eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
874 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
39 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده، محسن حججی، نوید صفری، صادق عدالت اکبری، حامد سلطانی تاریخ تاسیس: ۱۳۹۷.۰۱.۲۹
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 💞 همسرم می گفتن : من اگر بخوام توصیه ای به کسی بکنم برا اینکه راهشو پیدا کنه و یا امربه معروف کنم، فقط یک جمله به اون نفر میگم یه جمله طلایی، اون هم اینکه : "مطیع خدا باش، تا خدا مطیعت بشه" ✅ و البته بعدش هم ذکر کرد که گوینده باید خودش تو این مسیر باشه تا حرفش اثر داشته باشه. به حق خودش عامل بود. instagram.com/shahidnavidsafari @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت پنجم 🔺 🕊 🍃🌸 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 ❤️ آقاجان اگر شما اذن دهید و بگذارید که سفارشاتی که به این و آن کرده‌ام بابت اعزام به سوریه و یا عراق به سرانجام برسد و یکی از آن‌ها جواب بدهند، 😍 با تمام وجود به سمت شما می‌آیم و دوست دارم به هرشکلی که شده مرا ببرید... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت ششم 🔺 مناجات با امام حسین (ع) : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 #دوست_دارم_شهید_بشم 💞 سر سفره عقد قرآن رو که دستش گرفت، نیت کرد تا هر صفحه ای که اومد باهم بخونیم. 🌹 قرآنُ باز کرد و آیه اول صفحه رو که دید لبخند زد و با آرامش نگاهم کرد، چشمانش از شوق برق ميزد. آیه ۲۳ سوره احزاب دلش رو آروم کرده بود. ﴾﷽﴿ { مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا} 📋 ترجمه آیه ۲۳ احزاب برخی از آن مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند، پس برخی پیمان خویش گزاردند (و بر آن عهد ایستادگی کردند تا به راه خدا شهید شدند) و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند. instagram.com/shahidnavidsafari @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت هفتم 🔺 🕊 #همسران_شهدا 🍃🌸 #شهید_نوید_صفری_طلابری 🌹 #مدافع_حرم #تاریخ_ولادت : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران #تاریخ_شهادت : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 #دوست_دارم_شهید_بشم 👤 من دوست ۱۵ ساله آقا نوید هستم. در مسجد با ایشان آشنا شدم. در بسیج محل مسئول نیروی انسانی بود. 💠 چند سالی هست که با هم یک روضه هفتگی منزل آقای رسولی راه انداخته‌ایم که من و ایشان و آقا مرتضی از بنیان گذاران این روضه بودیم. ✅ تقریبا هر هفته با هم روضه می‌خواندیم. گاهی با هم در تلگرام هماهنگ می‌کردیم که امشب از چه کسی روضه بخوانیم. harimeharam.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت هشتم 🔺 🌹 #مدافع_حرم #تاریخ_ولادت : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران #تاریخ_شهادت : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 ❤️ خدایا اعضا و جوارحم را در راه خود فدا کن 💪 و استخوان‌هایم را در راه دین خود خرد کن 💫 و ایمان را با گوشت و خون من در آویز و در آمیز 👈 و بعد گوشت و خون من را در راه دین خود فدا کن. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت نهم 🔺 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 ❤️ دوست دارم در منتهای بی‌کسی باشم در منتهای گمنامی. 💖 دوست دارم بدنم زیر آفتاب سه شبانه‌روز بماند. 