#گمنام_وبی_صدا
🍂ترم های اول ورود به #دانشگاه به پیشنهاد یکی از بچه ها قرار شد یه گروه👥 تشکیل بدیم از بچه های مشتی و #بااخلاص و پای کار که کارای صلواتی🌸 برای بچه های دیگه انجام بدیم.
🍁مثلا واکس زدن پوتین👞 بچه ها، کارهای #خدماتی و نظافتی و... طوری که هیچکس شناخته نشه🚯 جلسه گرفتیم و چند تا #تیم تشکیل دادیم. هر تیم یه مسئول داشت و چند تا نیرو.
اسم کار رو گذاشتیم #ستاد جنگ های نامنظم با نفس
🍂هر تیم رو هم به اسم یه #شهید نام گذاری کردیم. هر کدوم از بچه ها به نیابت از یک شهید🌷 اتیکت اسم اون شهید بزرگوار رو به سینه میزدن🏵 اما با #چفیه صورتشون رو میبستن تا شناسایی نشن❌
🍁صبح خیلی زود یا آخرای شب، طوری که کسی #متوجه_نشه فعالیت خودشون رو انجام میدادن. #حسین_آقا فرمانده یکی از تیم ها شد که به اسم سردار شهید محمد حسین، عموی شهیدش🌷 نام گذاری شده بود...
🍂هدف🎯 از انجام این کارها #رفاه حال بچه های دانشگاه بود. عموما بعد یه روز طاقت فرسای آموزشی همه مثل #جنازه خودشون رو میرسوندن به تخت خواب😓 اما یه عده مشتی مثل #شهید، اگرچه خودشون خسته بودند، بجای استراحت، میرفتن پوتین گلی و خاکی دوستاشون رو واکس میزدن✨ و #سرویسا رو نظافت می کردن که بقیه اذیت نشن👌
#شهید_حسین_معزغلامی
#شهید_مدافع_حرم
╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━🌼═━╮
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━🌸═━╯
شهید حسین معز غلامے³¹⁵
♥️بسم رب الشهدا♥️
#خاطره_شهدا
تو آخرین جلسه ڪارے ڪه "سیدمجتبے" حاضر بودن، برای پذیرایے سیب🍎آوردن.
یه "ابوحامد" نامے داشتیم از اون آدماے باصفا و باتجربه،با دوتا فاصله از سیدمجتبے نشسته بود.
سیب🍎را ڪه گذاشتن با بشقاب و چاقو برد سمت سیدمجتبے و اشاره ڪرد ڪه برایش پوست بڪنه.
سیدمجتبے هم بے هیچ حرف و اشاره اے شروع ڪرد به پوست ڪندن،
مرتب سیب رو قاچ ڪرد و چید تو بشقاب و به ابوحامد تحویل داد.
دوماه بعد شهادت #حسین_آقا، ابوحامد شهید شد، تو همونجایے ڪه ایشون شهید شده بودن.💔🕊
تا قبل از شهادت ایشون به این فڪر مےڪردم ڪه چرا ابوحامد اون ڪارو ڪری و سیدمجتبے هم پذیرفت، بعد شهادتش فهمیدم میخواسته تبرڪے دست #حاج_حسین_آقا رو بخوره و برات شهادتشو از ایشون بگیره.
انگار #شهدا تو زمان حیاتشون هم همدیگرو میشناسن.
به نقل از "یاسر" همرزم شهید در آخرین ماموریت
#شهید_حسین_معزغلامے♥️
#یاد_شهدا_باصلوات🌸
┄┅─✵💝✵─┅┄
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
┄┅─✵💝✵─┅┄