#انا_مجنون_الزینب_س💛
عاشقم گهـ شمع و گهـ پروانهـ🦋
مسٺ عشق زینبم دیوانه ام...
┄┅─✵💝✵─┅┄
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
┄┅─✵💝✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه و بین الحرمین
بانوای شهید مدافع حرم حسین معز غلامی❤️
شهید حسین معز غلامے³¹⁵
شب جمعه و بین الحرمین بانوای شهید مدافع حرم حسین معز غلامی❤️
"ارسالے از اعضاے محترم"🌹
#از_شهدا_چه_بر_جا_مانده⁉️
✅بزرگراه شهدا.......حاضر♥️
✅مجتمع فرهنگی شهدا.......حاضر💜
✅غیرت شهدا.......غایب💔
✅ورزشگاه شهدا......حاضر💙
✅مردونگی شهدا.......غایب💔
✅مرام شهدا......غایب💔
✅سمینار شهدا.......حاضر💛
✅آقایی شهدا......غایب💔
✅صداقت شهدا......غایب💔
✅یادواره شهدا......حاضر💚
✅صفای شهدا......غایب💔
✅عشق شهدا......غایب💔
✅آرمان شهدا......غایب💔
✅یاران شهدا.......غایب💔
✅تیپ شهدا......حاضر💖
✅بخشش شهدا......غایب💔
✅تصویر شهدا......حاضر💙
✅شهامت شهدا.......غایب💔
✅اخلاص شهدا......غایب💔
✅مسئولیت پذیری شهدا.......غایب💔
✅شجاعت شهدا.......غایب💔
✅عشق و محبت شهدا......غایب💔
✅مهربانی و دلسوزی شهدا......غایب💔
#غایبین از #حاضرین بیشتر بودند...
#کلاس_تعطیل❌‼️
به راستی #بعداز_شهدا_چه_کرده_ایم ؟😔
#شهید_مدافع_حرم_سید_سجاد_حسینی 🕊
#خصوصیت_اخلاقی_شهید
ایشان خیلی صبور و مهربان بودند.
هیچ وقت منتظر نمی ماندند که کسی کاری به ایشان محول کند، هر گاه میدیدند کاری هست خودشان انجام میدادند، و منتظر تشکر از هیچ کسی نبودند☝️ . هیچ کاری را بد نمیدانستند و برایشان فقط لقمه حلال مهم بود. عاشق خانه و خانواده مخصوصا فرزندشان😍 . مهمترین کار دنیا را #نمــــــــــاز میدانستند👌 . عشق به ائمه اطهار مخصوصا امام حسین داشتند و ماه رمضان و محرم را واقعا دوست داشتند و وقتی به آخر ماه میرسیدند خیلی ناراحت بودند و افسوس میخوردند😔
فرمانده دیدبانی گروه توپخانه 15 خرداد اصفهان
#محل_شهادت سوریه : ریف حلب ،عملیات محرم
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
#پروفایل_دخترونہ🌸
با چادرم نذر مادر میشوم
💚🕊💚
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
💚🕊💚
#بیوگرافی 😇
قلبی🖤 لِقَلبِکُم سِلمٌ
وَ اَمری لِاَمرِکُم مُتَّبِعٌ✋
قلبم💔 تسلیم قلب❤️ پاک شما
و همه کارم پیرو امر شماست...✋
💚🕊💚
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
💚🕊💚
#روضه_امام_حسن
↞ تمام تیرها بر پیکرش خورد
↞ یکی از تیر ها بر حنجرش خورد
↞ یکی برسینه و بازو و پهلو
↞ تمامش را به عشق مادرش خورد
#حسن_غریب_مدینه 😭💔
#شهادت_امامحسن_تسلیتباد
#آجرک_الله_یابقیهالله
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
جگر شیر نداری سفر عشق مرو...
شهیدی که دردمای ۸ درجه زیر صفر ۴۰۰ متر را برای شناسایی سینه خیز رفت...‼️😢😔
#شهیدجاویدالاثر
علیآقاعبداللهی 💔
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 از کنار رنجهای رسول خدا ساده نگذریم!
◾️چطور مظلومیتهای امام حسین(ع) باید ذکر شود، اما مظلومیتهای پیامبر(ص) نباید ذکر بشود؟!
#تصویری
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
5c95ed145a64a33f196d9e75_-1646262967175085057.mp3
11.5M
رزق شــــبانه💫
کی گفته غریبی!!
خودم نوکرتمـ ...
🏴....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
شهید حسین معز غلامے³¹⁵
🕊رمان #هادےدلـــــہا قسمت #شصت_ونهم 🍀راوے زینب🍀 وقتی رسیدیم بیمارستان محمد آقا اومد سمتمون محمد
هوالمحبوب
🕊رمان #هادےدلـــــہا
قسمت #هفتاد
امروز وارد ششمین ماه بارداریم شدم
وآخرین ماه سال 96
گوشیم رو برداشتم و شماره محسن رو گرفتم
_سلام سرباز😁😍
محسن: سلام علیکم سردار
خوبی خانمم؟😁
جوجه سرباز خوبه؟😍
_خوبه عزیز دلم
محسن جان عزیزم زنگ زدم مطب واسه امروز وقت سونو گرفتم
میای باهم بریم؟
محسن: اره عزیزم این سید بچه امو
مسخره میکنه میگه بچه ات کاله😒
زینبم سید میگه شب بریم خونشون شام
خانم رضایی و مهدی اینا هم هستن
_ باشه عزیزم
من برم حاضر بشم
ساعت چند میای؟
محسن: ساعت 4 خونم خانمم
مواظب خودتون باش😊❤️
فعلا یاعلی
_ یاعلی
دلم امروز بی نهایت هوای برادر #شهیدم رو کرده بود😔💔
ماه پیش زمانی که دومین سالگرد #حسین بود، دلم میخواست تنها باشم ولی بهار، عاطفه، عطیه، مهدیه اومدن دنبالم بردنم مراسم حسین...
