eitaa logo
'شهید ࢪضو؎‌'
142 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
719 ویدیو
19 فایل
﴾﷽﴿ میگفت: یہ‌طوࢪے‌زندگے‌ڪن؛ ڪہ‌هࢪ‌کس‌تو‌رو‌دید بگہ‌این‌زمینے‌نیست…حتماً‌شهید‌میشہ!♥️🌿 حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون..... اندڪے شرط!⇩👀🌸 @shahid_razavi ناشناس مدیࢪ! ⇩🖊🖇🕶 https://harfeto.timefriend.net/16638770000902
مشاهده در ایتا
دانلود
​•◌🌿🦋🌿◌• رویای صادقه فرزند زهراء سلام الله علیها راوی: دوست صمیمی شهیدعلی الهادی 🍃دوستم شهید علی الهادی علاقه ی زیادی به شهید احمد مشلب داشت این شهید اهل شهر نبطیه لبنان بود... 🍃 ❣علی دو ماه قبل از شهادتش برایم از خوابش گفت و اینطور تعریف کرد: یک شب در خواب دوست شهیدم را دیدم و از او پرسیدم: شما شهید احمد مشلب هستی؟❣ 🕊گفت: بله 🍃گفتم: از شما یک درخواست دارم و آن اینکه اسم من را نیز جزء شهداء در لیستی که حضرت زهراء سلام الله علیها می نویسند و شما را گلچین میکنند بنویسی به من گفت: اسمت چیست؟🍃 ❣گفتم: علی الهادی❣ 🍃شهید احمد مشلب دوباره گفت: این اسم برای من آشناست، من اسم تو را در لیستی که نزد حضرت زهراء سلام الله علیها بود دیده ام و به زودی به ما ملحق خواهی شد...🍃 ❣اینطور شد که دوستم علی الهادی دو ماه بعد شهید شد.❣ 🍁 🕊 🍀 🍁 ---------😎✌️--------- @shahid_Lakcheri
علیرضا متولد ۲۲اردیبهشت ۱۳۷۹بود. ۱۶سال سن داشت که همزمان با اوج درگیری های داعش در منطقه بود برای مدافع حرم شدن ثبت نام کرد ولی پذیرفته نشد. علیرضا دنبال شهادت بود و ارام نگرفت بعد از اخذ دیپلم به استخدام ناجا در امد و دقیقا۲۲اردیبهشت۱۴٠٠، به گشت زنی رفته بود که دچار سانحه شد و به ارزوی دیرینه اش رسید. طبق ماده ۱۲۷قانون استخدامی ناجا پرسنلی که هنگام بازگشت از ماموریت وگشت و کمین و.... جان دهند، شهید محسوب میشوند ولی خود ناجا در اکثر مواقع به ماده ۱۲۷قانون استخدامی اش عمل نمیکند. و بنیاد شهید به سختی با شهادت کادر ناجا موافقت میکند! در کشوری که همه دم از اسلام و شهادت میزنند،اینگونه با شهدا و جانبازانشان رفتار میشود....! #شهادت#ایثار #پاسدار #شهربانی 🍁 ---------😎✌️--------- @shahid_Lakcheri
🍁 ---------😎✌️--------- @shahid_Lakcheri
زیادمون کنید رفقا🎈🍃 "200"
🍏 فاطمه 🍎 مریم 🍊 مبینا 🍒 نگار 🍌 ساره 🍑 …. 👈 توی روابط دوستی یه راز خیلی مهم و واقعی 👌 که همراه هم بودن رو شیرین‌تر می‌کنه به خاطر داشتن اسم کوچیک دوست‌هامونه 💞 چون اولین نشونه‌های شخصیت، 👛 با نام هر کس آشکار می‌شه و مردم، نام خودشون و وابستگان رو دوست دارند مخصوصا اینکه اسمشون زیبا، پرمعنا و خوش‌لفظ هم باشه 💫 بعضی‌ها، با شنیدن اسم خودشون از زبون بقیه ناخوداگاه آرامش می‌گیرن و توی قلبشون حس دوستی پیدا می‌کنن 💚💜 برای همینه که 👇 پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «هرگاه یکی از شما با کسی پیوند دوستی برقرار کرد، از نام او و نام پدر و خویشان و منزلش بپرسد؛ زیرا، این کار، از حقوق واجب است و باعث دوستی می‌شود…» 🎉 📗 بحارالانوار. ج 71. ص 146 🍁 ---------😎✌️--------- @shahid_Lakcheri
🕊🦋 🕊 🕊 🦋 🦋 آیت الله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند:ما با کاروان و کجاوه به«گناباد» می‌رفتیم. وقت نماز شد.مادرم کاروان‌دار را صدا کرد و گفت:کاروان را نگه‌دار می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم.کاروان دار گفت: بی‌بی! دوساعت دیگر به فلان روستا می‌رسیم.آنجا نگه می‌دارم تا نماز بخوانیم.مادرم گفت:نه! می‌خواهم اول وقت نماز بخوانم. .کاروان‌دار گفت:نه مادر.الان نگه نمی‌دارم.مادرم گفت:نگه‌دار. او گفت:اگر پیاده شوید، شما را می‌گذارم و می‌روم.مادرم گفت:بگذار و برو. .من و مادرم پیاده شدیم.کاروان حرکت کرد.وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟ .من هستم ومادرم.دیگر کاروانی نیست. شب دارد فرا می‌رسد وممکن است حیوانات حمله کنند.ولی مادرم با خیال راحت با کوزه‌ی آبی که داشت،وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد،رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند.لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر می‌شد.در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم.دیدم یک دُرشکه خیلی مجلل پشت سرمان می‌آید. .کنار جاده ایستاد و گفت:بی‌بی کجا می‌روی؟مادرم گفت:گناباد. او گفت:ما هم به گناباد می‌رویم.بیا سوار شو.یک نفس راحتی کشیدم.گفتم خدایا شکر.مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده.به سورچی گفت:من پهلوی مرد نامحرم نمی نشینم. سورچی گفت:خانم! فرماندار گناباد است. بیا بالا. ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد.مادرم گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمی‌نشینم! در دلم می‌گفتم ماد بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است؛ ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح می‌گفت!آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست. گفت مادر بیا بالا.اینجا دیگر کسی ننشسته است. مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم ورفتیم.دربین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم. .عزیزان… اگر انسان بنده‌ٔخدا شد،بيمه مى‌شود و خداوند امور اورا كفايت و كفالت مى‌كند. «أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ» زمر/۳۶ 🍁 ---------😎✌️--------- @shahid_Lakcheri
7.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام عزیز دل فاطمه✋ آقا و مولای ما هر جمعه به امید ظهورت سر میکنیم بلکه این جمعه بیایی...آقا جان همچنان امید به ظهورت در قلبهای ماست و قلبهایمان پر از زخم طعنه....!بیا بر قلبهایمان مرهم بگذار مهدی جان 🍁 ---------😎✌️--------- @shahid_Lakcheri
​•◌🌿🦋🌿◌• 🧕 یادت‌نرهـ‌بانـو… هر‌بار‌که‌ا‌زخانه‌‌‌پا‌به‌بیرون‌میگزاریـ!! گوشه‌چـادرت‌ر‌ادست‌‌بگیر؛ و‌آرام‌زیر‌لب‌بگـو: هـذه‌‌امانتڪ‌یافاطمة‌الزهراء این‌امانـت‌زهراستـ! :) 💚 ---------😎✌️--------- @shahid_Lakcheri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 💕🌹 به سوریه که اعزام‌ شده‌ بود بعضۍ‌شب‌ها‌ با‌ هم‌ در‌ فضای مجازۍ‌ چت می‌کردیم بیشتر‌ حرفهایمان احوالپرسۍ‌ بود او چیزی مینوشت و من چیزی مینوشتم و‌اندڪ‌ آبۍ‌ می‌ریختیم‌ بر‌ آتش دلتنگۍ‌مان... روزهای آخر ماموریتش بود گوشۍ‌ تلفن‌ همراهم‌ را‌ که روشن‌ کردم دیدم‌ عباس‌ برایم‌ کلۍ پیام فرستاده‌ است...! وقتۍ‌ دیده‌ بود‌ که‌ من‌ آنلاین نیستم نوشته بود: آمدم‌ نبودۍ؛‌ وعده‌ۍ‌ ما‌ بهشت..💔 ✍🏻به روایت‌ همسر ___________●○●___‌___________ مراسم جشن عروسی اکبر به نوع خودش خیلی خاص بود، چون بعضی اطرافیان انتظار داشتند او هم مثل بقیه بچهای فامیل عروسی بگیرد اما اکبر فقط برایش این مهم بود عروسیش مورد نظر عنایت امام زمان (عج) باشد. یک عروسی بدون گناه که البته به همه هم خیلی خوش گذشت. هنگام نماز هم خودش مثل بقیه کت دامادیش را روی دوشش انداخت و وضو گرفت و برای نماز جماعت به نماز خانه رفت. ♥️ 💗 🍁 ---------😎✌️--------- @shahid_Lakcheri
👌 بعضیا میگن بزارین بچه ها خودشون انتخاب کنن که میخوان چادری باشن یا نه❗ ️ 🔴 به نظرتون این حرف درسته یا نه⁉ ️ 💢 بله این حرف درسته اما باید پدر و مادر درست رو برای دخترشون فراهم کنن❗ ️ 💯 شخصیت دادن به دختربچه های چادری قبل از سن تکلیفشون بخاطر حجابشون 👏 تشویق کردن دختر بچه های 🎁 هدیه دادن ملزومات حجاب 🎂 گرفتن یه به یاد ماندنی برای دختر خانم ها