eitaa logo
مهــمانی شهــ❤ــدا (خمین)
81 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
179 ویدیو
25 فایل
انتقادات و پیشنهادات @ketab1209
مشاهده در ایتا
دانلود
می گفت : من دوست دارم هر کاری می توانم برای مردم انجام بدم حتی بعد از #شهادت ! چون حضرت امـام گفت : مردم ولی نعمت ما هستند... 🌷°•|روزتون شهدایی|•°🌷 #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده #فرمانده_گردان_یازهـرا #لشکر۱۴_امام_حسین ↖️ #محفل_انس_با_شهداء @shahid_khomein
#صبحتون_شهدایی #شهادت،سهمِ کسانی مےشود که عالم را، #محضر_خدامےدانند وکسانی که عالم رامحضرخدابدانند #گناه نمےکنند و شهدا،اینگونه اند و ما نیز #شهادت راسهمِ خود کنیم با گناه نکردن... #یادشهداباصلوات ↖️ #محفل_انس_با_شهداء @shahid_khomein
🔴 🌷" "🌷 ✨یک چادر از حضرت زهرا(س) به خانم ها ارث رسیده است؛ بعضی زن ها لیاقت داشتن تنها ارثیه از دختر پیامبر(ص) را هم ندارند.✨ +ماشهادت دادیم که زیباست↓ @shahidkhomein
بہ مرگِ داخل بستــر نمی‌شود دل بست خداڪند ڪہ بہ داد ما برسد . . . شهیدحسین معزغلامی‌ 🌹 ↖️ @shahid_khomein
✅ #آرزوت_چیه ؟ ! دراز کشیده بودیم. با کلی ذوق و شوق بهش گفتم : اوج آرزوم اینه که پولدار بشیم، یه خونه تو بهترین نقطه اصفهان، سفر های خارج، گشت و گذار و... ازش پرسیدم خب محسن تو آرزوت چیه؟! نه گذاشت نه برداشت، گفت :💕 #شهادت 💕 به بهانه دومین سالگرد شهادت قهرمان سربلند #شهید_محسن_حججی ↖️:محفل_انس_با_شهداء @shahid_khomein
فقط یک دارم....!!! گفت: «توی دنیا بعد از فقط یک آرزو دارم: اونم اینکه تیر بخوره به گلوم». تعجب کردیم. بعد گفت: «یک صحنه از عاشورا همیشه قلبمو آتیش می زنه؛ بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر» والفجر یک بود که مجروح شد. یک تیر تو آخرین حد بردش خورده بود به گلوش. وقتی می بردنش عقب، داشت از گلوش خون می آمد. می گفت: آرزوی دیگه ای ندارم مگر شهادت. 🌷 ↖️:محفل_انس_با_شهداء @shahid_khomein
شهید مدافع حرم "حامد جوانی" که بدون٢دست،و٢چشم به #شهادت رسید،در وصیتنامه خود نگاشته بود: آرزو دارم همچون #حضرت_عباس(ع) در دفاع از حرم اهل بیت به شهادت برسم🌷🌱 بےراه نبود ڪه حامد بین مجروحین ایـرانی معـروف شده بـود بـه #شہیــد_ابوالفضلے "💚 جلوے چشم امیر تمام #روضه های ابوالفضلی ڪه شنیده بود و تمام نوحہ هایی ڪه خوانده بود مجسم شدند. حامـد سر تا پا #زخـم بـود بےدست و بےچشم هایش با سرے مجروح و جسمے سرتا پا زخمیِ تیر و ترڪش ...💥 یادش افتاد حامد همیشۀ خدا عاشق روضۀ #ابوالفضل بود.یادش افتادحامد همیشه مےگفت :من اگر روزی ریش سفید هیئت شوم،همۀ نوحه خوان‌ها رو مےگویم فقط روضۀ #ابالفضل💕 بخوانند ...✌️ پاسدارے ڪه حامد را ازمعرڪه💥 برگردانده بود آنجا بود.دست کردتوے پیراهن نظامےاش و یڪ دفترچہ دادبه امیر گفت :این روز عملیات توے جیب حامد بود.دفترچہ یادداشتی ڪه توے یڪی از برگه هایش عکس رزمنده اے نقاشے شده بود ڪه روے زمین افتاده با #دست هاے قَلَم شده وسرتاپازخمے. از کتاب : شبیہ خودش نویسنده : حسین شرفخــانلو #شهید_حامد_جوانی #اللهم_عجل_لوليك_الفرج ↖️:محفل_انس_با_شهداء @shahid_khomein
