هدایت شده از آقای تحلیلگر 🇮🇷✌️
58.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهم / واکنش تند چهره های معروف انقلابی به هاشمی گلپایگانی / پیام ایران به اقلیم کردستان مخابره شد
واکنش تند چهره های مطرح انقلابی ، فعالان رسانه ای و حامیان ایران به صحبت های تحریک آمیز هاشمی گلپایگانی / از محمد حسین پویانفر تا سازنده ی سریال گاندو به اظهارات گلپایگانی واکنش نشان دادند / آیا عده ای در حال تحریک جامعه و پاس گل دادن به معصومه علینژاد قمی کلا هستند؟ / واکنش فرمانده ی ارتش به شرارت دشمنان ایران / اقلیم کردستان پیام ایران را دریافت کرد...
✅ این آدرس صفحات ما هست، لطفا حمایت کنید دیده بشه ✌️🇮🇷
لینک تمام صفحات ما در شبکه های اجتماعی
http://zil.ink/mr.tahlilgar
@mrtahlilgar1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد
🔻زمین کارزار ما تل آویو است... تهران نه !
۲۴ شهید مدافع امنیت در اغتشاشات اخیر
🌹اینجامعراجشهداست👇
@tafahoseshohada
هدایت شده از کنگره سرداران و ۴۰۰۰ شهید منطقه ۱۷ تهران
🌷 لحظات دردناک وداع و دیدار خصوصی همسر و فرزندان بسیجی مدافع امنیت شهید سلمان امیراحمدی با پیکر پاک شهید در معراج شهدای تهران
🌷 صبح امروز دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱....
ستاد کنگره سرداران
و ۴۰۰۰ شهید منطقه ۱۷
دارالشهدای تهران
📌https://chat.whatsapp.com/HA6mBQ7P1UEBkUr5wfwn9d #کانال_سوم_واتساپ
📌https://t.me/Kongereshohadaye17
#کانال_تلگرام
هدایت شده از کنگره سرداران و ۴۰۰۰ شهید منطقه ۱۷ تهران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گزارش کاملی از خروش مردم غیرتمند دارالشهدای تهران منطقه ۱۷ و وداع با پیکر پاک بسیجی مدافع امنیت شهید سلمان امیراحمدی
🔹با سخنرانی انقلابی حاج احمد پناهیان و شعرخوانی حاج احمد بابایی و نوحه سرایی سوزناک حاج نریمان پناهی و حاج امیر عباسی
🔹یکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱
میدان ابوذر تا آستان مقدس امامزاده حسن(ع)
یکی از محله هایی که شامگاه شنبه ۱۶ مهر مورد وحشیگری داعشی ها قرار گرفته بود...
ستاد کنگره سرداران
و ۴۰۰۰ شهید منطقه ۱۷
دارالشهدای تهران
📌https://chat.whatsapp.com/HA6mBQ7P1UEBkUr5wfwn9d #کانال_سوم_واتساپ
📌https://t.me/Kongereshohadaye17
#کانال_تلگرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رجزخوانی حاج ابوذر روحی برای اغتشاشگران در شهر بابل
این فتنه به آشفتگی شام شبیه است
دشمن چقدر بی ادب، خار و وقیح است
در ماه صفر حرمت اسلام دریدند
چادر ز سر دختر یک شهر کشیدند
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
جمهوری اسلامی ایران حرم ماست...
#لبیک_یا_خامنه_ای
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
✨﷽✨
#مناظره
💠جواب دندان شکن استاد قرائتی به وهابی
یک ﻭﻫﺎﺑﯽ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﺑﻘﯿﻊ ﺑﻪ آقای قرائتی ﮔﻔﺖ:
ﭼﺮﺍ ﻓﺎﻃﻤﻪ، ﺣﺴﻦ و حسین ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﺪ؟!
در حالی که ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺧﺎﮎ شده اند!
آنگاه خودکاری را ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ زمین، ﻭ صدا زد:
ﺍﯼ ﺣﺴﻦ! ﺍﯼ ﺯﯾﻦ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ! ای ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ! آن
قلم را به من بدهید!
بعد گفت: دیدی که پاسخ ندادند!
ﭘﺲ ﺍینها ﻣﺮﺩه اند و ﻫﯿﭻ ﻗﺪﺭﺗﯽ ﻧﺪﺍﺭند!
آقای قرائتی خودکار را گرفت و دوباره انداخت
ﺯﻣﯿﻦ و گفت: ﯾﺎ الله! ﻗﻠﻢ ﺭا ﺑﻪ من ﺑﺪﻩ!
بعد رو به وهابی کرد و گفت: ﺩﯾﺪﯼ که
ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺩ!
پس با منطق تو ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﻣﺮﺩﻩ است!
مگر ﻫﺮ که ﺯﻧﺪﻩ است ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻮﮐﺮ ﺗﻮ ﺑﺎشد؟!
#سلام_امام_زمانم 💚
خواندم تو را که نگاهی کنی مرا
پاک از گناه و تباهی کنی مرا
دلبسته ام که تو مولا ز راه لطف
سوی حسین فاطمه راهی کنی مرا
#العجل_مولاے_من
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔰مذمت نگاه در خانه همسایه
🔸روایت از نبی اکرم صلی الله علیه و آله است که فرمودند:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَى کرِهَ لِی سِتَّ خِصَالٍ وَ کرِهْتُهُنَّ لِلْأَوْصِیاءِ.....وَ التَّطَلُّعَ فِی الدُّور؛ (منلایحضره الفقیه ، ج 1، ص 188.)
حرام است برای انسان که در خانه همسایه نگاه بکند. اگر در خانه باز است و میخواهی رد بشوی، سرت را زیر بیانداز و برو. چه کاری به داخل خانه همسایه داری؟
اگر به پشت بام رفتی، حق نداری در خانه همسایه خود نگاه بکنی. اگر خدای ناخواسته کسی از دیواری یا از پنجره بخواهد در خانه همسایه نگاه بکند و همسایه مثلاً تیری به مغز او زد و آن را متلاشی کرد، خون او هدر است. باید نگاه نمیکرد. حق نگاه کردن نداشت.
"مرحوم آیت الله ناصری"
#مسائل_حقوقی
#حقوق_همسایه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت مادر شهید از صحبت های فرزند شهیدش درباره بازرسی نماز بعد از شهادت
هدایت شده از کنگره سرداران و ۴۰۰۰ شهید منطقه ۱۷ تهران
♦️ خبر فوری و اختصاصی
بر اساس اخبار موثق واصله ، بدنبال عملیات سربازان گمنام امام زمان(عج) در سازمان اطلاعات سپاه ، لیدرهای اصلی آشوب شامگاه شنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۱ در منطقه ۱۷ و قاتل سنگدل بسیجی مدافع امنیت شهید سلمان امیراحمدی در یکی از شهرهای شمالی کشور دستگیر شد.
ستاد کنگره سرداران
و ۴۰۰۰ شهید منطقه ۱۷
دارالشهدای تهران
📌https://chat.whatsapp.com/HA6mBQ7P1UEBkUr5wfwn9d #کانال_سوم_واتساپ
📌https://t.me/Kongereshohadaye17
#کانال_تلگرام
https://eitaa.com/kongereshohadaye17 #کانال_ایتا
🔸انگیزه براى ازدواج، باید به اقدام عملى تبدیل شود
🍃انگیزه براى ازدواج، باید تبدیل بشود به یک اقدام عملى؛ یعنى ازدواج باید تحقق پیدا بکند. اینکه خداى متعال میفرماید: اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه، این یک وعدهى الهى است؛ ما باید به این وعده، مثل بقیهى وعدههاى الهى که به آن وعدهها اطمینان میکنیم، اطمینان کنیم. ازدواج و تشکیل خانواده، موجب نشده است و موجب نمیشود که وضع معیشتى افراد دچار تنگى و سختى بشود؛ یعنى از ناحیهى ازدواج کسى دچار سختى معیشت نمیشود؛ بلکه ازدواج ممکن است گشایش هم ایجاد کند.
۱۳۹۳/۰۵/۰۱
"مقام معظم رهبری"
#ازدواج_جوانان
تنها راه #نجات
آیت الله العظمی جوادی آملی:
مواظب باشیم این نظام نه به آسانی به دست آمده و نه به آسانی برمیگردد. اگر معاذ الله کمترین آسیبی ببینید تمام لعنت های گذشته دامنگیر ما میشود، الی یوم القیامة هر مسلمانی که بیاید لعنتش دامنگیر ماست.
...بر همه ما #واجب_عینی است که اين نظام را حفظ بکنیم...کاری که باعث تضعیف این نظام است، باعث تفرقه است، باعث نفاق افکنی است، باعث طمع بیگانه است حرام عینی است.»
✨﷽✨
✍استاد فاطمي نيا:
يكي ازاولياءخدا قضيه اي نقل ميكرد:
شبي مشغول خواندن قرآن بودم تارسيدم به آيه ي "إنّه يراكم هو وقبيله من حيث لا ترونهم" "هماناشيطان وبستگانش شما راميبينند ازجايي كه شماآنهارانميبينيد"
باخودگفتم معناي ظاهري آيه معلوم است كه بالاخره شيطان از جنّ است وجن درلغت به معناي پوشيده است؛ اما گويا معناي باطني آيه رامتوجه نميشوم !درهمين افكار بودم كه عالَمي برايم پيش آمد وشيطان ظاهرشد وگفت: آمده ام باتوبحث كنم،پاشو بيا!
