَّا الدُّنْيَا فَنَحْنُ فِيهَا مُفْتَرِقُونَ فِي الْبِلَادِ وَ لَكِنْ مَنْ هَوِيَ‏ هَوَى صَاحِبِهِ وَ دَانَ بِدِينِهِ فَهُوَ مَعَهُ وَ إِنْ كَانَ نَائِياً عَنْهُ وَ أَمَّا الْآخِرَةُ فَهِيَ دارُ الْقَرار 📚 تنبیه الخواطر ج‏1، ص: 18 📚مشابه در تحف العقول، ص ۴۵۶ تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 آیت الله حائری شیرازی 🔹 🔸هنوز خاطرخواه نشده‌ای ... !🔸 از آثار حلال بودن مالتان این است که فرزندتان عاشق شهادت می‌شود. اگر به بچه نان حرام بدهید، بچه هیچ‌‌‌‌وقت دلش نمی‌‌‌‌خواهد بسیجی شود. آن نان، این اقتضا را ندارد. یکی از فرماندهان سپاه، اصغر وصالی است. چند سال فرمانده بود، آخر هم شهید شد. برادرش هم پاسدار بود و سرپل ذهاب شهید شد. مادرش قبل از شهادت بچه‌هایش، خواب دیده بود امام آمده به خانه‌شان‌‌‌‌ و مادرش یک ظرف میوه برای ایشان برده. امام دوتا سیب درشتش را برداشت و گرفت زیر عبا. گفت این برای من، و خداحافظی کرد و رفت. همان که شما می‌‌‌‌گویید «سیبِ سرسَبد». وقتی پسرش شهید شد متوجه تعبیر خوابش شد. نسبت به دومی می‌‌‌‌گفت نرو. پسر تا چند روز به‌‌‌‌خاطر رعایت پدر و مادرش ماند. بعد مادر خواب دیده بود که مزاحم بچه‌‌‌‌ات نشو! به پسرش گفته بود پسرم می‌‌‌‌خواهی بروی مزاحمت نمی‌‌‌‌شوم. او رفت و عاشورا شهید شد. وقتی پسرش شهید شد، من برای سر سلامتی پدر به منزلشان رفتم. پدر اینها یک مرد هشتادساله و گاریچی بود. میوه می‌‌‌‌فروخت. چرخ داشت. به من گفت: «بچه من باید شهید می‌‌‌‌شد. من هشتاد سال عمر دارم و در خرید و فروشم ذره‌ای تقلّب نکردم، ذره‌‌‌‌ای حرام و حلال را قاطی نکردم. همیشه به رزق حلال قانع بودم». او شب‌‌‌‌ها کم می خوابید. پسرش اصغر به او گفته بود: بابا کمی بخواب. پدر به او گفته بود: «پسر! تو هنوز خاطرخواه نشدی! وقتی خاطرخواه شدی، خوابت نمی‌‌‌‌برد». منظورش خودش بود که خاطرخواه خدا شده و شب‌‌‌‌ها خوابش نمی‌‌‌‌برد. ‌‌‎‎‌‌تنها کانال رسمی شهید جواد محمدی ⃟ ⃟✨
در تعبدیات، کوه کندن از ما نخواسته‌اند، سخت ترینش نماز شب خواندن است که در حقیقت تغییر وقت خواب است نه اصل بی‌خوابی،بلکه نیم ساعت زودتر بخواب تا نیم ساعت زودتر بیدارشوی.💚 (ره) ✨تو را بایـد خواند؛ شبیھ تمنّای هاجـر در صفـا و مروه.. تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
کتاب 📚 🖋به قلم بهزاددانشگر «همسر» از یک جا به ،بعد کارشان شیفتی شد سه روز نطنز بودند و شش روز خانه من حوزه علمیه خواهران خمینی شهر قبول شده بودم. روزهایی که آقاجواد خانه بود من را با موتور میرساند ازش عذرخواهی میکردم که توی خانه تنهاست؛ ولی هیچ وقت اعتراض نمیکرد و همیشه هم به من آرامش میداد که نگران من نباش بعضی روزها هم میگفت امروز ناهار با من است. شما زحمت نکش ظهر که از کلاس می آمدم میدیدم با موتور جلوی در مدرسه ایستاده تا خانه از ناهارش تعریف