eitaa logo
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
2.4هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
3.4هزار ویدیو
191 فایل
شهید حسین معز غلامے: هرڪجا گره به ڪارت افتاد بگو الهے به رقیه (س)💚 ولادت🎂:1373/1/6 شهادت🕊️:1396/1/4 محل‌شهادت:حماه سوریه ذاکراهل‌بیت‌🎤 🌱مزار:بهشت زهراقطعه 50ردیف 116 کانال دوم: @deeldadeh_shohada 📱ادمین تبادل: @z_mht213 #باحضورجمعی‌ازخانواده‌شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
『 محمد حسین حدادیان♡』 🏡| محل تولد: تهران 🕊| تاریخ ولادت: ۱۳۷۴/۱۰/۲۳ 🗓| تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۱۲/۱ 🥀|
بسم‌رب‌الشهدا...🌹 🔻سال ۱۳۴۱ از به ‌ياری امام خود چشم بر جهان گشود و در اين راه از همان طفوليت كوشش خستگی ناپذيری را آغاز نمود، دوران تحصيل را با موفقيت پشت سر گذاشت كه خرمن وجودش با آتش مقدس انقلاب زبانه كشيد، در كنار شهيدان ميرزايی و كيانيان رشد كرد، آگاهی يافت و مطالعه نمود تا قوی تر و مقاوم‌ تر مقابل انديشه‌های التقاطی منافقان، چپ‌ها و عناصر ليبرال بايستد و با منطق ايماني همان سربازی باشد كه امام به او دل بسته بود. 🔺پس از اخذ ديپلم در سال ۱۳۶۰ از دبيرستان ابن سينا با عضويت در سپاه پاسداران فصل نوينی در راه پر مخاطره و سخت مبارزه را بر خويش گشود. ابتدا مسئول پذيرش سپاه گرديد، اما عشق به جهاد در ميدان بلا ، او را از شهر به جبهه كشانيد و رفت تا مردانگی را در عمل نشان دهد... 🕊| شهادت: ۶۴/۱۲/۲ براثر اصابت گلوله به پیشانی به مولای خود علی«ع» اقتدا کرد... ---❁•°🕊️•°❁--- @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ---❁•°🕊️•°❁---
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
بسم‌رب‌الشهدا...🌹 🔻سال ۱۳۴۱ از به ‌ياری امام خود چشم بر جهان گشود و در اين راه از همان طفوليت كوشش
♡مادر بزرگوار شهید: 🔸خیلی دوستش داشتم. همه اهل خانه دوستش داشتند. همه از قول من به او می گفتند داداش حسن! هر وقت که به جبهه می رفت از زیر قرآن ردش می کردم و می نشستم برایش دعا می خواندم. از خدا می خواستم بچه ام را سالم نگه دارد. یک بار که به مرخصی آمد گفتم: « جان! شب و روزم شده دعا کردن برای سلامتی ات » 🔹لبخند زد. مثل همیشه ملیح و نمکین. سرش را پایین انداخت و گفت: « پس مامان جان همه اش زیر سر شماست. چند بار می خواستم شهید شوم اما نشدم. خیلی عجیب بود. » سرش را که بالا گرفت، چشم هایش نمناک بود. صدایش می لرزید. گفت: « مامان جان از این پسرت بگذر! دعا کن شهید شوم. تو راضی شوی برگه عبورم را می دهند! دعا کن به آرزویم برسم!🕊 » 🔸داشت به من التماس می کرد. بغض کردم! فهمید ناراحت شدم. خواست از دلم در بیاورد. نگاه کرد توی چشم هایم و با خنده گفت: « اگر زحمتی نیست، دعا کن اسیر نشوم! » ---❁•°🕊️•°❁--- @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ---❁•°🕊️•°❁---
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
♡مادر بزرگوار شهید: 🔸خیلی دوستش داشتم. همه اهل خانه دوستش داشتند. همه از قول من به او می گفتند دادا
📌همرزم شهید: می گفتی: « ذکر ظاهری ارزشی ندارد. ذکر باید عملی باشد. خدا را به خاطر نعمت هایی که به ما داده عملا شکر کنید.♡ » یک شب، بعد از مراسم احیا تا صبح مردم را از امام زاده یحیی«ع» تا خانه هایشان رساندی. آن قدر این مسیر را رفتی و آمدی تا خیالت راحت شد که دیگر هیچ کس باقی نمانده است. می گفتی: « این شکر است. خدا به من ماشین داده؛ این طوری شکرش را به جا می آورم.🤲🏻 » ---❁•°🕊️•°❁--- @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ---❁•°🕊️•°❁---
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
📌همرزم شهید: می گفتی: « ذکر ظاهری ارزشی ندارد. ذکر باید عملی باشد. خدا را به خاطر نعمت هایی که به م
📝از یادداشت های شهید: باید حتما سری به تو بزنم. گفته بودی برای انجام هر کاری اول هدفت را مشخص کن. خودت این کار را انجام دادی. نشستی و فکر کردی و گفتی: « من یک عیب اساسی دارم و آن این که هدفم همیشه مقطعی است. این طور نمی شود! باید جدی فکر کنم. هدفم را باید تعریف کنم. حداقل برای خودم! » نشستی و ساعت ها فکر کردی و عاقبت گفتی: « هدفم را انتخاب کردم. شهادت بزرگترین آرزو و مهمترین هدف من است. » مراقبه را از نوجوانی آموختی و تمرین کردی. در پایان هر روز می نشستی و اعمالت را بررسی می کردی. روی یک کاغذ می نوشتی تا یادت نرود. « امروز دروغ نگفتم، غیبت نکردم، اما عصبانی شدم. مخصوصا در انجمن موقع در آوردن کتم عصبانیت را نشان دادم. چقدر بد شد! باید از بچه ها حلالیت بخواهم. » یاد این جمله ات می افتم: « به هنگام طلوع و غروب خورشید که آسمان رنگ خون می گیرد به یاد شهدا باشید. » خیلی به صلوات اعتقاد داشتی. می گفتی کلید تمام مصائب و مشکلات در ذکر خدا و هدیۀ صلوات به محمد و آل محمد است.❤️ ---❁•°🕊️•°❁--- @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ---❁•°🕊️•°❁---
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
📝از یادداشت های شهید: باید حتما سری به تو بزنم. گفته بودی برای انجام هر کاری اول هدفت را مشخص کن.
🖇همرزم شهید: شهادت🕊️ 🔅| داخل سنگر بودیم. سپیدۀ صبح می زد. سرش را بالا آورد. کلاه خودش از سنگر بیرون زد. شروع کرد به تیراندازی. حدود سی متر با عراقی ها فاصله داشتیم. نگاهم کرد و گفت: « خوب تیراندازی میکنم؟ » 🔆| گفتم: « مواظب باش! جایت را عوض کن. عراقی ها می خواهند پاتک بزنند. » 🔅| صدای تقه ای داخل سنگر پیچید. مثل صدای برخورد یک تکه سنگ با کلاه خود. سرش خم شد روی سینه اش. نیم خیز شدم طرفش. سرش را بالا گرفتم؛ صورتش سرخ شده بود. گلولۀ تک تیرانداز دشمن به سجده گاهش خورده بود. وسط پیشانی اش مثل خورشید می درخشید. ---❁•°🕊️•°❁--- @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ---❁•°🕊️•°❁---
💌واگویه های شهید: آمال و آرزوهای انسان نشان دهندۀ انگیزه های کار و عمل اوست. بیایید آمال و آرزوهایمان را خدایی کنیم.❤️ ♡خدایا! در این دنیای بزرگ سرگردان و حیرانم. مرا آن گونه که خود می خواهی تکامل ده. ♡خدایا! آن چه که برای قرب تو لازم است عطایم کن! این بندۀ گنهکارت را یاری کن! ♡بارالها! دلم سخت به حال کسانی می سوزد که تو را نشناختند و به خطا رفتند. این ندای پشیمانی را به آن ها برسان و کاری کن که هر چه می خواهند از تو طلب کنند و تو خود سرپرستی شان را بپذیر و مراقب رفتارشان باش! ---❁•°🕊️•°❁--- @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ---❁•°🕊️•°❁---
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
💌واگویه های شهید: آمال و آرزوهای انسان نشان دهندۀ انگیزه های کار و عمل اوست. بیایید آمال و آرزوهایم
📝قسمتی از : 🌹| برادران و خواهران توصيه شديد می كنم به شما در تربيت نسل خردسال و نوجوان زيرا كه تضمين آينده اسلام است اين غنچه‌های نشكفته را دريابيد و شما هستيد كه از اين افراد می توانيد بزرگان فردا را بسازيد از اين زمينه‌های مناسب برای رشد كه شكل نگرفته استفاده كنيم و طبق احكام خدا شكل دهيم، پدران و مادران در آشنايی فرزندانشان با قرآن و جلسات و برنامه های مذهبی بكوشيد و تشويقشان كنند و اما پدر و مادر گراميم اميدوارم كه دراين مدتی كه در خدمت شما بوده‌ام از من راضی باشيد هرچند در لحظات آخر فرصت خدا حافظی نبود ولی وعده ملاقات ان شاء‌الله با روی گشاده و خندان نزد زهرا«س» و پيامبر خدا«ص» در كنار حوض كوثر.❤️ ---❁•°🕊️•°❁--- @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ---❁•°🕊️•°❁---