سی و چهارمین سالگرد شهادت بسیجی دانشجوی مهندسی 🌷🍃شهید محمد مشعل 🍃🌷 را گرامی میداریم. محل شهادت : عملیات #کربلای_چهار متولد : ۱۳۴۶/۱۰/۱۷ شهید #محمدمشعل : http://majid.aynehband.ir/?cat=2 🌸🍃الفاتحه مع الصلوات⚘ ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧═ یارِ شهید باش با👇 http://eitaa.com/joinchat/3654942737Cb32c170347 〰️🎂〰️🎂〰️🎂 ☀️ #فرزندبیشتر ، آینده بهتر 🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_m_mashal

🌹« آخرین نوشته شهید محمد مشعل » 🌹 این بوی چیست که به مشام می رسد؟ چه صدایی است که به گوش می رسد؟ اینها کجا... ادامه مطلب در زیر👇 🌷🕊🌷🕊🌷 https://eitaa.com/shahid_m_mashal

🌹آخرین نوشته شهید محمد مشعل 🌹 . بسم الله الرحمن الرحیم این بوی چیست که به مشام می رسد؟ چه صدایی است که به گوش می رسد؟ اینها کجا می روند؟ چرا در چشمهای اشک آلودشان شادی موج می زند؟ چه وداع دردناکی ! مگر دیگر باز نخواهند گشت ؟ نمی دانم بوی خون است یا بوی گلاب ؟ صدای گریه است یا صدای غرش توپ ؟ نمی دانم با این چشمان اشک آلود گریه می کنند یا می خندند ؟ گیج شده ام ! فکر می کنم از جهان خسته شده اند و این قفس تنگ تحمل بالهای آهنین آنها را ندارد ، فکر می کنم به دیار « وجود» می روند. نمی دانم صدای چیست ؟ شاید صدای جنگ با کافران است ، یا شاید صدای زنگ کاروان؟ شاید بوی خون است که در بوی گلاب تجلی کرده ! یا بوی خاک کربلاست، نمی دانم ! خودت چشمانت را باز کن تا انوار الهی را ببینی . این چشمان ضعیف که از پشت عینک ماده به جهان می نگرد، برای دیدن اراده آنان بسیار ناتوان است. با چشم دل ببین که به کجا می روند . از آنان بپرس که چرا می روند؟ به دنبال که می روند؟ چرا می روند؟ چرا می روند؟ اگر می خواهی قدرت خود را امتحان کنی ، جلوی رفتن یکی از آنها را بگیر! تا ببینی که قدرت تو در مقابل اراده آنها قابل مقایسه است یا نه ؟ نه ، بی فایده خود را خسته نکن ، دیر شده ، آنها رفته اند و فقط جسمشان اینجاست که آن هم دارد می رود. آنان برای رفتن به این جهان آمده اند. از آنان بپرس «به کجا می روید؟»، می گویند: « به زیارت کربلا». نه ، دروغ می گویند آنها به دیدن معشوق می روند ، کربلا بهانه است . آنها چیز دیگری را طلب می کنند . بعضی خیال می کنند که آن چیز را در آخرت بدست خواهند آورد ، ولی بسیار در اشتباهند ، آنان آن چیز را هم اکنون بدست آورده اند . پس چرا می روند؟ اگر می توانستم جواب این سؤال را بدهم ، می رفتم وسخنران می شدم یا شاید یک مقاله نویس! از خودشان که بپرسی ، هر کدام یک چیز می گویند ولی همه به دنبال یک چیزند. تمام جملات برای بیان یک منظور به کار برده می شود. حروف در واحدهای مستقلی تحت نام کلمه قرار می گیرند و کلمات زیر پوشش جمله سازماندهی می شوند و مجموع جملات همچون سپاهی عظیم برای بیان این مطلب وارد عمل می شوند . در این هنگام با «طنین صوت» مسلح شده و به ذهن های غیر قابل نفوذ ما یورش می برند . گاهی در بعضی محورها در اثر این یورش اثرات چشمگیری در وجود ما بجای می گذارند. ولی حدود 6 سال است که نتوانسته اند به این مبارزه فرسایشی خاتمه بدهند زیرا 32 حرف الفبا برای روبرو شدن با این مشکل کافی نیست و لازم است که تمام امکانات و هنرها و فنون بیان به کار گرفته شود تا به این مبارزه نا خواسته پایان داده شود. #بسیجی شهید #محمدمشعل دانشجوی مهندسی مکانیک دانشگاه شیراز از: بسیج خوزستان محل شهادت : عملیات #کربلای4 #وصیت_نامه_شهید #وصیت_نامه (لطفا کلیک کنید )👇 http://eitaa.com/joinchat/3654942737Cb32c170347 〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️ ☀️ #فرزندبیشتر ، آینده بهتر 🌷🕊🌷🕊🌷 https://eitaa.com/shahid_m_mashal