💛 دوست دارم بدنم از زخم‌های جای پای دشمنان خدا و دین پر باشد و دوست دارم سرم را از پشت سر ببرند، 😔 همه این ها را دوست دارم زیرا نمی‌خواهم فردای قیامت که حضرت زهرا (س) برای شفاعت امت پدرش ظهور می‌کنند من با این جسم کم ارزش خود سالم حاضر باشم. ❤️ دوست دارم وقتی نامه عمل من باز شد و سراسر گناه بود حضرت اشاره‌ای و نگاهی به بدن من کنند و بگویند به حسینم او را بخشیدم. اِن‌شاءالله خدا ما را فردای قیامت شرمنده حضرت ام‌ابیها (س) قرار ندهد. 🌹 به ما رحم کن ای ارحم الراحمین! و ای ستارالعیوب! و ای غفار الذنوب!» ⏰ ساعت ۲۰، ۹۴/۱۰/۲۲ @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت دهم 🔺 🍃🌸 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 🔰 هر هفته دور هم جمع می‌شدیم و زیارت عاشورا و روضه خوانی داشتیم. بعدش نوید از خاطرات سوریه برایمان تعریف می‌کرد. ☺️ خیلی مقید بود که شب‌های جمعه دعای کمیل حاج منصور را در حرم شاه عبدالعظیم (ع) حضور داشته باشد. با هم خیلی مزار می‌رفتیم. 🕊 همه حرفش هم با ما این بود که دعا کنید من شهید شوم. آنقدر هم پیگیری کرد و در روضه‌ها خواست تا به آرزویش رسید. instagram.com/shahidnavidsafari @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت یازدهم 🔺 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 💠 من و نوید کنار هم ‌دراز کشیده بودیم و باهم صحبت میکردیم، نزدیک اذان صبح بود که صحبتون به اینجا رسید. 🔸 گفتم شهادتو چجوری دوس داری؟ 🔹 گفت دوست دارم سرممو ببرن. 🔸 گفتم درد داره میترسم نوید 🔹 گفت تو چطور؟ 🔸 گفتم مفقودی حالش بیشتره و به حضرت زهرا {س} نزدیک تر میشم. 🤔 رفت تو فکر 🔹 گفت اره مفقودی هم خوبه 🔸 به شوخی گفتم تازه کلاستم بالامیره ✅ بعد برگشت گفت : سر بریدن درد نداره. گفتم : مگه سرتو رو بریدن؟ گفت : نه اما یه روایت از پیغمبر {ص} هست که یکی از اصحاب سوال کرده بودن که بریدن سر درد داره یا نه؟ پیغمبر (ص) با دوتا انگشت پوست زیر گلوی اون صحابه رو گرفته بودند و (همزمان نوید پوست زیر گلوی من رو هم‌ گرفته بود) حضرت فرمودن : فشار میدهم درد آمد بگو؛ ❤️ نویدم برای من رو فشار داد و گفتم : کمی درد اومد 😉 گفت : بریدن سر هم همین قدر درد داره نگران نباش. instagram.com/shahidnavidsafari @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت دوازدهم 🔺 ✍ به نقل از امیرمحمد صفدری، دوست 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃😍 و از آن روز سرم میل بریدن دارد... 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 #دوست_دارم_شهید_بشم 💫 شبی که رسیدیم مشهد، به همراه آقا نوید راه افتادیم سمت حرم. تو راه داشت روایاتی از امام صادق (ع) بهم میگفت؛ وقتی وارد حرم شدیم، مستقیم رفت صحن گوهرشاد، نشستیم جلوی گنبد. گفت : ❤️ یه زیارت عاشورا برام بخون گفتم : چشم 🌸 زیارت عاشورا که تموم شد دیدم خیره به گنبد بود و با حضرت رضا (ع) داشت حرف میزد. گفتم : 😢 آقا نوید سیمت وصل میشه ما رو هم دعا کن گفت : دعا کن برم اونور، "اونجا دستم بیشتر بازه" instagram.com/shahidnavidsafari @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت سیزدهم 🔺 ✍ به نقل از دوست #شهید_نوید_صفری_طلابری 🌹 #مدافع_حرم #تاریخ_ولادت : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران #تاریخ_شهادت : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال #شهید_بی_سر 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 #دوست_دارم_شهید_بشم 📆 دوازدهم مرداد به زيارت امام رضا (ع) رفته بوديم، قرار بر اين بود كه نويد بعدا به جمع ما اضافه بشه، منتظرش بوديم اما مشكلى براش پيش اومده بود و وقتى به مشهد رسيد كه ما باید برمیگشتیم. 🍂 تو سوریه که بود به سعید پیام داد، برگردم با هم میریم مشهد؛ بعد از بازگشت پيكر مطهرش طبق وصيت، عازم مشهد شد. ✅ طبق قولی که داد با پیکرش مارو هم با خودش برد، شرايط طورى رقم ميخورد كه انگار واقعا حضور داره، حتی غذا حضرتی ما رو مثل همیشه هماهنگ کرد. ❤️ از لحظه ورود به حرم مطهر، تا برگشتن ما دقيقا با پرواز خودش بودیم. تو اين سفر فقط خونوادش بودن، ما رو خصوصى برد تا مثل هميشه به قولش عمل كنه. instagram.com/shahidnavidsafari @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت چهاردهم 🔺 ✍ به نقل از امیر طالبی و آقای سعید عرب 🍃🌸 #شهید_نوید_صفری_طلابری 🌹 #مدافع_حرم #تاریخ_ولادت : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران #تاریخ_شهادت : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال #شهید_بی_سر 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 ✨ رضایت ما را گرفت اما برای این که ما نگران نشویم به ما چیزی نگفت. یعنی نوید قبل از این دفعه که اعزام و شهید شد، دوبار دیگر هم رفته بود سوریه. 🔸 اولین بار بهمن ۹۴ رفت و عید ۹۵ برگشت. آن موقع برای این که من نگران نشوم هروقت زنگ می‌زد می‌پرسیدم نوید کجایی؟ می‌گفت مامان یک جای خوش آب و هوا. می‌گفتم یعنی شمالی؟ 😉 می‌خندید و از جواب دادن طفره می‌رفت. البته خواهر و برادرانش می‌دانستند رفته سوریه، اما به من نگفته بودند که نگران نشوم. ✅ دفعه دوم دیگر همه ما می‌دانستیم. زنگ می‌زد می‌گفت من حلب هستم. اما نمی‌گفت دقیقا آنجا چه‌کار می‌کند. باز هم برای این که ما نگران نشویم می‌گفت مستقیم در عملیات شرکت نمی‌کند. instagram.com/shahidnavidsafari @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت پانزدهم 🔺 ✍ به نقل از مادر 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 #دوست_دارم_شهید_بشم می‌گفت : من در گروه تثبیت هستم و وقتی عملیات تمام می‌شود وارد منطقه می‌شوم تا ببینم از چه تکنیک‌ها و سلاح‌هایی استفاده شده و… ⚠️ اما بعد از شهادتش فهمیدیم همیشه در خط مقدم بوده. حتی در این مدت چندبار مجروح شده بود اما اصلا به ما بروز نداد و نگذاشت ما خبردار بشویم... shahidsafari.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت شانزدهم 🔺 ❤️ #پدران_شهدا ✍ به نقل از پدر #شهید_نوید_صفری_طلابری 🌹 #مدافع_حرم #تاریخ_ولادت : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران #تاریخ_شهادت : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال #شهید_بی_سر 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 📆 ۲۱ مرداد اعزام شد. قبل از رفتنش من چندبار اصرار کردم، نرود. چون تازه داماد بود. چهارماه از عقدش می‌گذشت. گفتم : ❤️ مامان جان تو می‌خواهی یک زندگی جدید شروع کنی. می‌خواهیم برایت خانه بگیریم. عروسی بگیریم. خودت بالای سر کارهایت بمان. اما نوید گفت : ✨ نه مامان، این دفعه هم بروم، بعد برمی گردم سر فرصت کارهای عروسی را انجام می‌دهیم. 😔 قرار بود آذرماه مراسم ازدواجش را برگزار کنیم، اما شهید شد و پیکرش را تشییع کردیم. shahidsafari.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت هفدهم 🔺 ✍ به نقل از مادر 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 🌹 نوید وقتی سوریه بود مدام زنگ می‌زد، با همه ما صحبت می‌کرد. 📞 اما دفعه آخر که زنگ زد ۱۴ آبان بود، یعنی یکشنبه. گفت چند روز نمی‌توانم زنگ بزنم. نگران نشوید. بعد هم گفت : 😍 مامان برای من دعا کن. اگر من بروم اینجایی که می‌خواهم بروم، خیلی راحت‌تر برمی‌گردم ایران. 😔 من آن موقع نفهمیدم منظورش چیست، گفتم اِن‌شاءالله، اِن‌شاءالله که راحت برمی‌گردی. بعد هم گفتم اِن‌شاءالله که عاقبت به‌خیر می‌شوی. ❤️ نوید این را که شنید چند لحظه مکث کرد. انگار که همانجا رضایت من را برای شهادتش برای عاقبت به‌خیری‌‌اش گرفت. این آخرین تماس ما بود. بعد دیگر از نوید خبر نداشتیم... shahidsafari.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت هجدهم 🔺 ✍ به نقل از مادر 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 #دوست_دارم_شهید_بشم 📸 تصویری از توصیه و دستنوشته #شهید_نوید_صفری_طلابری به خواندن زیارت عاشورا ❤️ زیارت عاشورا را بخوانید و ازطرف من به ارباب ابراز ارادت کنید. 😉 حتما هرکجا باشم خود را در کنار شما خواهم رساند. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت نوزدهم 🔺 🌹 #مدافع_حرم #تاریخ_ولادت : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران #تاریخ_شهادت : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال #شهید_بی_سر 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 🌷 من به خاطر علاقه ای که به سبک زندگی شهدا و فرهنگ ايثار و شهادت داشتم هميشه به گلزار شهدا سر می زدم. در اين سال ها هم که شهدای مدافع حرم زياد شدند، يکی از کارهايم اين بود به قطعه شهدای هم سر بزنم. 🔷 در همين رفت و آمدها با خانواده شهيد مدافع حرم رسول خليلي در سر مزارش آشنا شدم و با مادرشان رفت و آمد پيدا کردم. عيد غدير پارسال (۹۵) هم با مادر شهيد خليلی همراه شدم و سر مزارش شربت و شيرينی پخش کرديم. ☺️ آن روز انگار آقا نويد هم سر مزار رسول حضور داشتند، اما ما آن موقع همديگر را نه ديده بوديم نه می شناختيم. بعدها آقا نويد برايم تعريف کرد همان روز که سر مزار بوده، با پدر شهيد خليلی همصحبت می شود و از او می پرسد حکمتش چيست مزار اين شهيد هميشه اين قدر شلوغ است؟ 🌹 پدر آقا رسول هم می گويد : رسول خيلی اخلاص و کرامت داشت و خيلی ها حاجت روا از سر مزارش بر می گردند. 🔸 آقا نويد هم همانجا رو به سنگ مزار آقا رسول می گويد من که با شما اين همه رفيقم و ارادت دارم، کاری کن که يک دختر مناسبی برای ازدواج برای من هم پيدا بشود. ✅ بعد دقيقا در همين هفته خاله آقا نويد و مادر من که از دوستان قديمی بودند، بعد از ۱۵ سال همديگر را پيدا می کنند و شش روز بعد از عيد غدير مراسم خواستگاری ما برگزار شد. magiran.com @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت بیستم 🔺 ✍ به نقل از همسر 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 💫 شبی که قرار بود خانواده آقا نويد به خواستگاری ام بيايند من به دلم افتاد عکس را در اتاقم بگذارم. 🌺 آقا نويد که برای صحبت وارد اتاق من شدند، چشمشان به عکس شهيد خليلی افتاد و کلا جلسه اول صحبت های ما، درباره ارادت مان به مخصوصا شهيد خليلی بود. 