eitaa logo
شَهید حُسین مُعِزغُلامے⁦🇮🇷³¹⁵
2.6هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
4هزار ویدیو
213 فایل
شهید حسین معز غلامے: هرڪجا گره به ڪارت افتاد بگو الهے به رقیه (س)💚 ولادت🎂:1373/1/6 شهادت🕊️:1396/1/4 محل‌شهادت:حماه سوریه ذاکراهل‌بیت‌🎤 🌱مزار:بهشت زهراقطعه 50ردیف 116 کانال دوم: @deeldadeh_shohada 📱ادمین تبادل: @z_mht213 #باحضورجمعی‌ازخانواده‌شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
دل شكسته هميشه برايمان كافيست هميشه گريه ي بي انتهايمان كافيست شكسته بالي مارا كسي نميفهمد همين نرفتن كرب و بلايمان كافيست براي اينكه شب جمعه كربلا بروم دعاي خير شهداكافيست 🌺🌿 🌺 🌙 https://eitaa.com/shahid_moezegholami
مزار شهید اینکه دلتنگ توام اقرار میخاهد مگر...؟!💔 https://eitaa.com/shahid_moezegholami
🥀کشته شدن عادت ما....🌸 و شهادت کرامت ماست ...‌🌱 زندگی بی شهادت 🥀 ریاضت تدریجی برای رسیدن به مرگ است💔.‌. https://eitaa.com/shahid_moezegholami
آخرشم به آرزوت رسیدی و رسیدی به رفیق شهیدت حاج حسین معزغلامی... رفیق شهید شهیدت میکنه... پ.ن: نوشته مزارشهید محمدهادی امینی (دست خط خود شهید میباشد) 🎂🕊️❤️ تولدت مبارک رفیق❤️ https://eitaa.com/shahid_moezegholami
🔸 جدی گرفته‌ایم زندگیِ دنیایی را و شوخی گرفته‌ایم قیامت را ... کاش قبل از اینکه بیدارمان کنند، بیدار شویم. 🌷 https://eitaa.com/shahid_moezegholami
صبح یکشنبه بود قراربود شب ساعت۸حرکت کنیم؛۹صبح بود هنوزگذرنامه نداشتم ویزاکه هیچی جلوی دراداره گذرنامه بودم حسین زنگ زد +سلام داداش خوبی نوکرم توخوبی +گرفتی گذرنامه رو؟ ازصبح استرس تورودارم داداش گفتن بیام اداره گذرنامه،اونجاس + باشه داداش گرفتی بهم بگو،ان‌شاالله ردیف میشه باشه چشم قطع کرد،رفتم توخیلی شلوغ بودپرسیدم گفتن کلاصادرنشده بایدبشینی شانست بزنه امشب بدن وگرنه فردا بابغض زنگ زدم حسین بهش گفتم نمیشه من بیام قسمت نشدشمابرید حسین گفت:این چه حرفیه ماقرارگذاشتیم باهم بریم توکل داشته باش درست میشه اگه نشدفرداصبح میریم گفتم نه برنامه هاتون خراب میشه گفت نه نهایتش بچه هاروراهی میکنیم،منوتوبااتوبوس میریم،دلموگرم کرد داخل جانبود بشینم ایستاده بودم ساعت شد۶عصرحسین پیام دادچه خبرگفتم داداش هنوزندادن هربیست دقیقه اسم ۱۰نفرمیخونن تحویل میدن گفت باشه داداش تااینجااومدی بقیشم ارباب ردیف میکنه، گفتم دارم ازاسترس میمیرم گفت یه ذکربهت میگم هربار گیرکردی بگومن خیلی قبول دارم گره کارمنم همین بازکرد (آخه خودشم به سختی اجازه خروج گرفت) گفتم باشه داداش بگو گفت:تسبیح داری؟ گفتم آره گفت:بگو الهی به رقیه حتما سه ساله ارباب نظرمیکنه منتظرتم قطع کردم چشمم بستم شروع کردم الهی به رقیه الهی به رقیه ... ۱۰تانگفتم که یهو گفت این۵نفرآخرین لیسته بقیش فرداتوجه نکردم همینجورذکرگفتم که یهو اسمم خوندن بغضم ترکیدباگریه گرفتم،رفتم سمت خونه حاضر بشم وقتی حسین رودیدم گفتم درست شد اشک توچشمش حلقه زدگفت: الهی به رقیه سلام‌الله‌علیها https://eitaa.com/shahid_moezegholami
معرفی شهید رقیه‌ای، شهید حسین معز غلامی✨ هیئتی که داشتیم بعضی موقع ها اراذل محل هم‌ میومدن من همیشه ازاین موضوع ناراحت بودم ولی حسین حتی کوچک ترین خرده ای به اونا نمیگرفت و باهاشون خیلی خوب برخورد میکرد ... یه روزی که بهش گلایه کردم گفت ((اتفاقا همین ها واجبه که بیان هیئت ؛ امام حسین (ع) کار خودش میکنه و کاری که باید بشه میشه ...!)) https://eitaa.com/shahid_moezegholami