کانال #شهید #محمدمشعل در آپارات https://www.aparat.com/mm.mashal 〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂 ☀️ #فرزندبیشتر ، آینده بهتر 🌷🕊🌷🕊🌷 https://eitaa.com/shahid_m_mashal

http://www.upsara.com/images/m6y1_mashal.png 🌷🍃شهید #محمدمشعل 〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂 ☀️ #فرزندبیشتر ، آینده بهتر 🌷🕊🌷🕊🌷 https://eitaa.com/shahid_m_mashal

🎤صدای 🌷شهید #محمدمشعل🌷 قبل از اعزام به عملیات کربلای 4 ، که منجر به شهادتش گردید. تنها صدا و فیلم باقیمانده از این شهید مخلص و بی ریا 🌷 روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 🎥 فیلم شهید محمد مشعل و رزمندگان قبل از عملیات کربلای ۴ –سایت شهید مجید آینه‌بند : http://majid.aynehband.ir/?p=55 🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_m_mashal

شعر پدرِ⚘ شهید محمّدمشعل ⚘ در سوگ فرزند👇 ۲سال و۲ماه بعد براثرسکته مغزی؛ به دیدار فرزندِشهیدش شتافت ! محمدجان چرا رفتی ز پیشم نگفتی بعدتو باکی نشینم تو بودی نور چشمم ای محمد نمودی کورم رفتی به جنت دلم میخواد به این زودی بمیرم بیایم پیش تو رویت ببینم تو رفتی پاک از این دنیای فانی نکردی زین همه عمرت گناهی خدایا گو بجای صبر مرگم دهی بهتر بود زین زندگانی تو گفتی من شهادت دوست دارم به این دنیا دگر کاری ندارم به مقصودت رسیدی تو ولی من هنوز در انتظار ساعت مرگ #شهید #محمدمشعل 🌷🕊🌷🕊🌷 https://eitaa.com/shahid_m_mashal

شعر ای کاروان آهسته رو....کارام جانم میرود.... بگذار تا بگریم .... .چون ابر در بهاران.... کز سنگ ناله خیزد... وقت وداع یاران ... 🌷🍃 #شهید 🌷✨🌷✨🌷 @shahid_m_mashal

🎤 یاران چه غریبانه رفتنند از این خانه بشکسته سبوهامان خون است به دلهامان هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه و... 🌷🍃 #شهید #نوحه #دفاع_مقدس 🌷🍃نوحه موردعلاقه شهید محمدمشعل یارِ شهید باش با👇 http://eitaa.com/joinchat/3654942737Cb32c170347 〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂 ☀️ #فرزندبیشتر ، آینده بهتر 🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_m_mashal

🎤 چنگ دل آهنگ دلتنگ میزند ناله عشق است و آتش میزند 🌷🍃 #شهید #دفاع_مقدس 🌷🍃شعرموردعلاقه شهید محمدمشعل یارِ شهید باش با👇 http://eitaa.com/joinchat/3654942737Cb32c170347 〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂 ☀️ #فرزندبیشتر ، آینده بهتر 🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_m_mashal

🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_m_mashal

🌸🍃 يَا سَامِعَ الشَّكَايا  ای شنوای گلایه‌ها 🌺◇◇◇◇◇🌺 🔹امام صادق ع: منفورترين خلق نزد خدا ۱. كسى كه خدا را مُتّهم كند . كسى كه از خدا طلب خير كند و خداوند خير او را در چيزى قرار دهد كه وى ناخوش مى دارد و در نتيجه ، ناراحت شود . چنين كسى خدا را متهم كرده است. ۲. كسى كه از خدا شِكوه كند . كسى كه هرگاه گرفتار شود ، بيش از حدّ گرفتارى خود شكايت كند . ۳. كسى كه هرگاه نعمتى به او داده شود سپاسگزارى نكند و هرگاه گرفتار شود شكيب نورزد .(كنز العمّال) 🔹پيامبرص : خداوندبه عُزَير فرمود : 《اى عزير! اگر مصيبتى به تو رسد، از من نزد آفريدگانم شكايت مكن ؛ زيرا كه از جانب تو مصيبتهاى زيادى به من رسيده و من نزد فرشتگانم از تو شكايت نكرده ام . اى عزير! به اندازه تاب و توانت بر عذاب من ، مرا نافرمانى كن 》 (تحف العقول) #جوشن #حدیث یارِ شهید باش با👇 http://eitaa.com/joinchat/3654942737Cb32c170347 〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂 ☀️ #فرزندبیشتر ، آینده بهتر 🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_m_mashal