به ساعت نگاه کردم 3:30 بود دیگه باید حاضر بشم یه مانتو بارداری سرمه ای پوشیدم روسری کرم و ساق کرم.
چادر مهمونی ام رو گذاشتم تو کیفم داشتم فکر میکردم کدوم چادرم سرکنم که صدای #محسن اومد
اهل خونه کجایید؟
_بیا اینجا همسری☺️
محسن : چرا پس هنوز حاضر نیستی؟😐
_ نمیدونم کدوم چادرم رو سرکنم☹️
محسن: بذار کمکت کنم
آهان بفرمایید اینم چادر😍
چادر معمولی که پایینش دوختی
بدو بریم که میخوام ثابت کنم که حس پدرانه من قوی تر از حس مادرانه توست😁😁😍
قراره یه سرباز سید علی 😉دنیا بیاد
دقیقا حرف #محسن بود؛ بچمون #پسر بود.
داشتیم میرفتیم خونه عطیه اینا
محسن: خب خانمی حالا که باختی بگو ببینم اسم چی بذاریم😉😁
_ ایش توام با این پسرت😬
خودتم براش انتخاب کن😒
محسن: اوووووووه اخمشووووو😉
دختر جون پسر پشتیبانه مادره
اگه یه روزی نباشم میدونم یه مرد هست مواظبته☺️
زینب؟
_ جانم☺️
محسن: چه من بودم چه نبودم اسم پسرمونو بذار حسین
تا مثل داییش باشه
با این حرف محسن یاد وداع شهید طاهرنیا و پسرش افتادم...😢💔😔
ادامه دارد...
نام نویسنده؛ بانومینودری
#کپی_باذکرآی_دی_ڪانال_ونام_نویسنده_وگرنه_حرام_است
┄┅─✵💝✵─┅┄
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
┄┅─✵💝✵─┅┄
شهید حسین معز غلامے³¹⁵
هوالمحبوب 🕊رمان #هادےدلـــــہا قسمت #هفتاد امروز وارد ششمین ماه بارداریم شدم وآخرین ماه سال 96 گو
هوالمحبوب
🕊رمان #هادےدلـــــہا
قسمت #هفتادویڪم
_ عه محسن چرا وایسادی؟
محسن: دست خالی که نمیشه بریم
بعدم سید میدونه رفتیم سونو پیام داده
شیرینی یادت نره😁😉
_ باشه
بالاخره رسیدیم خونه عطیه اینا اومدم خودم کیفم رو بردارم که محسن گفت:
نه سنگینه من میارم کیفت رو
_ زشته پیش آقا سید و آقا مهدی🙈
محسن: نه بابا اون تا خودشون ته زن ذلیلی های عالمن😁
_باشه شیرینی یادت نره
محسن: نه تو زنگ بزن
تا وارد خانه شدیم
سید: عه این شیرینی خوردن داره ها😍
محسن داماد دارشدم یا صاحب عروس😁🙏
محسن: داماد!!😐
سید: بده این شرینی رو ببینم
همه دور هم نشسته بودیم که عطیه
گفت: مهدیه جان بیا این چای هارو ببر
مهدیه کتاب #سلام_برابراهیم رو گذاشت روی مبل رفت چایی ببره
بلند گفتم :
من نمیدونم سر این کتاب چیه که همتون میخونید🤔
بهار: من میگم بهت
کنار بهار نشستم بهار دستم رو گرفت تو دستش گفت: مهدیه یه خواب دیده که شهید هادی اسم بچه هارو گفته و سفارش کرده کتاب بخونن
_چرا سفارش کرده؟
بهار: نمیدونم بالاخره یه روزی معلوم میشه!
راستی امسال هم میاید جنوب؟
_اره میخوام بچه ام تو هوای شهدا تنفس بکنه😊
ادامه دارد...
نام نویسنده؛بانومینودری
#کپی_باذکرآی_دی_ڪانال_ونام_نویسنده_وگرنه_حرام_است
┄┅─✵💝✵─┅┄
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
┄┅─✵💝✵─┅┄
شهیدیکه پدرش ارادتی که به #امامحسنع داشت نام فرزندش را مجتبی گذاشت💔👇👇
مجتبی خیلی به شهدا ارادت داشت و در مراسم و یادواره های شهدا شركت فعال داشت. همین یك سال پیش مجتبی در مأموریتی 9 روزه بود🍃 كه قرار شد در همدان یادواره شهدا برگزار شود. بلافاصله بعد از اینكه از مأموریت بازگشت به كمك دوستانش رفت تا یادواره را برگزار كنند. وقتی بحث شهدا پیش می آمد شبانه روز فعالیت كرد 👌و خستگی را نمی فهمید و به قولی خستگی ناپذیر می شد. او از كار كردن برای شهدا لذت می برد✨. یك بار به مجتبی گله كردم كه ما هم هستیم. به محض رسیدن، رفتید سراغ یادواره! اصلاً در خانه حضور ندارید😒. مجتبی خندید و گفت شرمنده ام، به خاطر شهدا تحمل كن. بعد گفت شهدا بیشتر از این ها گردن ما حق دارند😞. اگر اعتراض كنی اجرت از بین می رود خانمم. حالا وقتی آن روزها را مرور می كنم و به یاد حرف های مجتبی می افتم با خودم می گویم مجتبی مزد همه زحمت و جهاد و اخلاصش را از شهدا گرفت🕊. شهدا مزد مجاهدت همسرم را به خوبی دادند.🌹
راوی:همسرشهیدمدافعحرم
#مجتبی_کرمی🌸
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....