eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
2هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.5هزار ویدیو
178 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ بسم رب الشهدا ❤️   خیلی مقید به  روزه های مستحبی بود.  دهه ی اول ذی الحجه سال 84 را به مدت   روز  گرفت. ❣ ایامی که روزه بود فعالیت کاری بسیاری داشت. 🌹 کارهای  و هیئت ، پست های شب، توان مصطفی را گرفته بود. 😔 عصر روز  هشتم  اومد منزل ،  مدام تلفنش زنگ می خورد ،اون روز  نتونست استراحت کنه ،با ضعف بسیار زیاد و  خستگی بلند شد که بره دنبال کاراش ،😔 که از پایگاه تماس گرفتن ، ازش خواهش کردم ،  روزه هستی بذار بعد از افطار برو،❣ الان نزدیک افطاره  گفت:  لطفش به اینه  که با   برا خدا قدم برداری ،  تا دم در دنبالش رفتم شاید از رفتن منصرفش کنم.  هنوز در بسته نشده بود که ،یه دفعه  صدای  مهیبی اومد یه لحظه در رو باز کردم خودم رو  بالای سر مصطفی دیدم،😔 که از پله ها  شده بود پایین و تمام  سروصورتش  شده بود😭 بهش گفتم : دورت بگردم  راضی نیست که تو به خودت این همه ریاضت بدی.😔 مصطفی داشت خودش رو برای  امتحان های خیلی سخت آماده می کرد که به چنین درجه  برسه 🌹 ❤️💚❤️💚❤️💚❤️💚❤️ @shahid_mostafasadrzadeh
✦ ✧ ✦ ✧ ✦ ✧ ✦ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ 🌷🌼 ┊ ┊ 🌷🌼 ┊ 🌷🌼 🌷🌼 ✍ یادداشت استاد ۲۰ نکته برای شبهای قدر 🕊 ۱. شباهت و را حس کنیم 🖇۲. باشیم و به کم قانع نباشیم 🕊۳. بی‌قراری برای (خود خدا را بخواهیم) 🖇۴. مؤمنان مثل گنه‌کاران، گنه‌کاران مثل 🕊۵. جلب خدا با محبت به دیگران 🕊۶. باشیم (فقط برای خود و اطرافیان خود دعا نکنیم) 🖇۷. رسیدگی به ، محبت به بستگان 🕊۸. به والدین، دعا برای پدر معنوی جامعه 🖇۹. طلب خوب و نابودی فقیرسازان 🕊۱۰. حضور در جمع مردم (لااقل بخشی از شب از نور نیّت دیگران بهره مندی شویم) 🖇۱۱. مناسب حال 🕊۱۲. کمی 🖇۱۳. تفکر و (دلمان از کوتاهی‌هایمان بگیرد) 🕊۱۴. اندیشیدن به لحظۀ و مرور وصیت‌نامه 🖇۱۵. از فکر و ذکر (ع) غافل نشویم 🕊۱۶. خود را در محضر حضرت (عج) ببینیم 🖇۱۷. کمی مشارطه و برنامه‌ریزی برای 🕊۱۸. شب قدر سوم، شب دعا برای 🖇۱۹. دعا برای و شهادت 🕊۲۰. زیارت امام (ع) و فاتحه برای ؛ به ویژه شهدای مدافع حرم که امنیت‌مان مدیونشان است. 🔹التماس دعا 👤استاد علیرضا پناهیان- ۱۸ رمضان ۱۳۹۵ @shahid_mostafasadrzadeh
ــــ«🌪📓»ـاَزخُـدآپُـرسیدَم: چِـرآفـٰآسِدهآخوشـگِل‌تَـرَن . .؟ چِـراآدَمـٰآےِاَلَڪۍوسـیگآرےبـٰآحآل‌تَـرَن؟ چِـرآاونـٰآیۍڪه‌دیگَـرآن‌رومَـسخَره‌میڪنَـن . . بـیشتَرتـودِل‌ِمَـردُم‌میـرَن؟ چِـرآاونـٰآیۍڪه‌خیـٰآنَت‌میڪُنَن، تُھـمَت‌میـزَنَن،غِـیبَت‌میڪُنَن، دُروغ‌میـگَن‌مُـوَفَق‌تَـرَن؟ چِـرآ‌هَـمیشہ‌بَـدآبِھتَـرَن . .😄؟ پُـرسید: پیـش‌ِمَـن‌یـٰآمَـردُم . .🚶‍♂️؟ دیگہ‌چیـزےنَـگفتَم! @shahid_mostafasadrzadeh
‍ بسم رب الشهدا ❤️   خیلی مقید به  روزه های مستحبی بود.  دهه ی اول ذی الحجه سال 84 را به مدت   روز  گرفت. ❣ ایامی که روزه بود فعالیت کاری بسیاری داشت. 🌹 کارهای  و هیئت ، پست های شب، توان مصطفی را گرفته بود. 😔 عصر روز  هشتم  اومد منزل ،  مدام تلفنش زنگ می خورد ،اون روز  نتونست استراحت کنه ،با ضعف بسیار زیاد و  خستگی بلند شد که بره دنبال کاراش ،😔 که از پایگاه تماس گرفتن ، ازش خواهش کردم ،  روزه هستی بذار بعد از افطار برو،❣ الان نزدیک افطاره  گفت:  لطفش به اینه  که با   برا خدا قدم برداری ،  تا دم در دنبالش رفتم شاید از رفتن منصرفش کنم.  هنوز در بسته نشده بود که ،یه دفعه  صدای  مهیبی اومد یه لحظه در رو باز کردم خودم رو  بالای سر مصطفی دیدم،😔 که از پله ها  شده بود پایین و تمام  سروصورتش  شده بود😭 بهش گفتم : دورت بگردم  راضی نیست که تو به خودت این همه ریاضت بدی.😔 مصطفی داشت خودش رو برای  امتحان های خیلی سخت آماده می کرد که به چنین درجه  برسه 🌹 ❤️💚❤️💚❤️💚❤️💚❤️ @shahid_mostafasadrzadeh
به بعضیا صدا داده، قرآن رو با صوت میخونن، دل همه رو میبرن! به بعضیا سیرت داده، درباره خدا حرف میزنن و آدما رو با خدا رفیق میکنن! به بعضیا انرژی مثبت داده، کنارشون که هستی مثل اینکه رفتی پیش خدا! به بعضیا اخلاق خوب داده، هر کاری میکنن یاد خدا میافتی! به بعضیا نور داده، وقتی میان، راه خدا رو نشونت میدن! به بعضیا احساس و مهربونی داده، با کاراشون یاد مهربونی و بنده نوازی خدا میفتی! خدا به همه ما یه چیزی داده! بگرد تو وجودت ببین به تو چی داده، همونو بردار تو راه خدا خرج کن، هی نگو من که صدا ندارم! من که قیافه ندارم! من که انرژی مثبت ندارم و... باور کن خیلی چیزها داری، الکی خلقت نکرده! بشین فکر کن و سهم خودتو از بندگی خدا تو این دنیا پیدا کن، ببین چطوری میتونی یه نماینده و نشونه خدا باشی برای بقیه، ببین چطوری میتونی جلوه‌ای از حضور خدا باشی و لبخند خدا رو هدیه بدی به این دنیا و مخلوقاتش...  @shahid_mostafasadrzadeh
بسم رب الشهدا🌹 همراه با خاطرات مادر ❣ شهید   خیلی مقید به  روزه های مستحبی بود.  دهه ی اول ذی الحجه سال 84 را به مدت روز گرفت.  ❣ ایامی که روزه بود فعالیت کاری بسیاری داشت. 🌹 کارهای و هیئت ، پست های شب، توان مصطفی را گرفته بود.  😔 عصر روز  هشتم  اومد منزل ، مدام تلفنش زنگ می خورد ،اون روز نتونست استراحت کنه ،با ضعف بسیار زیاد و خستگی بلند شد که بره دنبال کاراش ،😔 که از پایگاه تماس گرفتن  ، ازش خواهش کردم  ، روزه هستی بذار بعد از افطار برو،❣ الان نزدیک افطاره  گفت:  لطفش به اینه  که با برا خدا قدم برداری ،  تا دم در دنبالش رفتم شاید از رفتن منصرفش کنم. هنوز در بسته نشده بود که ،یه دفعه  صدای مهیبی اومد یه لحظه در رو باز کردم خودم رو  بالای سر مصطفی دیدم،😔 که از پله ها شده بود پایین و تمام سروصورتش شده بود😭 بهش گفتم : دورت بگردم راضی نیست که تو به خودت این همه ریاضت بدی.😔 مصطفی داشت خودش رو برای امتحان های خیلی سخت آماده می کرد که به چنین درجه برسه 🌹 ان شاالله خداوند به ما هم چنین توفیقی عنایت فرماید. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @shahid_mostafasadrzadeh
بسم رب الشهدا🌹 همراه با خاطرات مادر ❣ شهید   خیلی مقید به  روزه های مستحبی بود.  دهه ی اول ذی الحجه سال 84 را به مدت روز گرفت.  ❣ ایامی که روزه بود فعالیت کاری بسیاری داشت. 🌹 کارهای و هیئت ، پست های شب، توان مصطفی را گرفته بود.  😔 عصر روز  هشتم  اومد منزل ، مدام تلفنش زنگ می خورد ،اون روز نتونست استراحت کنه ،با ضعف بسیار زیاد و خستگی بلند شد که بره دنبال کاراش ،😔 که از پایگاه تماس گرفتن  ، ازش خواهش کردم  ، روزه هستی بذار بعد از افطار برو،❣ الان نزدیک افطاره  گفت:  لطفش به اینه  که با برا خدا قدم برداری ،  تا دم در دنبالش رفتم شاید از رفتن منصرفش کنم. هنوز در بسته نشده بود که ،یه دفعه  صدای مهیبی اومد یه لحظه در رو باز کردم خودم رو  بالای سر مصطفی دیدم،😔 که از پله ها شده بود پایین و تمام سروصورتش شده بود😭 بهش گفتم : دورت بگردم راضی نیست که تو به خودت این همه ریاضت بدی.😔 مصطفی داشت خودش رو برای امتحان های خیلی سخت آماده می کرد که به چنین درجه برسه 🌹 ان شاالله خداوند به ما هم چنین توفیقی عنایت فرماید. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @shahid_mostafasadrzadeh
💠🔰💠🔰💠🔰💠 💠🔰💠🔰💠 💠🔰💠 💠 ❤️بسم رب الشهدا❤️ 🌹خاطره ای از ابراهیم 💠یک روز برای مسابقات کشتی بسیج با مجموعه ما اومده بود بهش گفتم این رفيقت تهرانیه دلم ميخواد روش کم کنی یک جوابی داد که صدتا پهلوان باید فکر میکرد تا جواب بده گفت دایی جمال شاید ظرفیت بردیه او را بیشتر داده باشه خدا کنه ظرفیت باخت و برد را داشته باشیم اگر نداشتیم و بردیم خطر داره.... 🔰مصطفی از همان نوجوانی روش و منش جوانمردانه داشت..😔😔 💠 💠🔰💠 💠🔰💠🔰💠 💠🔰💠🔰💠🔰💠 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
