خدا خالق عشـ♥️ــقہ
محمد گل عشـ♥️ـقــہ
علی مظهر عشـ♥️ـقــہ
زهراوجودعشـــ♥️ـــقہ
حسن نماز عشــ♥️ـــقہ
حسین سالارعشـ♥️ـقہ
عباس ساقی عشـ♥️ـقہ
زینب شاهد عشـ♥️ـقہ
سجاد راوی عشـ♥️ـقہ
باقر عالم عشـ♥️ـقہ
صادق احیای عشـ♥️ـقہ
کاظم صابر عشـ♥️ـقہ
رضا ضامن عشـ♥️ـقہ
تقی جمال عشـ♥️ـقہ
نقی پاکی عشـ♥️ـقہ
حسن بقای عشـ♥️ـقه
اینم دعای عشقه♥️
♥️الهم عجل لولیک الفرج♥️
♥️یامهدی ادرکنی ♥️
↝•°@shahid_me_kazemi
شھیدمحمدابراهیمکاظمـ🕊
#نکات_دعای_عهد 1 ✅ طبق روایتی از امام صادق(ع)، جبرئیل به حضرت محمد(ص)گفت: یا محمد! کسی که در ماه
#نکات_دعای_عهد 2
🔷 چرا بهتره دعای عهد رو صبح ها بخونیم؟
🌹 طبیعتا با توجه به اینکه دعای عهد به نوعی تجدید بیعت و اعلام وفاداری نسبت به امام زمان ارواحنا فداه هست بهتره که بعد از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب خونده بشه.
🌺 اللهم انی اجدد له فی صبیحه یومی هذا و ما عشت من ایامی عهدا و عقدا و بیعه له فی عنقی...
خدایا من تجدید عهد میکنم با امام عصر ارواحنا فداه در بامداد امروزم و در تمام روزهایی که زندگی کرده ام...
✴️ اگرچه مستحبات رو عموما در هر زمانی از روز میشه انجام داد و اگه کسی در زمان صبح نتونست بخونه، در ساعات دیگه تجدید عهد کنه
↝•°@shahid_me_kazemi
هدایت شده از شھیدمحمدابراهیمکاظمـ🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بـسـم رب الـشـھـدا
ایـن پـنـج شـنـبـه هـم گـذشـت
دلـتـنـگـتـیـم آقـا ابـراهـیـم
#شهید_محمد_ابراهیم_کاظمی
#دلمتـنـگـہ
↝•°@shahid_me_kazemi
واســــــــــه بسیجے خستگے ممنوعـــــه......
استـــــراحت بعد از شهــــــــــادت..........❤️
#شهادت
#بسیجے
↝•°@shahid_me_kazemi
دسـت گـدایےام #شـب_جمــعه بــھ ســوے تـوسـٺ . . .♥️
#صــلی_الله_عـلیــک_یــا_ابــاعـبـدالله
↝•°@shahid_me_kazemi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیــــــــــاے منے امام حســـــین...💚
#دلتنگ_یار
#صــلی_الله_عـلیــک_یــا_ابــاعـبـدالله
↝•°@shahid_me_kazemi
حقیقتاخستهشدم
ازبسخواستمبهخودمبِقَبولونَمحاجقاسم
ازپیشمونرفته!💔🕊
#حاج_قاسم #دلتنگیم
↝•°@shahid_me_kazemi
شھیدمحمدابراهیمکاظمـ🕊
بخشے از زندگے حضرت فاطمه...... روزهای آخر.............🖤 بخشے از کتاب احضاریه.........📓 فاطمه ...
بخشے از زندگے حضرت فاطمه زهرا (س)
گزیده ای از کتاب احضاریه📓
روزهاے آخر.........🖤
و خود پاسخ خود را داد که《آرے ،اے زینب، یکِ او از چهارِ شما قوے تر است،وگرنه نیمه شب به علے که گریه مے کرد ،نمے گفت :خودت مرا غسل بده و کفن کن و نماز بر جنازه ام بخوان و در قبر بگذار ،و لحد مرا بچین و خاک بر قبرم بریز و سپس بالاے سر رو به صورتم بنشین ،و بسیار قرآن بخوان ......💚
یا آن پیرهن را که دست اسماء امانت بود؛نمےگرفت و به تو نمے سپرد و نمے گفت :این پیرهن مال برادرت حسین است . امانت پیش تو باشد .》💚
زینب گفت :«این که برای حسین خیلی بزرگ است !».💚
فاطمه گفت:«حسین هم وقتی این پیرهن را از تو طلب میکند که مرد شده است !».💚
پیرهن حسین را تنش کرد . رسید تا مچ پاهایش . درش اورد.تا کردو گذاشت کنار لباس های خودش .فاطمه 💚
خوابش برده بود .رفت توی مطبخ،فضه و اسماء داشتند اش می پختند.💚
زینب گفت :«چکار کنم که مادر بماند؟که اینقدر به رفتن اشتیاق نشان ندهد ؟».
اسماء گفت :«اسماء به قربان قد و بالایت مادرت عزم رفتن کرده است!».💚
وشروع کرد به گریه .فضه هم زد زیر گریه .ان هم چه گریه ای .
اسماء گفت :«ماهم مثل تو بال بال میزنیم که بماند!».💚
فضه گفت :« هر دارویی در او برعکس عمل میکند »💚
دل زینب تنگ شد برای فاطمه . مثل فاطمه که دلش تنگ بود برای پدرش و روزی نبود که برایش گریه نکند .میرفتند 💚
زیر ان درخت،اراکه ،که سایه اش خنک بود و کنار قبر محمد بود.فاطمه در سایه ان درخت می نشست و اشک💚
میریخت و با رسول خدا دردو دل میکرد .💚
هر زنی که رد میشد ،میگفت :«فاطمه جان اینقدر بی تابی نکن، از دست میروی .»💚
فاطمه میگفت :« چه از این بهتر که از دست بروم ؟».💚
شبانه ان درخت را قطع میکنند که فاطمه دیگر نتواند زیر سایه اش بنشیند و زار بزند و دردو دل کند گله اش را نزد💚
علی می برد :«پسر عمو،سایه ان درخت را هم نتوانستند به من ببینند ».💚
علی میگوید :«از گریه ات میترسند . دختر عمو ،زیرا به یاد مردم می اوری که بعد از رحلت پدرت چه ها که بر سر اهل💚
البیتش نیاورده اند ».💚
فاطمه میگوید :«من برای انکه با پدرم دیدار کنم به سایه هیچ درختی نیاز ندارم !»💚
علی دوباره برایش سایه بان درست میکند همان جا که ریشه های ...💚
↝•°@shahid_me_kazemi