📚 #دخترهاباباییاند
🖋به قلم بهزاددانشگر
#پارت_72
« همسر »
روزی که می خواست برود سوریه ، ناخودآگاه اشک هایم می ریخت . دوباره برایم توضیح داد که آن ها اصلا خط مقدم نیستند ، تیر و ترکش نیست .
می دانستم این حرف ها را برای آرام کردن من می گوید ؛ وگرنه او دارد می رود که بجنگد .
گفتم آقاجواد ، من می شناسمت . شما کسی نیستی که از خطر دور بمانی . شما اصلا اهل عقب ماندن نیستی . فقط می روی وسط آتش .
خندید . گفت با این حال ، بهت قول می دهن شهادت توی کارم نیست .
هرچه با خودم کلنجار رفتم که بگویم به خاطر من این سفر را نرو ، یا به خاطر فاطمه از سر این ماموریت بگذر ، نشد .
می دانستم راهش و کارش درست است .
این شد که ماندم و تماشا کردم که چند روز هی ساک دست گرفت و رفت پادگان تا اعزام شوند و نشد و برگشت و دوباره صبح روز بعد رفت .
با هر رفتن و برگشتنش ، من هی می مردم و زنده می شدم . هی غمگین می شدم و شاد می شدم . هی دل می بستم و دل می کندم .
فاطمه هر روز می گفت بابا ، شب بر می گردی؟ و هیچ کداممان جوابی برایش نداشتیم .
فقط یک شب ، فاطمه را نشاند و قصه دختر سه ساله ای را برایش گفت که دشمن ها اذیتش کردند و آن دختر خیلی گریه کرد . برایش گفت حالا او باید برود با دشمن های آن دختر سه ساله بجنگد .
بمیرم . دخترم فکر می کرد جنگ یعنی همین ... که بابایش صبح می رود می جنگد و شب بر می گردد . اصلا فکرش را هم نمی کرد که وقتی بابایش برود ، تا یک ماه ، دیگر نمی بیندش .
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
🇮🇷شهید مدافع حرم جواد محمدی🇮🇷
#بسم_الله ﴿وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ﴾ تو مسیر خدا اگه از سرزنشها بترسی خدا میذارتت کنا
#بسم_الله
عَظُمَ الْبَلاءُ
وَبَرِحَ الْخَفاءُ
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ
وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ
وَضاقَتِ الْأَرْضُ
وَمُنِعَتِ السَّماءُ
ببین که چه ها کرد فراقت با ما ؟!
🌺اهمیت کسب دانش
♥️امام صادق علیهالسلام
🌷دوست ندارم جوانی از شما را جز در
دو حالت ببینم: دانشمند یا در جستجوی دانش.
📝امالی طوسی ص۳۰۳
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
بعضی اعمال و گناهان مانع اجابت دعا
میشوند.
یکی از آن گناهان، دل شکستن میباشد.
متاسفانه بعضی از ما به راحتی دل میشکنیم
و توفیقات را از خود سلب میکنیم..
[ آیتالله فاطمینیا ]
برنامه خودسازی
به سبک شهید مصطفی صدرزاده
#شهیدمصطفیصدرزاده
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
9.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهید_سید_مهدی_جلادتی :
ما خاندان کرمیم، جلو بهشت وامیستیم همه رو شفاعت میکنیم...🌹
در شفاعت شهدا دست درازی دارند
عکسشان را بنگر چهره ی نازی دارند
ما به یادآوری خاطره ها محتاجیم
ورنه آنان به من و تو چه نیازی دارند
#حرف_شهادت
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
گفتند او را تعریف کن :
گفتم:درآسمانِ تاریک میانِ آنهمھ
ستاره ها ؛ او ماھِ من است :)🌙
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
🔴 پیکر شهید جواد مراثی شناسایی شد
🔹 پیکر مطهر شهید جواد مراثی از رزمندگان لشکر مقدس ۱۴ امام حسین (ع) از طریق پلاک هویت شناسایی و انتظار ۴۲ ساله خانواده این شهید پایان یافت.
🔹 خبر شناسایی پیکر مطهر این شهید والامقام عصر امروز توسط جمعی از فرماندهان نظامی و مدیران شهری به خانواده وی اعلام شد.
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
📚 #دخترهاباباییاند
🖋به قلم بهزاددانشگر
#پارت_73
« برادر »
ده روز بعد ، جواد خبر داد که دوباره نیرو می خواهند . من هم اعزام شدم . به خانواده گفتم حالا که دارید دوری می کشید ، یک بار هم دوری هر دویمان را بچشید .
من هم رفتم منطقه الحاضر . ظاهرا یکی از بچه ها از قبل بهش خبر داده بود که من هم دارم می روم پیششان .
وقتی رفتم ، خیلی شاد و خندان از من استقبال کرد و گفت بروم اتاقشان . یک اتاق بیست متری بود و دوازده نفر نیرو . جا هم خیلی نداشتند ؛ ولی جواد من را برد بین خودشان .
بیشترشان بچه های شهرمان بودند و چندتایی دیگر که یکی شان شهید شاهسنایی بود .
چند وقتی آنجا بودیم . یکی دو بار قرار بود عملیات کنیم ؛ اما لغو شد . تا اینکه قرار شد بزنیم به شهر خلصه . هر دومان توی یک گروهان بودیم . جواد همه مان را یک جا جمع کرده بود . توی عملیات ، شهر خلصه آزاد شد و قرار شد عملیات را به سمت روستای حمره ادامه بدهیم .
بین روستای حمره و شهر خلصه ، دشت بازی بود که از وسطش جاده رد می شد . جاده کمی از سطح زمین بالا تر بود . یک تیم شناسایی رفتند سمت حمره . یکی از دوستانمان به اسم یاسر ، آن جلو تیر خورد . توی بی سیم اعلام شد که یاسر تیر خورده . جواد با یکی دو نفر از بچه ها رفتند جلو که به یاسر کمک کنند . جواد می خواست به یاسر نزدیک شود که تیر خورد .
می گفت یکهو انگار یکی با لگد زده باشد به پایم ، رانم داغ شد و افتادم .
دست کشیده بود و پایش خونی است . تیر به رانش وارد شده بود و رفته بود بیرون ؛ بدون اینکه به استخوان پایش آسیبی برسد .
منتظر بودیم که توی بی سیم خبر دادند مرتضی زارع هم شهید شد . ظاهراً اول رفته بود بالای سر جواد ، اما جواد بهش گفته که برو سراغ یاسر . بیست دقیقه است تیر خورده و او بیشتر به کمک احتیاج دارد . مرتضی زارع رفته بود بالای سر یاسر . در حال در آوردن کوله پشتی اش بود که تیر خورده بود و افتاده بود روی سینه یاسر .
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii