🥀شهید مجید قربانخانی🥀
دوستان شهید میگفتند:
آن شب مجید، در هیأت آن قدر گریه می کند که از هوش می رود😭🥀
وقتی به هوش می آید می گوید: من باشم و کسی نگاه چپ به حرم بی بی زینب(سلام الله علیها) بیندازد💔
از آن لحظه به بعد اخلاق مجید تغییر می کند.
ساکت و آرام می شود. 🙃
تمام تلاش خود را برای رفتن به سوریه می کند
همراهی یک دوست خوب، به او در نشان دادن مسیر کمک کرد.
شهید مرتضی کریمی در تمام این مراحل با شهید مجید قربانخانی بود.
اتفاقاً با هم در یک منطقه و عملیات
در تاریخ ۲۱ دی ۱۳۹۴🕊
باهم در راه خدا شهید شدند و به دیدار ارباب خود شتافتند..💚
#شهید_مدافع_حرم_مجیدقربانخانی
#زندگینامه
#حر_مدافعان
#آشنایی_باداداش_مجید4
ادامه دارد...
سهم شما ۵ صلوات هدیه به شهید🌹🕊
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
🥀شهید مجیدقربانخانی🥀
پس از سفر به کربلا؛
خواهر شهید می گوید:
وقتی از سفر کربلا برگشت
مادر پرسیده بود چه چیزی از امام
حسین علیه السلام خواستی؟
مجید گفته بود:
از امام حسین علیه السلام خواستم آدمم کنه ...سه چهار ماه قبل از رفتن به سوریه به کلّی متحول شد🙃
همیشه در حال دعا و گریه بود😭 نمازهایش را سر وقت می خواند
و حتّی نماز صبحش را نیز اول وقت می خواند
خودش همیشه می گفت نمی دانم چه اتّفاقی برایم افتاده که این طور عوض شده ام 💔
و دوست دارم همیشه دعا بخوانم
و گریه کنم و همیشه در حال عبادت باشم....
#شهید_مدافع_حرم_مجیدقربانخانی
#زندگینامه
#حر_مدافعان
#آشنایی_باداداش_مجید5
ادامه دارد...
سهم شما ۵ صلوات هدیه به شهید🌹🕊
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
🥀شهید مجید قربانخانی🥀
پدر شهید می گوید: «مجید بچه زبر و زرنگی بود و درآمد خوبی داشت.😊
غیر از ماشین نیسان، یک زانتیا هم برای سواری خودش داشت.
اما عجیب دست و دلباز بود و اگر مستمندی را می دید، هرچه داشت به او می بخشید🙂
فکر هم نمیکرد که شاید یک ساعت بعد خودش به آن پول نیاز پیدا کند.
گاهی طی یک روز کلی با نیسانش کار می کرد، اما روز بعد پول بنزینش را از من می گرفت! 😅
ته توی کارش را که درمی آوردی می فهمیدی کل درآمد روز قبلش را بخشیده است.😇🙃
واقعاً دل بزرگی داشت
تکه کلامش این بود که «خدا بزرگ است می رساند...💚
#شهید_مدافع_حرم_مجیدقربانخانی
#زندگینامه
#حر_مدافعان
#آشنایی_باداداش_مجید7
ادامه دارد...
سهم شما ۵ صلوات هدیه به شهید🌹🕊
https://eitaa.com/shahid_moezegholami