از این 7 تا استحکامات، 3 تای اولیش در مدینه بود و به نوبت با پیامبر (ص) جنگیدن و باقیش هم در راه قدس بود که پیامبر (ص) تا موته پیش رفت ولی در همون سال از دنیا رفت (یا شهید شد) و با مکر یهودی ها نتونست به قدس برسه
هدف یهود ایجاد یک حاکمیت جهانی به مرکزیت قدس هستش (همون شکل پرچم اسرائیل که همگی تحلیلش رو بلدید). اگر پیامبر (ص) قدس رو فتح میکرد دیگه به هیچ وجه از دستش خارج نمیشد و دست یهود توی پوست گردو میموند.
یهود واسه جهانی شدن باید 3 مرحله رو پشت سر میگذاشت:
1-فتح قدس (ستاره داوود در پرچم اسرائیل).
2-فتح نیل تا فرات (دو خط بالا و پایین پرچم اسرائیل). بخش اعظمی از خاورمیانه که قسمت عمده ای از انرژی دنیا رو تامین میکنه و زادگاه تمدن های بزرگ بوده در این قسمت نیل تا فرات قرار داره.
3-فتح بقیه ی دنیا (نوک ستاره ها حرکت کنن و اونطرف کره زمینه به همدیگه برسن).
یهود با عملیات های انحرافی، نبرد خودش رو پیش میبره. تمام حرکت های 100 سال اخیر برای پیدایش اسرائیل بوده. نتیجه ی جنگ جهانی دوم، پیدایش اسرائیل بود.
دولت ها در شوک این جنگ بودن و همه خسته بودن و جهان اسلام دچار رکود بود. جنگ تا آفریقا پیش رفته بود و کشورهای عربی قدرتی نداشتن و حاکمان دستنشانده بودن. ارتش های غربی از ایران رد شده بودن و کشور ما هم خسته بود. لذا اسرائیل بوجود اومد.
فتح شوروی و نابودی هیتلر، هدف اصلی جنگ جهانی نبود. مانع اصلی بر سر راه یهودی ها، شیعیان هستن. یهودی ها میدونستن ائمه (ع) بعد از پیامبر (ص) مانعی بر سر راهشونه. قبل از جنگ جهانی هم میدونستن شیعه ها براشون مشکل ایجاد میکنن و باید تدبیری محکم میچیدن که خودشون از بین نرن.
یهود در زمان حضرت موسی (ع) قرار بود قدس رو بگیره ولی چون منحرف شدن، خدا هم زد پس کلشون و وعده ی تصرف قدس رو به موحدان داد و یهود به همین خاطر میدونست پیامبر (ص) میخواد قدس رو فتح کنه و اگر فتحش کنه دیگه از دستش نمیده و یهود باید فکر حکومت جهانی رو از سرش بیرون کنه.
به همین خاطر استحکامات رو از مدینه تا قدس چید.
اومدن توی کوه، خندق کندن و بالای خندق هارو دیوار کشیدن و اونطرف دیوار رو قلعه زدن. در صورتی که دشمنی در مدینه نداشتن. پیامبر (ص) رو در جنگ تبوک معطل کردن و در نبرد آخری در موته، سپاه پیامبر (ص) شکست خورد و پیامبر (ص) دوباره سپاهی رو به فرماندهی اسامه بن زید تجهیز کرد و به سمت مرزهای روم و فلسطین فرستاد ولی افرادی کارشکنی کردن و پیامبر (ص) از دنیا رفت و عملیات کنسل شد.
#قسمت_دوم
@shahid_khomein
#زندگینامه_شهید_محسن_حججی
#قسمت_دوم
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍
💢از زبان همسر شهید💢
♦️...فردا یا پس فرداش رفتم بابل برای ثبت نام.
نمیدانم چرا اما از موقعی که از #نجف_آباد زدم بیرون ، هیچ آرام و قراری نداشتم.😢😨
♦️همه اش تصویر #محسن از جلو چشمانم رد میشد.
هر جا میرفتم محسن را میدیدم. 😥
حقیقتش نمیتوانستم خودم را گول بزنم..ته دلم احساس میکردم که بهش علاقه دارم. 😇
احساس میکردم #دوستش_دارم. 😌
.
♦️برای همین یکی دو روزی که بابل بودم، توی خلوت خودم #اشک می ریختم. 😭
انگار نمی توانستم دوری محسن را تحمل کنم.
بالاخره طاقت نیاوردم.
زنگ زدم به #پدرم و گفتم: "بابا انتقالی ام رو بگیر. میخواهم برگردم نجف آباد."😢
.
💢از بابل که برگشتم نمایشگاه تمام شده بود.
یک روز #مادرم بهم گفت: "زهرا، من چندتا از عکس های امام خامنه ای رو نیاز دارم. از کجا گیر بیارم؟"🤔
بهش گفتم:" مامان بذار به بچه های موسسه بگم که چه جور میشه تهیه اش کرد. "
قبلا توی نمایشگاه ، یک زرنگ بازی کرده بودم و شماره محسن را یک طوری بدست آورده بودم.
پیام دادم براش.
برای اولین بار.
نوشت:"شما؟"
جواب دادم: " #خانم_عباسی هستم. "😌
کارم رو بهش گفتم و او هم راهنمایی ام کرد.
.
♦️از آن موقع به بعد ، هر وقت کار #خیلی_ضروری درباره موسسه داشتم، یک تماس #کوتاه و #رسمی با محسن میگرفتم.
تا اینکه یک روز هر چه تماس گرفتم ، گوشی اش خاموش بود.
روز بعد تماس گرفتم. باز گوشی اش خاموش بود!
#نگران شدم.
روز بعد و روز بعد و روزهای بعد هم تماس گرفتم ، اما باز هم خاموش بود. 😔
دیگر از #ترس و #دلهره داشتم میمردم.
دل توی دلم نبود. 😣
فکری شده بودم که نکند برای محسن اتفاقی افتاده باشد; با اینکه با او هیچ نسبتی نداشتم.
آن چند روز آنقدر حالم خراب بود که مریض شدم و افتادم توی رختخواب! 😪‼️
نمی توانستم به پدر و مادرم هم چیزی بگویم. خیلی شرم و حیا میکردم. 😔
تا اینکه یک روز به سرم زد و…😯
#ادامه_دارد
@shahid_khomein