eitaa logo
شهید مصطفی خلیلی بلوطکی
148 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
16.4هزار ویدیو
360 فایل
السلام علیک یا حجت ابن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف بصیرت افزایی الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
مشاهده در ایتا
دانلود
🕎 گوساله سامری (٢) ✡️ تاریخ فرهنگی «قبیله لعنت»؛ قسمت پنجم 1⃣ با توانایی ویژهٔ خود در می‌توانست شاهد برخی صورت‌های مجرّد یا استفاده از این دانش برای انجام عمل خارق‌العاده و جادویی باشد. 2⃣ خارق‌العاده و جذاب ساختن گوساله، (چیزی شبیه معجزه)، تنها معبری بوده که می‌توانست به رهزنیِ چشم و عقل، و تصرّف در چشم و عقل بینجامد و سامری از این توانایی یعنی تصرّف جادویی برخوردار بوده است. 3⃣ آری، سامری، به اذن الله، باعث و بنی‌اسرائیل شد. بدین معنی که، خداوند، بنی‌اسرائیل را مبتلای مکر خویش ساخت تا سره از ناسره بازشناخته شود و صالح و طالح معلوم گردند. 4⃣ هیچ قومی، قادر به فرار از این مکر و آزمون خداوندی نیست و قطعاً، آزمون بنی‌اسرائیل می‌بایست نسبت به شرایط تاریخی‌ای حادث می‌شد که در آن قرار داشتند. آنها با پشت سر گذاردن سال‌های اقامت در مصر و تجربهٔ زندگی با ساحران و جادوگرانِ دغل‌باز و پس از آن، تجربهٔ معجزات حضرت موسی می‌بایست در آزمونی از همین جنس بازشناخته شوند: . 5⃣ هر دانش‌آموزی ضرورتاً، امتحانش متناسب با آموزه‌هایش است. نمی‌توان از دانش‌آموز علم فیزیک، امتحان تاریخ به عمل آورد. نباید از یاد برد که انتخاب مجسّمه گوساله، توسط سامری نیز، معطوف به سابقهٔ ذهنی بنی‌اسرائیل از گوسالهٔ مقدّس و آگاهی سامری از آن است؛ در غیر این صورت، حیله و مکر سامری کارگر نمی‌افتاد. 6⃣ در فاصلهٔ ١٠روز، سامری ظهور کرد. سامری، طلاهای بنی‌اسرائیل را که از فرعونیان نزد آنان مانده بود، جمع کرد و گوساله‌ای آراست و آن‌را خدای بنی‌اسرائیل نامید. ✍️ استاد اسماعیل شفیعی سروستانی ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
هدایت شده از روشنگری
🔻فرمانده‌ی آمریکایی با خوش‌خیالی می‌گفت: 🔴وقتی عملیات را شروع کنیم، ایرانی‌ها پا به فرار می‌گذارند ✍️محمد پورغلامی 📌چند ساعت مانده به غروب روز پنجشنبه ۴اردیبهشت ۱۳۵۹ (۲۴ آوریل ۱۹۸۰)، شش فروند ترابری هرکولس سی-۱۳۰ ، قرار بود در یک پرواز سری، کماندوهای نیروی دلتا را از پایگاهی در به در مصیره (در سواحل شرقی کشور عمان) منتقل کرده و چند ساعت بعد از آن، راهی مرکزی ، جایی نزدیک یزد و شوند. فرماندهی عملیات، برعهده‌ی سرهنگی پرآوازه، به نام سرهنگ چارلی بکویث، فرمانده نیروهای ویژه‌ی دلتا فورس بود. 🔹ده روز قبل از عملیات، در ۱۴ آوریل ۱۹۸۰، سرهنگ بکویث در مقابل جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت ، در اتاق وضعیت نشسته و درباره‌ی جزئیات عملیات صحبت می‌کردند. کارتر از او می‌پرسد: «چند نفر تلفات خواهید داشت؟» بکویث که مانند همه‌ی دولتمردان آمریکایی، بیش از حد به محاسبات و برنامه‌ریزی‌های اطلاعاتی و خود باور داشت، با اعتماد به نفس و غرور بالا گفت: «قربان! ما قصد داریم، گلوله‌ی کالیبر ۴۵ را درست وسط چشمان گروگان‌گیران جای دهیم. وقتی که عملیات شروع شود تعداد زیادی از ایرانی‌ها برای آوردن کمک، پا به فرار می‌گذارند. دلتا وظیفه دارد که آنها را مثل آبکش سوراخ سوراخ کند، من فکر نمی‌کنم که ایرانی‌ها در سفارت در مقابل ما مانعی ایجاد کنند.» 🔹همه‌چیز حکایت از پیروزی همه‌جانبه‌ی آمریکایی‌ها در این عملیات داشت. همه‌ی جزئیات عملیات، مو به مو، و بارها و بارها مورد دقت و قرار گرفته بود تا آمریکایی‌ها با کمترین تلفات، به نتیجه‌ی اصلی خود، یعنی جاسوسان آمریکایی برسند. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد، دقیقا خلاف همه‌ی تصورات آنها بود. 🔸هلی‌کوپترهای ، اسیر شن‌های می‌شوند و یک به یک سقوط کرده و بر زمین می‌افتند. عملیات با شکست کامل مواجه شده بود. بکویث، این سرهنگ مغرور و متکبر آمریکایی، در کتاب خود با عنوان «نیروی دلتا، از پلی‌می تا طبس»، حس و حال آن ساعات را اینطور بیان می‌کند: «در تمام طول راه بازگشت به مصيره، احساس پوچی و پژمردگی می‌کردم. یاس بر وجودم سایه افکنده بود. گریه‌ام گرفت... خودم را بسیار حقیر احساس می‌کردم. نمی‌توانستم صحبت کنم، یا هیچ کاری انجام دهم، فقط احساس می‌کردم که دیگر آبرویی برایم باقی نمانده بود... این یک شکست بود. باعث سرافکندگی کشور ما بود.» مجله مجازی واو 🆘 @Roshangari_ir