⚘﷽⚘ « یعنی:🕊 به خیر گذشت نزدیک بود بمیرد » برادرآسمانی من ، تو چه کردی برای بیداری ما...؟از جوانیت گذشتی که ما جوانی کنیم خداکند کـه شرمنده ی جوانیت نشویم ...💔 رفقا قلبتان را بسپارید به علی اکبرهای زمان....آن وقت میبینی که👇 ▫️شهید بیدارمی کنـد✌️ ▫️شهید دستت را می گیرد 👌 ▫️شهید بلندت می کند ☺️ ▫️شهید ، "شهیدت" می کند ...😍 فکه و اروند یا دمشق وحلب ،یا صعده وصنعا...فرقی نمی کندبیدار که بشوی جاده خاکی انحرافی رفته رابرمی گردی به صراط مستقیم...🌷 میوه درختان جاده ےصراط مستقیم است یادت باشد : «شهید ، شهیدت می کند» شهیـد مدافع حرم علی اکبر عربی یادش با صلوات ↖️ @shahid_khomein
میگویند که ابتدای صبح رزق بندگانت را تقسیم میکنی میشود رزق من امروز رفاقتی باشد از جنس باعطر ↖️ @shahid_khomein
🔹دستمال کوچیک جیبی داشت که تو همه مراسم #عزاداری ائمه، گریه هاشو😭 با اون پاک میکرد و میگفت: این اشکها و این دستمال روز قیامت برام #شهادت میدن. 🔸ارادت خاصی به اربابش #امام_حسین (علیه السلام) و حضرت عبا( علیه السلام)♥️ داشت. تاکید بسیار زیادی بر خوندن "زیارت عاشورا" با ذکر صد لعن وسلام داشت. 🔹میگفت امکان نداره شما با اخلاص👌 کامل #زیارت_عاشورا بخونی و ارباب نظر نکنه. 🔰 #حفظ_قرآن 🌷شهید عباس آسمیه تاکید بسیار زیاد بر #حفظ و قرائت قرآن "بامعنی" و همچنین احادیث نبوی داشت و واین در حالی بود که خود نیز احادیث را بصورت کتبی یادداشت و همچنین بصورت صوتی و با صدای خودش ضبط📻 میکرد #شهید_عباس_آسمیه🌷 #شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم #محفل_انس_با_شهداء @shahid_khomein
آرزویش این بود ، یک قبــر در کربلا، یکی در قطعه ۲۶ بهشت زهــرا(س) داشته باشد؛ در عملیات جـــُرُف الصَخَر عــراق پیکرش متلاشی شد و جـامانـد.. ۳روز بعد سـر و دستش پیدا شد آوردند قطعه ۲۶ .. و بعد ‌،بدن بی سـر را هم کشف و در کربلا خاک کردند.. 🌷شهید حمیدرضا زمانی🌷 ایام شهادت +ماشهادت دادیم که #شهادت زیباست↓ #محفل_انس_با_شهداء @shahid_khomein
🇮🇷 🇮🇷 ◽️شهدا تنها به زبان نگفتند 《 اِنّی حَربٌ لَِمَن حٰاربَکُم... 》 را با تمام وجود درک کردند و مصداق «اَلَذیّنَ بَذَلوُ مُهَجَّهُم دُونَ الحُسین (ع)» شدند... ◽️رفیق!!! معطل من و تو نمی‌ماند، اگر سرباز خدا نشوی؛ دیگری می‌شود. ◽️ باش و زندگی کن تمام هویت و مرام خلاصه شده در همین ... ◽️از خودت و دلبستگی‌های دنیایی‌ات که بگذری تازه می‌شوی لایـــــق... 🍃 " لایـــــق "🍃 ◽️یادت باشه!!! نگاه حاڪی از این است ڪه بعدشان چه ڪرده‌ایم؟! 🔻دیگر ڪافیست... رهرو باشیم... نه شرمنده نگاهشان... @shahid_khomein
گویند #شهادت مهر قبولی ست...که بر دلت می خورد... #شهدا...دلم لایق مهر #شهادت نیست اما شما که نظر کنید...این کویر تشنه دریا می شود...با عطر #شهادت التماس دعا #محفل_انس_با_شهداء @shahid_khomein
۶۳/۰۸/۲۸ بود. ...رحیم صفوی با هلی‌کوپتر آمده بود مهاباد که به یتیم‌های تسلیت بگوید. صدایش به زور از ته سینه‌اش در می‌آمد: - مزد مجاهدت‌های آقا مهدی بود. صدای گریه‌ی بچه‌ها بلندتر شد. با هر جمله داغ را بیشتر باور می‌کردند و ناله‌شان بلند می‌شد. نگاه مهربان آقامهدی از جلوی چشمم کنار نمی‌رفت. هرجا را نگاه می‌کردم، بود. روزی که پای ارتفاعات لری کنار رود نشست و برای مظلومیت دو نوجوانی که در بغل هم شهید شده بودند، گریه کرد. روزهایی که دلواپس بچه‌ها تا شیخ ثله آمده بود. روزهای خیبر که گوشمان به اخبار بود و آقامهدی در مجنون جانانه می‌جنگید. روزی که در سخنرانی‌اش سیگار کشیدن را در لشکر ممنوع کرد. هرجا ما بودیم، آقامهدی هم بود؛ حتی جلوتر از ما. فرمانده‌ای را از دست داده بودیم که مدام کنارمان بود. دلسوزمان بود. مثل برادر دوستمان داشت... به روایت (به مناسبت سالروز شهادت فرمانده لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب شهید مهدی زین الدین)
گویند مهر قبولی ست...که بر دلت می خورد... ...دلم لایق مهر نیست اما شما که نظر کنید...این کویر تشنه دریا می شود...با عطر التماس دعای شهادت 🌹شهید امنیت 🌹مدافع ملت @shahid_khomein
آرام بخواب بسیجی من! آرام بخواب پاسدار بی سر من! آسوده بخواب سرباز تکه تکه شده ی من! در میان این بیابان بی سر و صدا و آرام، میان این همه مین پاکسازی نشده و سیم خاردارها، مهمات و اسلحه، آرام بخواب عزیز من! میان این خاکریزهای آرام و خاموش، بدور از زرق و برق شهرها، بین این تکه های انفجاری، میان کانالهای انبوه از مهمات.آرام بخواب همراه من، ای عزیزتر از جان! آرام بخواب که آسایش و راحتی شما فقط در بطن بیابانهاست! بسیجی بی سر من! همین جا که هستی، باش. اصلا طرف شهر نیا، وگرنه آنچنان دلت می گیرد که از آمدن پشیمان می شوی. شما اینجا خوابیده اید و در شهر، همه دنبال مال و مَنال دنیا می روند. شما اینجا آسوده اید و در شهر، برای پست و مقام، پول و بنز و ویلا، بر سر هم می زنند. عزیز من! سالهاست در سرمای زمستان و گرمای تابستان بیابان فکه آرمیده ای. سالهاست که سر از سجده نماز عشقت برنداشته ای و من، پس از آن روز تلخ پذیرش قطعنامه که که از اینجا رفتم، دگربار پس از سالها دوری، به دیدار تو آمده ام. با چشمانی پُر اشک، بر سر این خاکریز، بین خمپاره ها و گلوله های آرپی چی، مهماتی که این طرف و آن طرف افتاده اند، نشسته ام و به تو می نگردم. ای استخوان های در هم شکسته! که هنوز چفیه خونی پوسیده ات برگردن مانده، با من سخنی بگو! شما را به خدا، ای خفتگان بیابانهای فکه! یکی تان با من سخنی گوید. یکی تان با من حرف بزند. والا می میرم. این دل دیگر طاقت این همه ریا و نیرنگ، دروغ و مال پرستی و مقام خواهی مردم شهر را ندارد. اینجا به پناه جویی آمده ام. پناهم دهید. ای جمجمه های پراکنده!یکی تان به زبان آید و با من حرف بزند. بگوئید که مناجات شبانه تان چگونه می گذشت. از دعاهای کمیل و توسلتان حرفی نزنید. از ترکشها و نیروها. منورها و مینها حرفی نزنید، که خود با شما و همرزمتان بودم. از اینها نگوئید که حالا ما باید چه کنیم؟ تکلیف چیست؟ ای طلاییه داران شعار "عمل به تکلیف"، ما چه کنیم؟ در این میانه که هرکس به فکر دنیای خویش است پا روی سر دیگران می گذارد تا بالاتر رود، ما چه کنیم؟ آی تخریبچی تکه پاره شده بر روی مین! آی استخوانهایی که هنوز روی سیم خاردارهای حلقوی مانده اید! آی بدنهای ته کانال خفته! آی اجساد زیر خاکریزها مانده! با من حرف بزنید. شما دو نفر که در آغوش یکدیگر شهید شدید و حالا، حتی جداسازی اسکلتتان مشکل است. لااقل یکی تان با من حرف بزند. ای پلاکهای بی صاحب! ای اجساد بدون پلاک! بیائید باهم درد دل کنیم. خدایا! به این دل امان بده تا حرفش را بزند. به این حلقوم رمقی دِه تا درد سالها جدایی از این خاکریزها را فریاد کند. فکه ای ها و شلمچه ای ها! آی ساکنین بیابانهای رقابیه! این دل، بی شما پر درد است. حرفی بزنید تا مرهمی بر آن نشیند. آن حنجره ای که تیر کالیبر، تکبیرت را قطع کرد! با من حرف بزن. بگو این دل دیوانه را به کجا برم تا آرام گیرد. آی دیده بانی که کنار دوربینت افتاده ای! به من بگو با این دوربین کجا را می جستی؟ خطوط دشمن را یا زردی گنبد طلا را؟ و اگر با من حرف نمی زنید، پس گوش فرا دهید تا من حدیث سالها فراق را باز گویم! تو! ای استخواهایی که کنار بیسیم افتاده ای! تو که هنوز چفیه پوسیده خونی ات دور استخوانهای گردنت مانده، با تو هستم! آی کسانی که نان خشک می خوردید، روی خاک می خوابیدید! ببینید که برای مرغ و بنز و ویلا چه می کنند. من اینجا آمده ام تا خبری از شما به افسردگان شهر برسانم. من اینجا آمده ام تا ببینم شما که همه کارها را زود تمام می کردید و برمی گشتید، چرا این همه سال اینجا مانده اید؟ مگر کاری مهمتر یافته اید؟ من اینجا به تفحص پیکرهای شما، که به جست وجوی جسد گمشده ی دل خویش آمده ام که آخر جنگ همین جا سُکنا گرفت. و شما ای سیزده پیکری که دست در دست هم پیدا شدید! ببینید که یاران، هنگام یافتنتان چگونه آه و فغان می کنند. شما را به خدای شهیدان! ما را مَدد رسانید تا در این مرحله سخت که بعضی به بهانه سازندگی و اقتصاد، به اِنهدام معنویت رضایت داده اند، از هدر رفتن خون پاک شهدا جلوگیری کنیم. از خدا بخواهید تا تَه مانده آن جام که به شما نوشاندند را، به ما بچشانید. ما را بخوانید تا به شما ملحق شویم و از این همه مِحنت و رنج رها شویم! +ماشهادت دادیم که زیباست↓ @shahid_khomein
همه یِ ماروزی خواهیم کرد کاش آن غروب را بنویسند: ان شاءالله...🕊🌹
لباس تک سایز🍃 ❣یادم هست یک روزی شهید آوینی، شهید گنجی و بنده در جایی نشسته بودیم. شهید گنجی جمله ای را ابراز کرد که شهید آوینی در جواب جمله جالبی گفت. من بین این دو شهید بودم. شهید گنجی خطاب به شهید آوینی گفت: «حاج مرتضی! دیگر باب شهادت هم بسته شد». آوینی در جواب گفت: «نه برادر، شهادت لباس تک سایزی است که باید تن آدم به اندازه آن در آید، هر وقت به سایز این لباس تک سایز درآمدی، پرواز می کنی، مطمئن باش»! 🌿    من که میان این دو بودم گفتم: «حاج مرتضی، پس من چی؟ من کی پرواز  می کنم؟». شهید آوینی در جواب گفت: «تو در کوله ات چیزهایی داری» و نام چند منطقه جنگی که در آنها مستند ساخته بودم را آورد و بعد ادامه داد: «در کوله ات چیزهای دیگری هم هست که نمی دانم چیست، هر وقت کوله ات سبک شد، پرواز خواهی کرد». 🌿    مدتی پس از این گفت وگو مرتضی آوینی به شهادت رسید و به فاصله یک سال دیگر نیز گنجی شهید شد. 🕊    البته من هم منتظرم ببینم کی کوله ام سبک می شود.🍃 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahid_khomein