دعای مومن از سه حالت خارج نیست .... یارِ شهید باش با👇 http://eitaa.com/joinchat/3654942737Cb32c170347 〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂 ☀️ #فرزندبیشتر ، آینده بهتر 🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_m_mashal

ماهیان از تلاطم دریا به خدا شکایت کردند و چون دریا آرام شد خود را اسیر صیاد دیدند   تلاطم زندگی حکمت خداست از خدا دل آرام بخواهیم، نه دریای آرام یارِ شهید باش با👇 http://eitaa.com/joinchat/3654942737Cb32c170347 〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂 ☀️ #فرزندبیشتر ، آینده بهتر 🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_m_mashal

تا کی باید صبر کنم⁉️ ..... یارِ شهید باش با👇 http://eitaa.com/joinchat/3654942737Cb32c170347 〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂 ☀️ #فرزندبیشتر ، آینده بهتر 🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_m_mashal

گفت: آیا با تو نگفتم که تو هرگز ظرفیت و مقام آنکه با من صبر کنی نخواهی داشت؟ 📖🍃کهف -۷۵ یارِ شهید باش با👇 http://eitaa.com/joinchat/3654942737Cb32c170347 〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂 ☀️ #فرزندبیشتر ، آینده بهتر 🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_m_mashal

🐹حضرت سلیمان و زبان گربه ها روزی دید دو گربه با هم سخن میگفتند. یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم!دومی گفت: نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،آنگاه آن را میخوریم. مرد شنید و گفت: به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،آنرا فروخت! گربه آمد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت نه،صاحبش فروختش، اما گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد. صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.گربه گرسنه آمد و پرسید آیا گوسفند مرد؟ گفت : نه! صاحبش آن را فروخت. اما صاحبخانه خواهد مُرد و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم! مرد شنید و به شدت برآشفت. نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد! خواهش میکنم کاری بکن ! پیامبر پاسخ داد: خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی، سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن! حکمت این داستان : خداوند الطاف مخفی دارد، ما انسانها آن را درک نمی کنیم. او بلا را از ما دور میکند ، و ما با نادانی خود آن را باز پس میخوانیم…! یارِ شهید باش با👇 http://eitaa.com/joinchat/3654942737Cb32c170347 〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂 ☀️ #فرزندبیشتر ، آینده بهتر 🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_m_mashal