😍 برای هردوی ما اين عنايت يک مهر تاييد بود. magiran.com @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت بیست و یکم 🔺 ✍ به نقل از همسر 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 👤 به من گفت تا حالا دوبار به سوريه اعزام شدم و باز هم اگر فرصتش پيش بيايد، می روم. من هم گفتم اگر من جای شما بودم همين کار را می کردم و حتما می رفتم. ✅ بعد هم که صحبت مراسم نامزدی و صيغه محرميت مطرح شد و خود آقا نويد پيشنهاد کردند سر مزار دايی شهيدشان، مراسم را بگيريم و در مراسم ما مادر شهيد خليلی هم حاضر بودند. 😍 البته آقا نويد يک روز قبل از مراسم آمده بود به گلزار شهدا و همه را هم به مراسم مان دعوت کرده بود. بعد هم از من خواست سر خطبه عقد دعا کنم شهيد بشود. 🔶 من گفتم شهادت که سعادت است، اما من کلمه زود را نمی گويم. گفتم اِن شاءالله وقتی به اوج مقام بندگی رسيدی و امام حسين (ع) بیتاب ديدارت شد، شهيد می شوی. بعد باز هم تاکيد کردم کلمه زود را نمی گويم. اگر می خواهی زودتر اين اتفاق بيفتد بايد تلاش کنی زودتر به اين جايگاه برسی. 🌹 ايشان هم گفت : اِن شاءالله که می رسم، اِن شاءالله که حضرت زهرا (س) خودش نظر می کند و می رسم. magiran.com @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت بیست و دوم 🔺 ✍ به نقل از همسر 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 💥 شب عيد غدير من خواب ديدم جايی هستم که برايم آشنا نبود. يک فضای طاق مانندی داشت و مزار سه شهيد گمنام زير اين طاق قرار داشت. روی هر مزار هم يک پارچه سفيد کشيده بودند. من تک تک پارچه هار ا کنار زدم. ديدم روی هر مزار نوشته اند شهيد گمنام. 💠 اما مزار سوم يک عکس هم داشت که در خواب انگار به من گفتند اين همسر توست و حاجت روا شدی. 🤔 آن موقع که من اين خواب را ديدم هيچ ذهنيتی از آينده نداشتم، اما وقتی که با آقا نويد آشنا شدم، برايش خوابم را تعريف کردم و گفتم فکر کنم عاقبتت شهادت است. نويد هم خيلی خوشحال شد. اما من همان موقع گفتم ولی گمنام نشوي ها. گفت نه اِن شاءالله که برمی گردم. 🕊 وقتی خبر شهادت نويد رسيد و ما از او بی خبر بوديم من نگران اين بودم گمنام بشود، اما نويد به قولش وفا کرد و برگشت. 😔 بعد هم که شنيدم او همراه دو رزمنده سوری بعد از شهادت در بوکمال دفن شده بود که نيروهای ايرانی پيکرش را تفحص کرده و برگردانده بودند. انگار همان خواب من تعبير شده باشد. magiran.com @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت بیست و سوم 🔺 ✍ به نقل از همسر 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 ✍ بسمه تعالی وصیت نامه پر از زحمات مختصر عرض که برای شما زحمات زیادی دارد سلام علیکم خدمت خوانندگان این متن اول‌ از همه این‌که بنده برای جهاد حرکت کردم و اگر در حین کار خداوند منت نهاد و سطح توفیق حقیر را بالا برد و اِن شاء الله از من در مورد شهادت پرسید و به اذن خودش لبیک گفتم از شما درخواست دارم. 🔹 اول ‌از همه اگر پیگیری بازگشت یعنی اگر جسمی از گناه لبریز برگشت او را به حرم اباالجواد (ع) حضرت علی بن موسی‌الرضا (ع) ببرید و طواف دهید طوری که پیکر ضریح را ببیند. 🔸 دوم اینکه حقیر را با لباس پاکیزه سبز پاسداری که دارم دفن کنید اگر شد بدون غسل. 🔹 سوم اینکه محل دفن و مدفن حقیر پشت سر و پهلوی شهید رسول خلیلی باشد اگر شد در باغچه کناری چسبیده به رسول. این را به مسئولین بگویید که اگر مخالفت کنند حلال نمی‌کنم اگر نشد پشت رسول در وسط راه که زیر پای زائران شهدا و رسول باشم طوری که مزارم با زمین هم‌سطح باشد امیدوارم که میسر باشد. tnews.