eitaa logo
شهید مدافع حرم محمدجواد قربانی🇵🇸
87 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
2هزار ویدیو
7 فایل
✿﷽✿ 🌷شهیدمدافع حرم محمدجوادقربانی 🌹ولادت ۱ فروردین ۶۲ 🌹شهادت ۲۵ آبان ۹۴ ارتباط با ادمین کانال 🍃کپی بدون ذکر صلوات پیگرد الهی دارد🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺رهبرانقلاب: در سیل خورستان حاج‌قاسم کفِ میدان حضور داشت؛ این جزو مسایل قطعی انقلابی‌گری است 🔺حسن روحانی: کسی نمی‌تواند برود وسط سیل و بگوید من نمی‌ترسم؛ خب نترس؛ وایسا تا آب تو را ببرد @shahid_mohammadjavad_ghorbani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
‍ ‍ ▪️تقویم را برای چندمین بار با دقت نگاه می کنم .برایم سخت است قبول کنم امسال محرمی داشتیم که غربتش را می شکست نمی دانم، شاید هم به غریب بودن بیشتر ایمان آوردیم ▪️به یاد ها و های دسته جمعی هرسال سوختیم و به اندازه پلک زدنی تمام شد و حالا سخت تر از آن، اربعین است. .... امسال هیچ ای مُهر نخورد و هیچ زائری برای سراغمان نیامد. غرق شدیم در روزمرگی ها و کمتر کسی حواسش به اربعین بود،به ... ▪️عده ای به رفتند ، بی قراریشان را فریاد زدند، از درد سوختند و چاره ای جز صبوری نیست. ... ▪️پشت مرز زمین گیر شدیم و زیارت سلب شده.شاید هم لازم است بمانیم و فکر کنیم. نکند جاماندنمان تاوان دل شکسته است؟ ▪️سرنوشت برای همه جاماندن را رقم زد اما جاماندن ما کجا و کجا... وقتی سیلی خورده، به خون شده را دید از تاب نیاورد و... رقیه برای جان داد اما ما .... امسال که ایم از راه دور می خوانیم. ✍نویسنده: منتظر 🏴اربعین حسینی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
4_5884409627096908721.wav
حجم: 1.16M
‍ صوت کوتاه ازشهیدمدافع حرم اربعین سال ۱۳۹۳ شادی روحش صلوات @shahid_mohammadjavad_ghorbani
22.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رسیدم کربلا ای داد ای داد... حسین سرجدا ای داد ای داد...😭😭😭 چهل‌ روز است گریانم حسین‌جان چو موی تو پریشانم حسین جان چهل روز است میخوانم حسین جان حسین جانم حسین جانم حسین جان😭😭😭 @shahid_mohammadjavad_ghorbani
ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم ای کاش که من خاک سر راه تو باشم... @shahid_mohammadjavad_ghorbani
سال ۹۴ که سوریه بودیم بحث اربعین پیش اومد،من و محمدجواد کنارهم بودیم، محمدجواد یه آهی کشید گفت ان شاءالله قسمت بشه یه بار اربعین بریم کربلا، گفتم ان شاءالله قسمتمون میشه... الان که داریم حسرت کربلا رو میخوریم و غصه داریم که چرا امسال نتونستیم بریم کربلا تازه میفهمیم اونایی که آرزو داشتن برن و قسمتشون نشد چه حالی داشتن.این رو هم بدونیم و یادمون نره که اگه ما تونستیم بریم کربلا به برکت خون اونایی که رفتن اونطرف مرزها جنگیدن و خونشون ریخته شد تا ماها الان با خیال راحت بتونیم به ارباب سلام بدیم. اگه دلت گرفت که چرا امسال قسمتت نشد و نتونستی بری به این فکر کن که خییلی ها مثل شهید محمدجوادقربانی آرزو داشتن برن کربلا ولی الویتشون دفاع ازحرم اهل بیت بودتا کوچکترین تعرضی به حرم اهل بیت نشه.این امنیت و آرامش رو مدیون اونایی هستیم که رفتن وسط میدون واز همه چیزشون گذشتن،به دلشون ترس راه ندادن و مثل بعضی ها نگفتن:کسی نمی‌تونه بره وسط سیل و بگه من نمی‌ترسم !!! شادی روح همه شهدا مخصوصا شهدای عزیزمدافع حرم صلوات. @shahedaneosve @shahid_mohammadjavad_ghorbani شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
با رهبر عشق دست بيعت دادے رفتے و دلت را بہ شہادت دادے من بر سر قولم کہ"صبورم" هستم یادت نرود قول شفاعـټ دادے ... همسرشهید @shahid_mohammadjavad_ghorbani
شهید مدافع حرم محمدجواد قربانی🇵🇸
با رهبر عشق دست بيعت دادے رفتے و دلت را بہ شہادت دادے من بر سر قولم کہ"صبورم" هستم یادت نرود قول شف
زمزمه رفتن دوباره محمدجواد در خانه شروع شد. همه می‌دانستیم که هیچ تضمینی به بازگشت محمدجواد نیست، اما خود محمدجواد هوایی بود و می‌خواست دوباره به جنگ بازگردد و باکی از اینکه برنگردد نداشت. محمدجواد تک پسر بود و اگر می‌خواست می‌توانست نرود، اما او بی‌تاب رفتن بود. من که از رفتن او کاملاً راضی بودم، اما نمی‌خواست به‌جز من، به کس دیگری بگوید که می‌خواهد سوریه برود، ولی به اصرار من به دنبال کسب اجازه از پدر و مادرش رفت. وقتی می‌خواست راهی شود حس عجیبی داشت و مطمئن بود که سالم برنمی‌گردد؛ من هم همان حس را داشته و حالم شبیه حال دفعات قبل نبود. یک‌شب گفت: «بیا بشین باهم حرف بزنیم.» دلم لرزید و گفتم: «می‌خواهی مأموریت بروی؟ و حتماً می‌خواهی سوریه بروی؟» خندید و گفت: «آفرین عزیزم.» گفتم: «من هم که نمی‌توانم و نمی‌خواهم مانع رفتنت شوم.» که در جواب گفت: « به تو افتخار می‌کنم. » آن شب تا صبح با هم گریه کردیم... اعزامش مدام عقب می افتاد. تا یکماه بعدش ۹۴/۷/۱۹ اعزام شد... مطمئن بودم اینجا پایان زندگی مشترک ماست، و بود...!!! روزی که میخواست بره ساکش دستش بود...تو حیاط ایستاده، برگشت رو به من کرد، ساکش را گذاشت زمین و گفت: خانم من الان میرم ولی چند روز دیگه تابوتم رو میارند اینجا توی حیاط! دستانش را بالا برد و ادامه داد: همه میگند الله اکبر!!! من دنبالش کردم و گفتم: برو دیوونه! فرار کرد و در را بست و رفت! ۱۹مهرماه سالروز اعزام شهیدمحمدجوادقربانی وهمرزمان شهیدش به سوریه است.این عزیزان قبل از نماز مغرب به سوریه اعزام شدند و نماز را درخاک سوریه خواندند.همچین شبی تاسحر درحرم حضرت زینب(س) وخانم رقیه بودند و زیارت کردند و شهادتشان را از عمه سادات گرفتند. شادی روحشان صلوات @shahid_mohammadjavad_ghorbani