eitaa logo
'شهید ࢪضو؎‌'
129 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
725 ویدیو
19 فایل
﴾﷽﴿ میگفت: یہ‌طوࢪے‌زندگے‌ڪن؛ ڪہ‌هࢪ‌کس‌تو‌رو‌دید بگہ‌این‌زمینے‌نیست…حتماً‌شهید‌میشہ!♥️🌿 حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون..... اندڪے شرط!⇩👀🌸 @shahid_razavi ناشناس مدیࢪ! ⇩🖊🖇🕶 https://harfeto.timefriend.net/16638770000902
مشاهده در ایتا
دانلود
••😎✌••: ‌‏بࢪادࢪ‌جانمِ😍 وآنگا‌ه‌‌ڪہ‌تومیشو؎ دلیل‌شوق‌‌شھادت‌ڪسے💔 🌹 🌷 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• @shahid_Lakcheri •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
دعا - زمین ... می شـود کمــی مــا را دعــا کنیـد دلمان عجیب زخمی ست جـــا نمــی شــویم ، نــه در زمیــن ، نــه در زمـــان خستــه ایم...  🌸⃟😍¦⇠
🎞 |دوست‌شہید| سال نودوشش شب عید غدیر، بعد از نماز مغرب و عشاء نشستہ بودیم و براے فردا کہ قرار بود ایستگاه صلواتے برپا کنیم،هم فکرے میکردیم . هر کسے کارےبہ عهده گرفت و ساعتے اعلام کرد کہ حضور داشت باشہ. و شہید بابک‌گفت:"من فردا ساعت چہار، لیوان یکبار مصرف با میز میارم . بعد از اتمام جلسہ بابک من را کنار کشید و اعمال روز عید غدیر را برام گفت و پیشنهاد روزه داد . روز عید، بابک راس ساعت اومد . ولی عزیزانی بودن کہ ساعت گفتند ولی‌خیلےدیر اومدند. بابک خیلے بہ قول و ساعتي کہ اعلام کرده بود حساس بود و سروقت حضور داشت. بابک روزه بود و میگفت:"روزه‌ے عید غدیر صددرصد حاجت میده". برای کارهای مربوط به ایستگاه صلواتے، نیاز به وانت داشتیم ولی نتونستہ بودیم هماهنگ کنیم. بابک کہ شنیدگفت:"من الان میرم وانت پیدا میکنم. بابک ادم اجتماعی بود با همہ معاشرت داشت و خوش بیان و مودب بود . ما بعید میدونستیم کہ وانت جور بشه. کمی کہ گذشت دیدیم از داخل یک کوچه اے وانت میاد. بابک پشت فرمون نشسته بود. خنده کنان اومد و مشکلمون حل کرد . با دهن روزه خیلی سرحال و زرنگ بود و تا نماز یکسره شیرینی و شربت پخش میکرد. من مطمئنم قبل محرم و روز عید غدیر حاجت از آقاجانمون امیرالمومنین(ع)گرفت‌ورفت‌سوریہ شہید شد. •💛• 🌸 𝙹𝚘𝚒𝚗🌙🌸↯ 『@shahid_Lakcheri
1.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⊰🥀✨⊱ . . یہ‌بزرگی‌میگفت: "شڪ‌نڪن‌وقتی‌بہ‌یہ‌شہـید فڪر‌ڪردی،چند‌لحظہ‌قبلش،، همون‌شهید‌داشتہ‌بہ‌تو‌فکر‌میکرده!"🍃 چہ‌قشنگ!! پ.ن: آخرین‌عکس‌هاے‌داداش‌بابڪ در‌اعزام‌بھ‌سوریھ💔 🎞⃟🔗|⇜🌾" ♥️⃟🔗|⇜✨" 🌻⃟🔗|⇜❤️'' •• ـــــــــــــ❁ـــــــــــــ •• .💛. ᴊᴏɪɴ↴ ⊰@Shahid_Lakcheri
13.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- یه کسی رو رفیق صدا کردن لیاقت میخواد.... تو با لیاقت ترین آدمی بودی که من میتونستم رفیق صدات ‌کنم...! 🕊 "@Shahid_lakcheri"
10.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلـم‌تـنگ‌مـیشـود... حتےبراےآدم‌هایےکہ‌هرگز سعادت‌دیدنشان‌را‌نداشته‌ام..! 💞
🥀⃟🌧 تا دلـم با چشـم‌هایـت رو‌بـه‌رو شـد بی‌درنـگ ؛ چـون نَمـی دربیـن اقیانـوس، خـود را باختــم((: <📻 🌸🌱 🌤!> - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 「➜•@shahid_lakcheri」
'شهید ࢪضو؎‌'
آخرین بار که دیدمش دو روز بعد رفت سوریه.اومد پیشم .همیشه میومد دم اتاق من.. یک چفیه گردنش بود😔 واجازه گرفت مثل همیشه اومد نشست.... گفت:🌸من امروز اومدم هر کاری داری به شما کمک کنم و ماشین هم دارم🌸 من هم چند تا مورد تایپ نشده گواهینامه هلال احمر داشتم و باید میبردم کافی نت..... با اصرار،،بابک💓عزیز از من گرفت و بردش و بعد از ۲ساعت برگشت و برام آماده کرده بود.. هرچی بهش گفتم فاکتورشو بده؟؟چه قدر شد؟؟ گفت:🌸بعد حساب میکنیم ،،حالا میام بعدا😔🌸 واون روز با خیلی از بچه ها شوخی و خنده کرد..وخیلی خوشحال بود و در آخر به من گفت : 🌸من دارم میرم آلمان..چند روز دیگه برمیگردم🌸 من از طریق دوستای صمیمیش متوجه ‌شده بودم....ومدام اشک میریختم و میدونستم بابک❤️دیگه بر نمیگرده😭 ولی بابک ❤️همچنان لبخند میزد و رفت و دیگه نیومد😔😭
¦🕊🍃¦ وقَلبک فی قَلبی یا شهید...:) قشنگه ها....نه؟!🙂 قلب یه شهید تو قلبت باشه. 😍 ¦🕊🍃¦
آخرین بار که دیدمش دو روز بعد رفت سوریه.اومد پیشم .همیشه میومد دم اتاق من.. یک چفیه گردنش بود😔 واجازه گرفت مثل همیشه اومد نشست.... گفت:🌸من امروز اومدم هر کاری داری به شما کمک کنم و ماشین هم دارم🌸 من هم چند تا مورد تایپ نشده گواهینامه هلال احمر داشتم و باید میبردم کافی نت..... با اصرار،،بابک💓عزیز از من گرفت و بردش و بعد از ۲ساعت برگشت و برام آماده کرده بود.. هرچی بهش گفتم فاکتورشو بده؟؟چه قدر شد؟؟ گفت:🌸بعد حساب میکنیم ،،حالا میام بعدا😔🌸 واون روز با خیلی از بچه ها شوخی و خنده کرد..وخیلی خوشحال بود و در آخر به من گفت : 🌸من دارم میرم آلمان..چند روز دیگه برمیگردم🌸 من از طریق دوستای صمیمیش متوجه ‌شده بودم....ومدام اشک میریختم و میدونستم بابک❤️دیگه بر نمیگرده😭 ولی بابک ❤️همچنان لبخند میزد و رفت و دیگه نیومد😔😭