☀️🍃مردی که آرزو داشت زبان جانوران را بیاموزد مرد جوانی به حضرت موسی ع: «ای پیامبر خدا!دوست دارم با آموختن زبان حیوانات به تقویت دین و ایمان خود بپردازم و به کمال برسم؛شاید زبان حیوانات مرا به خداوند نزدیک تر کند!» - «این چه هوس خامی است! از این آرزو بگذر که برای تو خطرناک است. » اما مرد جوان دست بردار نبود و هی اصرار می کرد -«خدایا این جوان ساده لوح را شیطان به بازی گرفته. اگر زبان جانوران را به او بیاموزم به زیان او تمام می شود و او تحمّل آن را ندارد.اگر هم به او یاد ندهم دلش از ما تیره می گردد.» وحی آمد:«ای موسی خواسته ی او را اجابت کن که ما از کَرَم، دعای کسی را هرگز رد نمی کنیم. » سرانجام تنها زبان خروس و سگ را به او آموخت. روز اول خدمتکارش برایش صبحانه آورد و مقداری از نان خرده ها را در حیاط ریخت. سگ و خروس جلو دویدند. خروس تکّه ی بزرگ نان را با نوکش گرفت. سگ: «ای خروس تو همیشه به ما ظلم می کنی آخر تو می توانی دانه ی گندم و جو بخوری، اما من نمی توانم. از این مختصر غذایی که قسمت ما سگ هاست هم نمی گذری؟» خروس: «دوست عزیز ناراحت نباش! فردا اسب ارباب مان می میرد. مردن اسب، جشن شما سگ هاست. تا می توانید از لاشه ی آن خواهید خورد.» مرد جوان وقتی شنید، فوری به بازار رفت و اسبش را فروخت. سگ : «ای دروغگو! مگر نمی گفتی اسب ارباب می میرد؟ پس چرا نمرد؟» خروس: «چرا مُرد؛ ولی در جای دیگر؛ چون ارباب همان دیروز آن را فروخت. اما دوست عزیزم ناراحت نباش! فردا قاطر ارباب می میرد و شما تا چند روز گوشت سیری می خورید.» مرد جوان با شنیدن این سخن، قاطر را هم به بازار برد و فروخت. سگ: «ای دروغگوی فریبکار! چند روز است که با وعده های بی اساس فریبم می دهی. مگر نگفتی قاطرش می میرد؟ پس چه شد؟» خروس: «تقصیر من چیست؟ این دیگر از بدشانسی شماست. من دروغ نگفتم. قاطرش مرده؛ ولی ضررش به خریدار رسیده؛ زیرا همان دیروز او قاطرش را فروخت. اما ناراحت نباش! غلامِ ارباب فردا می میرد. ارباب و نزدیکان غلام خیرات خواهند کرد و نان های زیاد نصیب شماخواهد شد.» مرد جوان تا این را شنید، غلامش را هم به بازار برد و فروخت. مرد جوان: «چه موفّقیت بزرگی نصیبم شده. از آن زمان که زبان حیوانات را آموختم جلو بسیاری از زیان ها را گرفتم و بلاها را از خود دور ساختم.» درهمین فکر و خیال بود که صدای بلند سگ و خروس را شنید. سگ: «ای خروس! از من دور شو تا روی دروغگویی چون تو را نبینم. » خروس: «می دانم. حق با تو است. باید هم با من این جوری رفتار کنی؛ ولی باور کن من مقصر نیستم. ما خروس ها دروغگو نیستیم. اگر بودیم که لطف خدا شامل حال ما نمی شد و این صدای لطیف را به ما نمی داد تا با صدای خود هنگام نماز مسلمانان را آگاه سازیم. برای من هم عجیب است. هر که را اسم می برم، ارباب آن را می فروشد؛ اما دوست عزیز فردا صد در صد به آرزویت خواهی رسید و غذای سیری خواهی خورد.» سگ : «لابُد این دفعه نوبت کنیزش هست و ارباب هم آن را خواهد فروخت. » خروس: «نه! دیگر خرید و فروشی در کار نخواهد بود. » سگ با تعجّب: « چطور مگر؟» خروس: «آخر این بار نوبت خودِ ارباب است. فردا او می میرد و تا چند روز غذای زیادی به شما سگ ها خواهد رسید. » مرد جوان شنیدو وحشت کرد. با شتاب دوید. در پای موسی افتاد و با گریه و زاری گفت: «ای کلیم الله به فریاد من برس!» حضرت موسی (ع): « چه شده؟» مرد تمام ماجرا را برایش تعریف کرد. حضرت موسی (ع): «خُب، تو که خیلی در کارت اوستا شدی، برو خودت را هم بفروش! من همان روز اوّل به تو هُشدار دادم که این کار برای تو خطرناک است؛ اما تو گوش نکردی و اصرار داشتی که اگر زبان حیوانات را بیاموزم از دین و دنیا عبرت می گیرم و به خدا نزدیک تر می شوم. پس چه شد آن همه ادعا؟ تو نه تنها عبرت نگرفتی، بلکه گناه هم کردی. هر زیانی که به تو روی آورد آن را به مردم بیچاره تحمیل کردی. آ نه اسب و قاطر و غلام «بلا گردان» تو بودند. مردن آن ها تا زمانی که تو صاحب شان بودی بلا را از تو دور می کرد؛ اما تو...» تا بدانی که زیان جسم و مال سود جان باشد، رهانَد از وَبال مرد جوان باز اصرار کرد که مرا از مرگ نجات بده. موسی : «با تقدیر الهی نمی شود کاری کرد. تنها می توانم برایت دعا کنم تا خداوند از گناهت درگذرد و با ایمان از دنیا بروی. » حضرت موسی(ع) : «خدایا از گناهانش درگذر و او را با ایمان از دنیاببر! خداوندا تو خود شاهدی که به او گفتم دانستن اسرار غیبی در توان تو نیست، اما او قبول نکرد و به گناه افتاد. خدایا از تو می خواهم از گناهش درگذری!» سر غیب آن را سَزَد آموختن که زگفتن لب تواند دوختن یارِ شهید باش با👇 http://eitaa.com/joinchat/3654942737Cb32c170347 〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂 ☀️ #فرزندبیشتر ، آینده بهتر 🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_m_mashal

☀️🍃وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ ☀️🍃وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ  و لکن چه بسیار شود که چیزی را مکروه شمارید ولی به حقیقت خیر و صلاح شما در آن بوده، و چه بسیار شود چیزی را دوست دارید و در واقع شرّ و فساد شما در آن است، و خدا (به مصالح امور) داناست و شما نادانید بقره-۲۱۶ یارِ شهید باش با👇 http://eitaa.com/joinchat/3654942737Cb32c170347 〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂〰️🎂 ☀️ #فرزندبیشتر ، آینده بهتر 🌷🕊🌷🕊🌷 @shahid_m_mashal