eitaa logo
کانال رسمی شهید مصطفی صفری تبار
297 دنبال‌کننده
875 عکس
141 ویدیو
15 فایل
کانال رسمی شهید مدافع وطن پاسدار مصطفی«کمیل»صفری تبار شهادت:1390/06/13 شمالغرب کشور_ارتفاعات جاسوسان درگیری با گروهک تروریستی پژاک صفحه اینستاگرام شهید:👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar ادمین کانال همسرشهید👇: @my_ma97618
مشاهده در ایتا
دانلود
حتمامطالعه شود اواخر ماه مبارک رمضان بودما همراه بچه ها از جمله شهیدان محمد غفاری، بریهی و.تو اتاق نشسته بودیم یکدفعه جعفرخان با لبی خندان وارد اتاق شد!گفتیم:خُب جعفرخان دیگه کم کم داری بازنشست می شی. دیگه از دست ما راحت می شی، برا همین اینقدر خوشحالی!اینقدر این فرمانده با عظمت و دوست داشتنی وخاکی بود که ما رو یاد فرماندهان دوران جنگ می انداخت.البته جعفرخان زمان جنگ هم فرمانده بود. اما کاری با دلهای بچه ها کرده بود که همه عاشق او بودند.صلابت خاص فرماندهی را داشت، اما او بر دلهای نیروها فرمانروایی می کرد.جعفرخان خنده ای کرد و گفت:نه بابا، بازنشستگی چیه؟ بچه ها یه چیزی شده که...بعد کمی مکث کرد و گفت: من اینقدر خوشحالم که ... اما به وقتش بهتون می گم!همه با چشمهای گرد شده از تعجب به هم نگاه کردیم. ما خیلی کنجکاو شدیم. خدایا چی شده که جعفرخان اینقدر خوشحال و سرحاله!؟ حاجی دم در نشسته بود. همه ما بلند شدیم و رفتیم دور جعفرخان حلقه زدیم. همه با هم می گفتیم: حاجی باید بگی چی شده!؟ ما از اینجا نمی ریم تا بگی چی شده!جعفرخان که هیچ راه چاره ای نداشت گفت: بچه ها می خوام بهتون مژده بدم!گفتیم: مژده!؟ گفت: آره، بعد نگاهی به چهره تک تک بچه ها کرد و ادامه داد: ان شاءالله توی این عملیات که می خوایم بریم دوازده نفر از ما رفتنی شدند!باتعجب گفتیم: یعنی چی، چی شده!؟گفت: خواب دیدم که دوازده نفر از جمع ما شهید می شن!!بچه ها می گفتن یعنی حاجی می شه ما هم به آرزومون برسیم؟ جعفرخان گفت: چرا نمی شه، فقط بیشتر تلاش کنید، خودسازی کنید. اما دیگه چیزی از ماجرای دوازده شهید نگفت.بعدها از یکی از نزدیکان فرمانده شنیدم که جعفرخان، در عالم رویا امام حسین(ع) را دیده بودند. او مژده شهادت را از مولایش شنیده بود و دوازده یار خود را هم در کنار سیدالشهداء(ع) دیده بود.جعفرخان حتی نحوه شهادت بچه ها را می دانست. شنیدم که به برخی از شهدا گفته بود که چگونه شهید خواهند شد؟! برخی را هم گفته بود شما مجروح می شوی و ...قبل از آن روز، نیروهای ما دو مأموریت رفته بودند.  چند نفری از بچه ها مجروح شده بودند.علی پرورش هم تازه به شهادت رسیده بود. عجیب زمزمه شهادت تو بچه ها پیچیده بود. خیلی ها برای شهادت لحظه شماری می کردند.تمرین های سخت آغاز شد. بچه ها واقعاً زحمت می کشیدند. حتی برخی با زبان روزه این همه سختی می کشیدند. صبح ها زیارت عاشورای بچه ها ترک نمی شد. نماز شب و... در میان بچه ها همه گیر شده بود.*** آری درسیزدهم شهریور سال نود خواب شهیدجعفرخانی به وقوع پیوست 🌹کانال رسمی شهید مصطفی صفری تبار🌹 @shahid_mostafa_safaritabar