+ هروقت از سرکار میومد یه راست می رفت
توی اتاقش و دراز میکشید روی پتو از درد پهلو به خودش میپیچید
از این پهلو به اون پهلو
هرکار میکرد آروم نمیشد
از بس درد داشت
گریه میکرد
میگفتم
: مادر، بذار پهلوت رو بمالم شاید دردش آروم بشه!
میگفت: نه مادر!
این درد #ارث مادرم #حضرت_زهراست💔
بذار با همین درد به آرامش برسم ...
شهید سیدمجتبی علمدار