خوشا آنان که را عاشق بودند و شیدای آنان و خوشا مدافع حرم... دفاع از حرم افتخارشان و شهادت مزدشان ❤️ ┄┅─═◈═─┅┄ شهید مدافع حرم علی اکبر عربی یادش با صلوات 🌹
خوشا آنان که با عزت ز گیتی بساط خویش برچیدند و رفتند🍃 ز کالاهای این آشفته بازار را پسندیدند و رفتند ...🕊🌹
🌹‌چہ آرزوهاے قشنگے مےڪردند و چقد زیبا اجابت مےشد ... 🌸 آرزو ڪرده بود : بدست شقےترین انسانهاے روے زمین یعنے ڪشتہ بشم و حالا دست اونهاست ... 🌸 از خدا خواستہ بود : مثل مولایم بدون سر وارد بهشت بشم ترڪش خمپاره سرش رو برد ... 🌸 همیشہ مےگفت : دوست دارم مثل حضرت زهرا گمنام باشم سالها پیڪرش مفقود بود ... 🌸 مےگفت از خدا خواستم : بدنم حتے یڪ وجب از خاڪ زمین رو اشغال نڪنہ آب دجلہ او رو براے همیشہ با خودش برد ... 🌸 در مسیر پیاده روے مشهد مےگفت آرزو دارم : در جاده عشق (مشهد) از دنیا برم تو همون مسیر خدا بردش و روز شهادت امام رضا در جوار دفن شد ... 👇👇👇👇👇👇👇 🔰 حاج حسین یڪتا : میخواستن ؛ میشد ... میخوایم ! نمیشہ ... چہ ڪار ڪردیم با این دل ها ... 🌺 از خداوند بخوایم ! را براے امام زمان علیہ السلام ، شش دانگ سند بزنہ ... و براے این ڪار یاریمون ڪنہ... ڪہ دست و پا و گوش و چشم و زبان جز براے رضاے حضرت حجت عج بہ حرڪت در نیاد ! 🌺 ڪہ اگہ خداوند باشہ ... ما میشہ ... و ان شاءاللہ عاقبتمون ❤️ @shahid_khomein
✤ اگر دو چیز را رعایت بڪنی، خدا شهادت را نصیبت میڪند: ← یڪی باش ← دوم این دو تا را درست انجام بدی خدا راهم نصیبت میڪند. 🌹 @shahid_khomein
🌹 : ۱۳۹۳/۴/۲ حماه سوریه شهید خیلی صبوربودن، گذشتشون خیلی زیادبود. اخلاقش خیلی خوب بود.😊 هـَمیـشه میـگفتـ : دعـا کنـ منـ شهـید بـشم " بـهشـ میـگفتـمـ : عـمـرا " جـنـگـ کـجـا بـوده"!؟ حـالا دیـگـر نـزدیکـ دومـینـ ســالــ شـهادتـشـ میـشویـم " او شهـید شـد" در هـمانـ جـنگـی کـه مـیـگـفـتمـ کـجـا بـوده "💔 🕊 @shahid_khomein
😍 💢از زبان همسر شهید💢 💟جلسه و 💎توی جلسه خواستگاری یک لحظه نگاهم کرد و معنادار گفت: "ببینید من توی زندگیم دارم مسیری رو طی می کنم که همه تو این دنیاست.😌 می‌خواهم ببینم شما میتونید تو این مسیر کمکم کنید؟"🤔 گفتم: "چه مسیری? "😯 گفت: "اول بعد هم ."😇😌 ♦️جا خوردم. چند لحظه کردم. زبانم برای چند لحظه بند آمد. ادامه داد: "نگفتید. می تونید کمکم کنید؟" سرم را انداختم پایین و آرام گفتم: "بله."😌 گفت: "پس مبارکه ان شاءلله."😊 💢 💢 اینها حرف‌های ما بود حرفهای شب خواستگاری مان! ••••••• سر سفره عقد هم که نشستیم مدام توی گوشم میگفت: "زهرا خانوم، الان هر دعایی بکنیم که خدا اجابت میکنه. 😌 یادت نره برای شهادتم دعا کنی. "😊 آخر سر بهش گفتم: "چی میگی محسن? امشب بهترین شب زندگیمه. دارم به تو میرسم. بیام دعا کنم که شهید بشی?! مگه میتونم?! "😯 اما او دست بردار نبود. 😔 آن شب آنقدر بهم گفت تا بلاخره دلم رضا داد. همان شب سر سفره عقد دعا کردم خدا نصیبش بکند! 🌹🌷 @shahid_khomein
😍 💢از زبان همسر شهید💢 روز ام بود. از آرایشگاه که بیرون آمدم، نشستم توی ماشین محسن. اقوام و آشناها هم با ماشینهایشان آمده بودند عروس کشان. 😍 ما راه افتادیم و آنها هم پشت سرمان آمده اند. عصر بود. وسط راه محسن لبخندی زد و به من گفت: "زهرا، میای همه شون رو قال بزاریم؟" گفتم: "گناه دارن محسن. "😅 گفت: "بابا بیخیال. " یکدفعه پیچید توی یک فرعی. چندتا از ماشین‌ها دستمان را خواندند. 😁 آمدن دنبالمان😃 توی شلوغی خیابان ها و ترافیک، راه باریکی پیدا کرد و از آنجا رفت. همانها را هم قال گذاشت. 😁👌🏻 قاه داشت میخندید. 🤩 دیگر نزدیکی‌های غروب بود داشتن می گفتند. محسن و رو ترمز و ماشین را گوشه خیابان نگه داشت. 😊 حس و حال خاصی پیدا کرده بود. دیگر مثل چند دقیقه قبل و .😢 رو کرد به من گفت: "زهرا الان بهترین موقع برای کردن بیا برای هم دعا کنیم. "😇 . بعد گفت: "من دعا می کنم تو آمین بگو خدایا شهادت نصیب من بکن. " دلم هری ریخت پایین. 😨 اشکام سرازیر شد. مثل شب عقد،دوباره حرف شهادت را پیش کشیده بود.😢 من تازه عروس باید هم برای شوهرم دعا میکردم‼️ اشک هایم بیشتر بارید. نگاهم کرد و خندید و گفت:" گریه نکن این همه پول آرایشگاه دادم، داری همش را خراب میکنی. "😅 خودم را جمع و جور کردم. دلم نیومد دعایش را بدون آمین بگذارم، گفتم: " ان شاالله به آرزویی که داری برسی. فقط یک شرط داره. 😌 اگه شهید شدی، باید همیشه پیشم باشی. تو سختی ها و تنهایی ها. باید ولم نکنی. باید مدام حست کنم. قبول؟"😊😌 سرش را تکان داد و گفت: " قبول. " گفتم: "یه شرط دیگه هم دارم. اگر شهید شدی ،باید سالم برگردی. باید بتونم صورت و چهره را ببینم. " گفت: "باز هم قبول. "😊 نمی دانستم…نمی دانستم این یکی را روی حرفش نمی ایستد و زیر قولش می‌زند! 😔 ... @shahid_khomein
♥️! تا چشمت بھ نامحـرم افتاد👀 سرتو بنداز پایین بھ خودت بگو🌿 "شیش ماه دیگھ هم عقب افتاد..!"🍁 خودتو سرزنش کن بھ خاطر هر نگاه حرام.. نزار خودت از دست خودت نفسِ راحت بکشھ..! [اگھ راحتے بخواۍ بھ جایے نمیرسے!✋🏻] 🌼🕊
💥💥 💠حاج حسین یکتا می گفت: ⇜جوونا سعی کنید تو جوونی عاشق بشید. تو جوونی امام زمان (عج)♥️ شد ♦️اومد جمکران، خواست ظهر عاشورا شهادتو🌷 بهش دادن ♦️شده تا حالا به خاطر (عج) بری جمکران⁉️ و هیچی ازش نخوای و بگی فقط دلم برا تنگ شده ؟! ♦️فرمانده گردانی به خودم گفت: امام زمان(عج) رو دیدم. آقا بهم گفت لیست📃 گردان رو بهم بده. لیست گردان رو بهشون دادم؛ ایشون با خودکار قرمز🖍 زیر بعضی اسم هارو خط کشید. هرکدوم از اون اسم هایی رو که آقا اون شب زیرشون خط کشیدن📝 ⇜بچه ها الان امام زمان (عج) دارن برا یارگیری می کنن. زیر اسم کدومامون با خودکار سبزشون🖌 خط می کشن؟؟ 😔 🕊🌷
یعنی... ڪوچه‌ ے خلوتے را میخواهم بی‌ انتها، براے ، بے واژه، براے و براے پـرواز ڪردن اوج گرفتن و رها شدن و که باقی ماند...