میکرد که چقدر سخت بوده و چه ناهاری درست کرده توی خانه میدویدم سر قابلمه، می دیدم غذا را از بیرون خریده؛ ولی سالاد را خودش درست کرده بود اما خیلی از وقتهایی هم که هر دو خانه بودیم برای اشپزی کمک می کرد؛ مثلاً غذاهای سرخ کردنی همیشه با آقا جواد بود. می امد به من میگفت شما برو کمی درس بخوان. در کل خیلی ذوق درس خواندن من را داشت. هر کار از دستش برمی آمد میکرد تا من کمی بیشتر درس بخوانم. یکی از کتاب هایم ده صفحه اش چاپ نشده بود کتاب یکی از دوستانم را گرفته بودم که درس را رونویسی کنم تا سر صبر بخوانم. دوسه صفحه اش را که رونویسی کردم خوابم برد صبح دیدم آقاجواد بقیه اش را رونویسی کرده. به همان اندازه که عاشق مهمانی رفتن بود، دوست داشت مهمانی هم بدهد. وقتی مهمان می آمد از هر چیزی که توی خانه بود، برای مهمان دریغ نمی کرد میگفت مهمان رزقش را با خودش می آورد. گاهی از اقوام دعوت میکرد و گاهی هم از دوستانش اگر یک ماه مهمان نداشتیم، میگفت این ماه برایم برکت نداشت. زنگ میزد یکی از دوستانش که بلند شو بیا خانه ما حتی شده بود بعضی از روزها ظهر که از مسجد می آمد، با خودش مهمان می آورد. میگفت با هم که صحبت میکردیم فهمیدم امروز ظهر تنهاست و ناهار ندارد . اگر ناهار من اندازه دو نفر بود میرفت برایش غذا از بیرون میخرید چند لقمه با من میخورد و میرفت پیش مهمانش، می گفت درست است مهمان آورده ام خانه ولی حواسم به شما هم هست . معمولاً مهمانی هایمان را ساده برگزار میکردیم. حتی گاهی دوستانش یا اقوام به شوخی سفارش میدادند برایشان کباب درست کنیم . آقا جواد تأکید میکرد مهمانی خانه ما برنج است و یک مدل خورشت. حتی دو مدل خورشت را هم قبول نمیکرد خودش هم برای
درست کردن غذا کمک میکرد سالاد درست میکرد. خانه را جارو میکرد. بعد از رفتن مهمان ها هم می ایستاد کنار من و کمک میکرد تا خانه را مرتب کنیم. تازه بعدش کلی از من تشکر میکرد که خسته شده ام. مهمانی هایمان هم معمولاً طوری بود که زنها جدا باشند و مردها جدا. میگفت این طوری همه راحت ترند اگر هم چیزی میخواست، خودش می ایستاد پشت در اتاق و من را صدا میزد تا وسیله ای را که میخواست بهشان بدهم. مهمانی هم که میرفتیم دوست داشت زنها و مردها از همدیگر جدا باشند. حتی خانه یکی از دوستانش بودیم و او خبر نداشت. موقع سفره انداختن دوستش را صدا زده بود کنار و بهش گفته که بود جوری خانمت ناراحت نشود، سفره ها را از همدیگر جدا کن. برای من سخت است با نامحرم سریک سفره بنشینم. تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مظلومانه‌ترین جشن تولد دنیا 🍃🌹🍃 ✅ فکرکن زیر بمب و موشک باید زندگی کنی و همزمان اگه ترس و استرس رو از بچه هات دور نکنی، اونا از ترس میمیرن پس باید هر کاری که میتونی انجام بدی تا حواسشون پرت بشه. تنها کانال رسمی ᯽ ⃟ ⃟ ‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii