#حبیب_جبهه_ها روز 31 شهریور 59 که جنگ شروع شد، اهواز بود منزل دخترش ،از همونجا به جبهه رفت تا 23 خرداد 1367 در جبهه ماند #تیپ_28_رمضان در تمام این 8 سال تنها لباسش، #لباس_خاکی بسیج بود حتی وقتی تهران میومد با لباس #بسیج ، میرفت خونه ی فامیل همه چیزش را بر اساس دینش تنظیم کرده بود وقتی مرحوم کافی مهدیه رو بنا کرد ، خانه اش در جوادیه رو فروخت و به امیریه رفت تا نزدیک مهدیه باشه #نوروز 67 یکی ازش پرسیده بود که چرا مرخصی نمیای ، گفته بود خودم نمیخوام وگرنه بنا باشه حساب کنم دو سال مرخصی طلب دارم هرجا سفره کتک خوردن برای انقلاب پهن بود، پیرمرد هم حضور داشت، در جریان انقلاب فرهنگی در اهواز بود، سریع خودش را به دانشگاه اهواز(شهیدچمران) رساند و منافقین و کمونیستها جوری زدنش که ضربه مغزی شد بارها #شیمیایی و #مجروح شد در #حج_خونین سال 66 هم دنده هاش شکست در طول دهها سال ، فقط دو شب #نماز_شب اش قضا شد خودش گفته بود فکر کردم که چرا #نماز شبم قضا شده دیدم در روز اون دو شب ، #لقمه ای خورده بودم که شاید شبهه دار بوده این یعنی تمام عمرش لقمه #شبهه_دار هم نخورده بود #پیرمرد هیچوقت نماز شب اش رو نشسته نخوند دو ماه قبل از #قبول_قطعنامه ، یکی از همین شبها که ایستاده بود به نماز ، یه #ترکش اومد و سجده گاهش رو برد برای خدا 63 سالگی رفت جبهه؛ 71 سالگی پرید #بابا_نوری #شهید_حاج_علی_اکبر_نوری @ketabjan_com