زمستانهای جزیزه استخوان میترکاند
شب بود و سرما نیمه شب دیدم مقصود رفت سمت اب شروع کردبه غسل گفتم یخ میزنی؟چیزی نگفت ایستاد به نمازشب حال وهوای خوشی داشت.گفتم نمازشب که واجب نبود تو این سرما
گفت عاشق که باشی سرما و گرما دیگه روت اثری نداره,لذت عبادتت هم بیشتر میشه
شهیدمقصودصالحی
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
🇮🇷شهید مدافع حرم جواد محمدی🇮🇷
#بسم_الله وَ فِي أَنْفُسِکمْ أَفَلا تُبْصِرُون!؟ به دلت نگاه کن... هرکسی از دل خودش به خدا راه د
#بسم_الله
-الحَمدُللهِ الَّذِی اُنادیهِ کُلَّما لِحاجَتی..
+معبود من تو همانی که در خلوتم، گاه و
بیگاه صدایت کردم
و مرا در میانِ دلواپسی هایِ دنیا اجابت کردی؛
من همان عبدِ ذلیلم،
و تو همان اجابت کنندهیِ بی منتی..♥️
اگه شناختیش...
صلوات بفرست...
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
#ارسالی🙏🏻🌹
بسم رب الشهداء و الصدیقین
سلام وقتتون بخیر
بنده بعد از خواندن کتاب جذاب و فوق العاده دختر ها بابایی اند خیلی راحت تونستم شهید رو به عنوان رفیق شهیدم انتخاب کنم و مستند محرم شهید جواد محمدی رو هم دیدم.اخلاق خوب شهید،شوخ طبعی و خنده رو بودن و اخلاص شهید خیلی برام جالب بود.
از شهید خواستم که اگه پیش خدا واسطه بشن که انشاءالله فرزندی رو به من عطا کند فرزندم رو به زیارت مزار شهید بیارم.
امروز بعد از یک سال و یک ماه از این درخواستم با محمد جواد که دوماه داره به زیارت مزار شهید اومدیم.به عنوان تبرک تعدادی تسبیح بسته بندی کردیم و بین مردمی که در گلزار شهدا بودن پخش کردیم.
الحمدلله
انشاءالله فرزندان ما هم عاقبت به خیر باشن و شهید راه امام زمان بشن.
الهم عجل لولیک الفرج
التماس دعا
📚 #دخترهاباباییاند
🖋به قلم بهزاددانشگر
#پارت_79
«خواهر»
دفعه ی اول ، جواد و سجاد باهم به سوریه رفتند . این دوتایی رفتنشان فشار زیادی را به خانواده وارد میکرد . روز های آخر ، اوضاع خانه مان به هم ریخته بود . مادرم گریه میکرد . بچه ی برادرم ، فاطمه ، بهانه میگرفت و اصلا روزگار نداشتیم . از عصر که قرار بود جواد و سجاد بیایند تا فردا شب که رسیدند ، دوازده بار به مسئول اعزامشان زنگ زدم . هر دفعه هم میگفتم من مادر یکی از بچه ها هستم . پس کی میآیند . بنده خدا میگفت خودمان به شما خبر میدهیم . من هم که تاکید میکردم که از قبل به ما بگویند بچه ها می میرسند . میخواستم برایشان گل بخرم و با دسته گل به استقبالشان برویم .
وقتی آمدند ، تا یک ماه خانه ی جواد مهمان میرفت و میآمد . ما هم آنجا بودیم . یعنی همیشه اینطور بود . هر موقع یکی از ما از مسافرت میآمد ، همه خانه اش جمع میشدیم . بعضی وقتها که دیر به دیر به خانه اش میرفتم ، به من میگفت تو احساس نداری به من سر بزنی ؟ به رویم میآورد که چرا دیر به خانه اش رفته ام .
وقتی من دعوتشان میکردم ، چند نوع غذا و دسر و ژله درست میکردم . جواد میگفت بابا یه مدل غذا درست کن که آدم بفهمد چه میخورد و مزه اش را بفهمد . من هر وقت میآیم خانه ی تو ، اصلا نمیفهمم چه میخورم .
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii
🇮🇷شهید مدافع حرم جواد محمدی🇮🇷
#بسم_الله -الحَمدُللهِ الَّذِی اُنادیهِ کُلَّما لِحاجَتی.. +معبود من تو همانی که در خلوتم، گاه و بی
#بسم_الله
بین این همه رنگ، تو! چه رنگی هستی؟
💔رفتن
🌸عشـق مے خواهد
🌴قـــــدم ها بهانہ اند...
📎بــــــاور ڪنـــــــیم
جامـــــانده ایم
تنها کانال رسمی #شهید_جواد_محمدی᯽ ⃟ ⃟
┄•୫❥ @shahid_javad_mohammadii