#شهیدانه
قرار بود كه رزمندگان براي عمليات خيبر به جزيره مجنون بروند. شب كه به طرف منطقه حركت مي كردند ، باران مي باريد و تا صبح كه در راه بودند ، همگي خيس شده بودند. صبح روز بعد شهيد را ديدند كه لباسهايشان را شسته و خشك كرده بود. سپس به افراد همراه خود گفت : كه امروز ظهر اينجا نماز جماعت برگزار مي كنيم.
بعضي از رزمندگان گفتند: آقا شيخ ، اينجا كه نمي شود، نماز جماعت بخوانيم. ايشان گفت: چرا نمي شود؟ بايد اينجا به دشمن بفهمانيم كه ما بخاطر همين مسئله نماز كه ستون دين ماست آمده ايم كه بجنگيم. هدف اصلي ما همان هدف اصلي مولايمان امام حسين عليه السلام است، پس بايد همين جا نماز جماعت بخوانيم... به هر حال ظهر جايگاهي را آماده كردند و نماز را به جماعت خواندند.
ايشان فرد صبوري بود و مشكلات را تحمل مي كرد. هميشه در چهره ايشان شادي موج مي زد و اگر ناراحتي داشت، اظهار نمی کرد ، همان طور كه در روايت داريم: المؤمن حزنه في قلبه و بشره في وجهه.
.
#شهیدمحمدشیخشعاعی
#شادیروحشونصلوات