ديدم همين قدم اول بايدبااومخالفت كنم،گفتم نمي آيم، توبيا!
شيطان باهمه تكبرش آمد!
يك ساعت بحث عالي فلسفه وكلام كرديم ودر آخر مغلوبش كردم وپيروز بحث شدم!
به شيطان گفتم: با اين همه اسم ورسمت، مغلوب شدي!
شيطان خنده اي كردوگفت: آقا سيد! فقط خواستم يك ساعت ازعمرت را تلف كنم!
آن صحنه تمام شد! معناي آيه را فهميدم؛ يعني شيطان به هركس از يك جا ضربه ميزند !
🔴 من هم مقصرم...
روایت میدانی (۱)
روز چهارشنبه ٣٠ شهریور است، صبح زود است که راهی صدا و سیما میشوم، حراست ورودی کارت ملی میخواهد، تقدیم میکنم، بعد بررسی سیستمی، میگوید ساختمان معاونت سیما را بلد هستی؟ میگویم نه. آدرس میدهد و بعد می گوید: لطفا حقیقت را بگو! لحظهای به فکر فرو میروم که یعنی چی که بوق ماشین عقبی بسمت جلو هلم میدهد.
به استودیو ١١ میرسم، هماهنگی با مجری و ارکان دیگر برنامه انجام میشود و ٧:٣٠ روی آنتن. از همان اول فضای بحث متفاوت است و مجری محترم مشخص است که نمودارهای ذهنیاش بهم ریخته، اما همراهی میکند و جایگاه دفاع مقدس را در جامعه امروز و نحوه رجوع به آن را میگویم و ثقل بحث اینجاست که : "برای برداشتن گامهای درست در آینده باید گذشته را به درستی شناخت وگرنه آینده مورد تهدیدهای ناشناخته قرار میگیرد"
برنامه تمام می شود، راهی محل کار میشوم، به کارهای پیشرفت منطقهای و... میپردازم، خبر شلوغیها بالا گرفته است، عصر شده و به سرم میزند بروم کف میدان شاید بشود با این دهه هشتادیها که میگویند آتش بیار معرکه شدهاند صحبت کرد، تجربه ٨٨ تا ٩٨ هست، آنجایی که وقت میگذاشتیم قبل از شلوغ شدن و تاریکی بعضیها رها میکردند و برمیگشتند!
می روم خ.حجاب و به سمت کشاورز قدم میزنم، تیپ ضایع پیراهن دوجیب با شلوار کتان جلب توجه میکند و همان اول مقداری متلک چیزدار نصیبم میشود، همین اول میفهمم اینها کلماتشان هم متفاوت است.
کشاورز را رد میکنم، به تقاطع وصال-ایتالیا میرسم، جمعیتی که شعار میدهند در حال بیشتر شدن هستند، سراغ یک گروه مشترک دختر و پسر می روم، به شانه یکی از پسرها میزنم، برمیگردد:
- یا علی ریشو؟
- محمد هستم و دست دراز می کنم.
- دست می دهد، ارسلان هستم.
- کجا بسلامتی؟
- مأموری؟ اسلحه داری؟ دستبند؟
- نه هیچکدام. میخوام باهاتون بیام
- ما داریم میریم انتقام بگیریم، به قیافت نمیاد
- چرا اتفاقاً منم میخوام انتقام بگیرم
- دختر بدون روسری با رنگ سبز فانتزی: بابا حاجی به قیافت نمیاد ما رو اسکل نکن
- نه به جان مسیح علینژاد، منم دنبال انتقامم؟
-ععع ایول مسیح رو میشناشی؟
حالا دیگر همراهشان شدهام. من بینشان هستم. این اولین بار است که اینگونه بین دختر و پسرها هستم.
- آره، میشناسم، ولی به من یکی دیگه گفته بیام برای انتقام؟
- کی؟
- #حسین_علم_الهدی
- کیه؟
- از مسیح باحالتره؟ اصلاً مسیح فقط زر میزنه؟
- درست حرف بزن! مسیح خط قرمز ماست!
- یکیشان سریع دارد در گوگل سرچ میکند و با دو تا فحش رکیک به مسئولان میگوید: قطعه لامصب ببینم حسین علم الهدی کیه؟
- گفتم که باحالتره!اصلا حسین ما آدم کشته و بدجوری انتقام گرفته!
- دمش گرم از حکومتیها زده؟
- آره از اون بالاییها؟
- حاجی عکسش رو نداری؟
- محمد هستم
- ما بگیم ممد؟
- بفرما
ادامه دارد ...
🔴 من هم مقصرم...
روایت میدانی (۲)
- یه خانم میآید جلویم، گوشی بدست، از حسین که حکومتی زده بگو، میخوام با صدایت پادکست درست کنم برای مبارزه!
- اینطوری نمیشه بیایید یه گوشه. میپیچیم تو یه فرعی کنار جوب میشینیم! به چشم ١٠ نفر میشن، خیلی مهربون و توی هم نشستن و هنوز ننشسته سیگارها تعارف میشود، به من هم تعارف میکنند، میگم تو ترکم، میخندن
- ارسلان: بگو میخوایم بریم
- شروع میکنم و خاطرات مبارزه #حسین_علم_الهدی و کشتن ساواکیها در کرمان و... را برایشان میگویم، آرام آرام چهرهها متفاوت میشود، یکیشان بلند میشود و دوتا فحش خاردار میدهد و میرود. اما بقیه نشستهاند و من داغتر حرف میزنم تا شهادت حسین علم الهدی زیر شنیهای تانک.
- یکی از دخترها شالش را سرش میکند، پسری دارد با ته سیگارش با زمین بازی میکند که ناگهان چند نفر دنبال چند زن و مرد هستن که مشخص است حرفهای هستند هر دوطرف، با صدای این اتفاق همه حساس میشویم.
- یکی از دنبالکنندهها که با لباس عملیات مشکی s313 هست تا ما را میبیند جلو میآید، چه غلطی میکنید اینجا؟ سرم را بلند میکنم : من مسئولشان هستم.
- شما؟
- دوست شما!
- پاشید متفرق شید بزن بزن شروع شده
- دختر و پسرها و من بلند میشویم، یکیشان جلو میآید خیلی نزدیک، لباس s313 کنار من است، ممد آقا اینو رد کن بره وگرنه درگیر میشیم
- دست برادر s313 را میگیرم، کنارش میکشم، حرف میزنم و میگم دنبال چی هستم! دنبال اینکه قبل شدت گرفتن درگیریها و تاریکی ولو یک نفر شده را رد کنم برود خانه!
- به من نگاه میکند: بخدا تازه از اربعین و موکب داری آمدهام، خسته و داغان، خدا خیرت بدهد، هر گلی زدی به سر خودت زدی... و میرود
- برمیگردم، از جمعیت ١٠ نفره دختر و پسرها، ٧ نفر ماندهاند.
- میگویم: نمیخواید برید تظاهرات مگه؟
- با مدل مسیح بریم یا حسین؟
-انتخاب با خودتان؟
- سر دوراهی گیر افتادهاند! دخترها بیشتر تو فکر هستن
- یه جمله میگم و خداحافظی میکنم: حسین قبل اینکه شما بی
ایید خودش رو براتون فدا کرده و جون داده اما مسیح اون طرف نشسته و من و شما رو انداخته به جون هم
- یکی از پسرها: بس که این مسیح فلان فلانه...
خداحافظی میکنم که بروم، سه نفرشان با من میآیند، نزدیک فسلطین هستیم، دیگر حریف سوالهایشان در مورد حسین علم الهدی نیستم، مسیر را میبرم سمت کتابفروشی سر میدان فلسطین، سه جلد"سفر سرخ"میخرم، یکی برای دختر خانم، دوتا برای پسرها
می گویم: این شما و این حسین ...
- میزنیم بیرون، میخواهم جدا بشوم، دختر خانم جلو میآید:
- اسمم فاطمه است، تو گروه مینا صدایم میکنند.
- عکس فاطمه خودم را نشان میدهم که منم یک فاطمه دارم.
- بغضش میترکد، خوشبحال فاطمه که بابایی مثل تو دارد... میخواهد حرف بزند، نمیتواند. پسرها سرشان پایین است...
- دیگر وقت گذشته و هوا دم تاریکی است، میگم چه میکنید؟
- هر سه میگویند برمیگردیم خانه حسین بخوانیم. اما فاطمه یا همان مینا حالش فرق میکند. شماره میخواهند، میدهم ...
- خداحافظی میکنیم، حالا اول طالقانی بسمت ایرانشهر هستم، اشکهایم میریزد که چقدر کمکاری کردهام برای این دهه هشتادیها، حرف فاطمه (مینا) مثل پتک در مغزم کوبش دارد ...
یک جواب دارم فعلا: در کنار همه دشمنان و ... من هم مقصرم ...
و یک جمعبندی: فردا زودتر بیایم شاید بتوانم بیشتر اثرگذار باشم ...
روایت از محمد علیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انتشار ویدیوی پدر مهسا امینی در کنار پیکر فرزندش که تایید میکند ضربهای به سر او نخورده و قبلا عمل جراحی داشته