‍ بسم رب الشهدا ❤️   خیلی مقید به  روزه های مستحبی بود.  دهه ی اول ذی الحجه سال 84 را به مدت   روز  گرفت. ❣ ایامی که روزه بود فعالیت کاری بسیاری داشت. 🌹 کارهای  و هیئت ، پست های شب، توان مصطفی را گرفته بود. 😔 عصر روز  هشتم  اومد منزل ،  مدام تلفنش زنگ می خورد ،اون روز  نتونست استراحت کنه ،با ضعف بسیار زیاد و  خستگی بلند شد که بره دنبال کاراش ،😔 که از پایگاه تماس گرفتن ، ازش خواهش کردم ،  روزه هستی بذار بعد از افطار برو،❣ الان نزدیک افطاره  گفت:  لطفش به اینه  که با   برا خدا قدم برداری ،  تا دم در دنبالش رفتم شاید از رفتن منصرفش کنم.  هنوز در بسته نشده بود که ،یه دفعه  صدای  مهیبی اومد یه لحظه در رو باز کردم خودم رو  بالای سر مصطفی دیدم،😔 که از پله ها  شده بود پایین و تمام  سروصورتش  شده بود😭 بهش گفتم : دورت بگردم  راضی نیست که تو به خودت این همه ریاضت بدی.😔 مصطفی داشت خودش رو برای  امتحان های خیلی سخت آماده می کرد که به چنین درجه  برسه 🌹 ❤️💚❤️💚❤️💚❤️💚❤️ https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
💠🔰💠🔰💠🔰💠 💠🔰💠🔰💠 💠🔰💠 💠 ❤️بسم رب الشهدا❤️ 🌹خاطره ای از ابراهیم 💠یک روز برای مسابقات کشتی بسیج با مجموعه ما اومده بود بهش گفتم این رفيقت تهرانیه دلم ميخواد روش کم کنی یک جوابی داد که صدتا پهلوان باید فکر میکرد تا جواب بده گفت دایی جمال شاید ظرفیت بردیه او را بیشتر داده باشه خدا کنه ظرفیت باخت و برد را داشته باشیم اگر نداشتیم و بردیم خطر داره.... 🔰مصطفی از همان نوجوانی روش و منش جوانمردانه داشت..😔😔 💠 💠🔰💠 💠🔰💠🔰💠 💠🔰💠🔰💠🔰💠 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
بسم رب الشهدا🌹 همراه با خاطرات مادر ❣ شهید   خیلی مقید به  روزه های مستحبی بود.  دهه ی اول ذی الحجه سال 84 را به مدت روز گرفت.  ❣ ایامی که روزه بود فعالیت کاری بسیاری داشت. 🌹 کارهای و هیئت ، پست های شب، توان مصطفی را گرفته بود.  😔 عصر روز  هشتم  اومد منزل ، مدام تلفنش زنگ می خورد ،اون روز نتونست استراحت کنه ،با ضعف بسیار زیاد و خستگی بلند شد که بره دنبال کاراش ،😔 که از پایگاه تماس گرفتن  ، ازش خواهش کردم  ، روزه هستی بذار بعد از افطار برو،❣ الان نزدیک افطاره  گفت:  لطفش به اینه  که با برا خدا قدم برداری ،  تا دم در دنبالش رفتم شاید از رفتن منصرفش کنم. هنوز در بسته نشده بود که ،یه دفعه  صدای مهیبی اومد یه لحظه در رو باز کردم خودم رو  بالای سر مصطفی دیدم،😔 که از پله ها شده بود پایین و تمام سروصورتش شده بود😭 بهش گفتم : دورت بگردم راضی نیست که تو به خودت این همه ریاضت بدی.😔 مصطفی داشت خودش رو برای امتحان های خیلی سخت آماده می کرد که به چنین درجه برسه 🌹 ان شاالله خداوند به ما هم چنین توفیقی عنایت فرماید. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
۱۷. ۱۱.۳۰ ساعت پروازم بطرف بود 😇 تو حلب سـوریه ، اینجا هم محل عروجمه اسمش گذاشتن موقعیت سید ابراهیم 🤩 گروه‌ جهادی‌ شهید‌ مصطفی صدرزاده | 🌾 ━════✼🌱🌹🌱✼════━ 🦋 @Jahadi_Sadrzadeh_ir