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت بیست و چهارم 🔺 ✍ : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 ❤️ خداوندا! 😔 این حدیث قدسی تو مرا به لرزه انداخت و می‌دانم که کم‌گویی و زیادگویی و بزرگ‌نمایی و کذب در تو راه ندارد و برای همین، صحت این حدیث مرا تکان داد و تو می‌فرمایی : «یا موسی بن عمران!‌ ای موسی پسر عمران! دروغ می‌گوید کسی که می‌گوید مرا دوست دارد و تا صبح در خواب غفلت است.» 🌷 خدایا ما عمری دروغ گفتیم و در خواب بودیم و تمام بهانه ما این بود که اگر شب بیدار بمانیم و نماز بخوانیم، یا نماز صبح می‌گذرد و خواب می‌مانیم یا فردا در محل کار کسل هستیم و خسته و خلاصه تمام برنامه زندگی‌مان به هم می‌ریزد و حالا غافل از این‌که تمام نیرو از توست، تمام زندگی‌مان توست و تمام کارها در دست توست. 🍂 آری خدا، نتوانستیم تمیز دهیم و بفهمیم که اگر ساعتی در شب بیدار بمانیم، راحت می‌توانیم این کسر خواب را در میان روز جبران کنیم و به راحتی ساعت بدن تغییر می‌کند و بعد از مدتی عادت می‌کنیم. ✅ همان‌طور که در رمضان شب‌ها عموما بیدار هستیم و روزها به کار می‌پردازیم و بعد از ظهرها استراحت می‌کنیم و خوش به حال کسانی‌که زندگی کل سال خود را به این ترتیب می‌گذرانند، مانند دوست و استاد گرامی خود که نه تنها شب بیدار بود، بلکه بعد از نماز هم بیدار می‌ماند و معتقد بود روزی را در بین الطلوعین تقسیم می‌کنند یا آن جمله معروف آیت‌الله بهجت که می‌فرماید : 💫 برای نماز شب فقط کافی است ساعت خواب و بیداریت را کمی تغییر دهی، مطمئن باش نمی‌میری. 😔 آری،‌ ای خدا! ما ترس از مردن، از کم‌خوابی داریم، در حالی‌که خواب باعث غفلت‌های ما شده! پس به تو پناهنده می‌شوم از خواب، از غفلت، از حقه‌های دشمنانم و از تو می‌خواهم که روزی‌ام کنی که با تو مناجات کنم و نماز گزارم و لذت مناجات و عبادات و فهم و درک آن‌را به من بدهی اِن‌شاءلله... پنج تیر ۱۳۹۴ imna.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت بیست و پنجم 🔺 ✍ دست نوشته ی : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 ما زِ یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می‌پنداشتیم آه ای خدا به هرکه غیرِ تو دل بستم عاقبت دیدم که حاصلی ندارد و باز تویی که می‌مانی. ❤️ خدایا خود می‌دانی در حالی به این امر اعتراف می‌کنم که نه کسی مرا رنجانده و آزار داده و یا خلف وعده کرده و خیانت. 💫 در حالی می‌نویسم که همه به لطف تو بهترین رفتارها و رفاقت را با من دارند. آری خدا اما باید بگویم و گردن من است که بگویم تو فقط می‌مانی و این تو هستی که مهربان‌تر از پدر و مادرم هستی. 👤 و هر که ساعتی و یا روزهایی و یا سالی با او رفاقت کردم و احساس کردم می‌توان روی آن حساب کرد. سریع او را از دست دادم. شاید این لطف تو بود و من از این منظر به او نگاه می‌کنم که تو او را از من گرفتی که من فقط به تو دل ببندم و از این بابت کمال تشکر را دارم. 👈 زیرا تمام این دوستی‌ها قراردادی است و من باید این را بفهمم و این را خیلی فکر کردم تا متوجه شدم. 📆 جمعه ۹۴/۰۴/۱۲ ساعت ۱۹، ۱۶ رمضان 🔹 (بخش اول) harimeharam.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت بیست و ششم 🔺 ✍ 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 💥 خدایا من هیچ وقت تنها نبودم و هر وقت تنها شدم لحظه‌ای نگذشت که تو هم‌نشین من شدی و تمام تنهایی من را پر کردی. حالا یک همچنین رفیق و دوست خوب را آدم عاقل با چه رفاقت قراردادی می‌تواند عوض کند؟ هیهات! 💞 خدایا این تو بودی که همیشه مرا دوست داشتی نه من، من که اصلا لایق دوست داشتن تو و حتی اجازه و قادر به دوست داشتن تو نیستیم. 🌹 من ذره و تو بی‌نهایت که با ذره قادر است عشقی اندازه و در خور بی‌نهایت نشان دهد. تو هنرمند و خالق اثر و بنده حقیر مخلوق و هنر خلق شده. آیا هنر و تابلوی نقاشی می‌تواند نقاش و خالق و هنرمند خود را دوست داشته باشد. هیات! که این هنرمند و خالق اثر است که تابلوی نقاشی خود را دوست دارد و از نگاه به او لذت می‌برد. 📆 جمعه ۹۴/۰۴/۱۲ ساعت ۱۹، ۱۶ رمضان 🔹 (بخش دوم) harimeharam.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت بیست و هفتم 🔺 ✍ 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 🌷 خدایا توفیقی عنایت بنده حقیر کن که دل در گرو هیچ غیر تو ندهم زِ هرچه غیر تو است استغفرالله! ❤️ قلبی مشتاق خود و زبانی گویا به ذکر خود به من عطا کن که هیچ وقت از یاد تو غافل نشود و این دل را کرمی فرمایی حرم خداست. آن را شش دانگ برای خود تسخیر کن و اجازه ورود هیچ محبتی غیر محبت خود و اولیا و ائمه معصومین خود قرار نده. 😍 خدایا تمام وجودم فدای تو و مهربانی‌های تو. تمام هستی‌ام فدای تو و امام آخر تو آن بقیه‌الله (عج). ❤️ خدایا عمرم را بگیر و به عمر آقایم بیفزای. خدایا اعضا و جوارحم را در راه خود فدا کن و استخوان‌هایم را در راه دین خود خرد کن و ایمان را با گوشت و خون من در آمیز و درآمیز و بعد گوشت و خون من را در راه دین خود فدا کن و خونم را جاری و گوشت‌هایم را له و خرد کن ولی فقط مرا به غیر خود واگذار مکن که از همه این حالات و اتفاقات سخت‌تر و تحمل ناپذیرتر است. 📆 جمعه ۹۴/۰۴/۱۲ ساعت ۱۹، ۱۶ رمضان 🔹 (بخش سوم) harimeharam.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت بیست و هشتم 🔺 ✍ 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🌾 💖 خدایا در آتش بسوزانم ولی از من رو برنگردان و به حق امام رضا (ع) نگذار دشمن من و دشمن خودت به من دسترسی پیدا کند و دلم را و ظرف وجودم را تسخیر کند. ❤️ خدایا من به واسطه سیدالشهدا (ع) از دشمن روشنم به تو پناه می‌برم و زمانی که در مجالس روضه و سینه زنی ارباب بی‌کفن حاضر می‌شوم، 😔 اشک دیده‌ای که به واسطه روضه سرازیر می‌شود را به صورت برای خوب دیدن و به سینه برای خوب خواستن و به سر برای خوب اندیشیدن می‌مالم 💫 و در آخر در سینه زنی‌ها به یاد غم حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) جانم فدایشان سینه می‌زنم و به سینه می‌کوبم و به وسیله سینه‌ای که می‌زنم لانه و تخم گذاری‌ای که دشمن روشن من در سینه و قلب من کرده است را خراب می‌کنم و لانه و تخم او را از دل و سینه به بیرون می‌ریزم و خانه‌اش را خراب می‌کنم و همیشه به حمدلله مؤثر بوده زیرا مجالس سیدالشهدا (ع) نور است که منشأ آن از حرم ایشان است و نجات است که منشأ آن از کشتی دین است. ✅ که منشأ آن از عرش است و ما به تو نزدیک می‌شویم به واسطه دوستی این پنج تن آل عبا که خامس آن‌ها در نزد آ‌ها هم عزیزترین است. 🌹 خدایا به تو توکل و توسل و تمسک می‌جویم و پناه به تو می‌برم. پناه بده مرا یا غیاث المستغیثین و یا اله العالمین و یا ولی المومنین... 📆 جمعه ۹۴/۰۴/۱۲ ساعت ۱۹، ۱۶ رمضان 🔹 (بخش چهارم، آخر) harimeharam.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔻 قسمت بیست و نهم، آخر 🔺 ✍ 🌹 : ۶۵/۰۴/۱۶، تهران : ۹۶/۰۸/۲۰، بوکمال 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