✍ #خاطره_ای_از_شهید_حمید_طوبی
🌷حمید طوبی در عملیات بدر مسئول واحد دیده بانی گردان ادوات بود. بخاطر شرایط خاص منطقه و عملیات قرار شد برروی تعدای از قایقهای معروف به عساکره که بسیار جثه قوی داشتند #خمپاره ، #مین_کاتیوشا و #ادوات نصب شود این موضوع تا قبل از عملیات بسیار #محرمانه تلقی شد و تعداد محدودی از برادران گردان ادوات و از واحدهای مختلف بدین منظور آموزش دیدند.
ولی دو روز قبل از عملیات برنامه به شکل دیگری تغییر کرد و بنا شد که این قایقها بعد از شکست خط توسط #نیروهای_غواص نیروهای خط شکن را تا پد عراق انتقال دهند.
من هم سکانی یکی از این #قایقهای_عساکره را در شب عملیات داشتم که به من اطلاع دادند حمید طوبی زخمی شده است از قایقهای کوچک نیز خبری نیست بناچار او را سوار قایق عساکره نمودیم وقتی او را دیدم اصلا حال خوبی نداشت و خونریزی بسیار شدیدی نموده بود.
به یکی از رزمندگان گفتم:« وضعیت جسمانیش خراب است باید سریعتر او را به بیمارستان برسانیم»
که ناگهان #دیده_بان دستور آتش داد و من دو دل شدم که آتش کنم و یا حمید را به بیمارستان برسانم که ایشان با دست به من اشاره کرد نزدیکش رفتم آهسته و به زحمت گفت:« حاجی برو آتش کن چرا معطل می کنی»
با نگرانی گفتم:« ولی ..»
که حرفم را برید و گفت:« #برو_آتش_کن تا کارت به پایان نرسیده منطقه را ترک نکنید.»
من با عجله خود را به پشت سکان آتش رساندم. نگاهی به طرف حمید کردم صورتش و لبانش سفید سفید شده بود. اما به من لبخند می زد و من با اشک قبضه را کشیدم نمی دانم چقدر کارمان طول کشید اما پس از اتمام به طرف حمید رفتم او در کف قایق افتاده بود و به شدت خونریزی داشت صدایش زدم اما جوابی نداد. نبضش می زد ،سریعا او را به خشکی و بعد به بیمارستان رساندیم و انسانی با لباسهای سفید خبر #شهادتش را به ما داد. او به آرزوی دیرینه اش رسیده بود .🌷
#عملیات_بدر_و_محل_شهادت_جزیره_مجنون
https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh