eitaa logo
کانال رسمی شهید مصطفی صفری تبار
297 دنبال‌کننده
875 عکس
141 ویدیو
15 فایل
کانال رسمی شهید مدافع وطن پاسدار مصطفی«کمیل»صفری تبار شهادت:1390/06/13 شمالغرب کشور_ارتفاعات جاسوسان درگیری با گروهک تروریستی پژاک صفحه اینستاگرام شهید:👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar ادمین کانال همسرشهید👇: @my_ma97618
مشاهده در ایتا
دانلود
زنی که پیشنهاد نامشروع به شهید داد . #شهید_حسین_رضایی #پست_بعد . 🌹کانال رسمی شهیدمصطفی (کمیل) صفری تبار🌹 👇👇👌👇👇 @SHAHID_MOSTAFA_SAFARITABAR 🌹پیج رسمی شهید مصطفی صفری تبار در #اینستاگرام🌹 👇👇👌👇👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar
👇 . یک ماه قبل از آخرین ماموریتش، قرار بود به منزل پدرم برویم. وسط راه ماشین خراب شد، ما را گذاشت در اتوبوس و خودش رفت دنبال کارهای ماشین. بعد از یک هفته آمد دنبالم و به تهران رفتیم. مدام توی فکر بود و حرفی نمی زد، چایی و میوه برایش آوردم، نخورد و در سکوت به سر می برد تا اینکه گفت: خانم من میترسم یک حرفی بزنم و شما به من بدبین شوید ادامه داد: این مرتبه که می خواستم به خانه بیایم. مثل همیشه می خواستم چند نفری را سوار کنم تا تنها نباشم. یک آقایی ایستاده بود. برایش چراغ زدم تا بیاید سوار شود، اما وقتی من ماشین را نگه داشتم یک خانم آمد سوار شد و اتفاقا جلو هم سوار شد و من خجالت کشیدم بگویم که عقب بشین و یا اصلا سوار نشو، من هم مدام چراغ می زدم تا کسانی دیگر را هم سوار کنم آن خانم گفت: چرا اینقدر چراغ میزنی تا کسی دیگر را سوار کنی، من خودم پول همه کسانی را که می خواهی سوار کنی را میدهم من بی توجه به حرف آن خانم چراغ میزدم و تند میرفتم. تا اینکه خانم سر صحبت را باز کرد و بعد از چند دقیقه ای از من یک درخواست نامشروع داشت تازه آنجا بود که متوجه شدم آن زن با یک فکر و هدف خبیثانه ای سوار ماشین من شده است. خواستم از ماشین پیاده اش کنم، ولی پیاده نشد. تا اینکه تهدید کردم اگر پیاده نشوی به اولین پلیس راه که رسیدیم تو را تحویل می دهم تا این حرف را زدم ترسید و از ماشین پیاده شد. حس سبک شدن داشتم بعد از اینکه این قضیه را برای من تعریف کرد، مدام با خودش صحبت می کرد، می گفت: اگر به گناه می افتادم جواب دوستان شهیدم را چه می دادم، جواب تو را چه می دادم، فردای قیامت چه کار می کردم. و شاید مزد شهادت به خاطر فرار از گناه بود که خداوند به حسین من داد .   . 🌹کانال رسمی شهیدمصطفی (کمیل) صفری تبار🌹 👇👇👌👇👇 @SHAHID_MOSTAFA_SAFARITABAR 🌹پیج رسمی شهید مصطفی صفری تبار در 🌹 👇👇👌👇👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar
نمیدانم در نمازتان چه میخواستید که سلامش ختم به شهادت شد خدایا از این حال های خوب نصیبمان کن (آخرین نماز شهدای صابرین) #مدافعان_وطن #سردارشهید_محمد_جعفرخانی #شهید_علی_بریهی #شهید_سید_محمود_موسوی #شهید_حسین_رضایی #شهدای_یگان_ویژه_صابرین_سپاه 🌹کانال رسمی شهیدمصطفی (کمیل) صفری تبار🌹 👇👇👌👇👇 @SHAHID_MOSTAFA_SAFARITABAR 🌹پیج رسمی شهید مصطفی صفری تبار در #اینستاگرام🌹 👇👇👌👇👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar
کانال رسمی شهید مصطفی صفری تبار
#شهدای_مدافع_وطن شهید حسین رضایی شهید صمد امیدپور شهید علی بریهی #شهید_مدافع_حرم شهید مهدی قره مح
: در سحرگاه ۱۳ شهریور سال ۹۰ گروه پیشتازی به فرماندهی سردار جعفرخانی به کوه جاسوسان حمله می کنند به قدری حسین نترس و دلیر بود که تا بالای ارتفاع روی کانال نیروهای پژاک می رود و به صورت ایستاده شروع به شلیک گلوله می کند و تعداد زیادی از نیروهای پژاک را به رگبار بست و این امر باعث غافل گیری اولیه نیروهای پژاک از این عمل شد تا اینکه از داخل غار یکی از نیروهای پژاک خارج شده و از سمت راست به پهلوی حسین تیر اندازی می کند و حسین را به شهادت می رسانند . فراری از وصیت نامه : همیشه پشتیان ولایت فقیه باشید تا پیروزی در دستتان باشد و همین پشتیبانی ولی فقیه برای شما کافی و بس است و اگر شهید شدم برایم گریه نکنید. همه شما باید خوشحال باشید وگرنه من ناراحت می شوم دوست دارم که شهید شوم, ولی تا یار که را خواهد و خواهان که باشد . : مهدی دفعه اول که می خواست  سوریه برود، خیلی نذر و نیاز کرد و از من هم رضایت گرفت و گفت «شما باید رضایت قلبی داشته باشی تا من بتوانم بروم» و گفت «شما رضایت قلبی بده برای شهادتم» گفتم رضایت می‌دهم. او برای نخستین بار توانست برود ولی مجروح برگشت. بعد از اینکه دوران نقاهتش تمام شد، چون از ناحیه دست مجروح شده بود خیلی نگران بود که دیگر نتواند سلاح به دست بگیرد و از مأموریت های رزمی باز بماند در حرم امام رضا(ع) نذر کردیم که مهدی بتواند سلاح به دست بگیرد و خدا را شکر این اتفاق افتاد و حاجت او برآورده شد . : روحیه‌ای جمعی، و رفتاری صمیمانه و مهربان داشت, اخلاق و برخورد بسیار خوبی داشت و خیلی زود با مردم دوست می شد. برای نظم و انضباط اتاقش اهمیتِ ویژه‌ای قائل بود و همواره در ایجاد نظم در آسایشگاه پیش‌قدم می‌شد. بچه‌های بقیه گردان‌ها هم هر وقت به آسایشگاه گردان ما می‌آمدند مستقیم به اتاقِ عبدالزهرا می رفتند؛ چون او هم بسیار مهمان نواز و شوخ‌طبع بود و هم بساط چایش همیشه به راه بود 🌹کانال رسمی شهیدمصطفی (کمیل) صفری تبار🌹 👇👇👌👇👇 @SHAHID_MOSTAFA_SAFARITABAR 🌹پیج رسمی شهید مصطفی صفری تبار در 🌹 👇👇👌👇👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar