eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
153 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حساب رسمی سفارت جمهوری اسلامی ایران در کاراکاس با انتشار این ویدئو، از ورود اولین نفتکش از پنج نفتکش حامل بنزین با اسکورت نیروهای نظامی ونزوئلا به آبهای این کشور خبر داد
📸 برافراشته شدن پرچم جمهوری اسلامی ایران در کاراکاس به نشانه تقدیر از ایران به علت شکستن محاصره ونزوئلا و اعزام 5 نفتکش حامل سوخت به این کشور
پاسخ محبت ونزوئلایی‌ها را با محبت دادیم 📲سفیر ایران در ونزوئلا: 🔹دو رهبر، دو کشور و دو انقلابی که قلب هایشان با هم است. 🔹امروز بیش از هر زمان دیگری پیوندهای دوستی و برادری بین ایران و ونزوئلا قوی‌تر و عمیق‌تر شده است. 🔹اولین تانکر سوخت ایران به ونزوئلا رسید؛ سپاس از وزارت دفاع ونزوئلا برای اسکورت نفتکش‌ها. 🔻پاسخ محبت با محبت داده شد؛ در سال ۲۰۰۸ ونزوئلا تحت رهبری فرمانده چاوز به ایران که تحت تحریم‌ها بود، بنزین منتقل کرد و امروز ایران تحت رهبری امام خامنه‌ای، تانکرهای حامل بنزین را برای سرزمین قهرمانان و ونزوئلا ارسال کرد.
ختم قرآنی شماره 4⃣ ✅ به نیابت از ☑️ با آرزوی قبولی طاعات و عبادات بزرگوارن، کسانی که تمایل دارند در طرح قرآنی یک ختم، به نیابت از یک شهید، جهت تعجیل در فرج مولا حضرت صاحب الزمان عج ، رفع بلای کرونا و شفای بیماران شرکت داشته باشند، به آیدی @shahid_sadrzadeh پیام دهند تا جزء خود را دریافت کنند جزء1:✅ جزء2:✅ جزء3:✅ جزء4:✅ جزء5:✅ جزء6:✅ جزء7:✅ جزء8:✅ جزء9:✅ جزء10:✅ جزء11:✅ جزء12:✅ جزء13:✅ جزء14:✅ جزء15:✅ جزء16:✅ جزء17:✅ جزء18:✅ جزء19: جزء20:✅ جزء21:✅ جزء22: جزء23:✅ جزء24: جزء25:✅ جزء26:✅ جزء27:✅ جزء28:✅ جزء29:✅ جزء30:✅
💌 به جهان درونت نگاه کن!
↬•.✿.•↫ : یادت بآشه ها✨ اول امام زمآن (عج) یآد تو میکنھ . . . بعد تو یاد امآم زمآن (عج) مي‌افتی!(: ❤️🖇 ⚘اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیّکَ_الفَرَج⚘
🌷خدا به پیامبر فرموده 7چیز را از من بخواه: 🌷1.علم زیاد: قل رب زدنی علما...114طه 🌷2.آمرزش گناهان: قل رب اغفر وارحم وانت خیرالراحمین..118مومنون 🌷3.از شر شیطان به من پناه ببر: قل رب اعوذ بک من همزات الشیاطین.97 مومنون 🌷4.منزل بابرکت: قل رب انزلنی منزلا مبارکا...29 مومنون 🌷5.توفیق صداقت: قل رب ادخلنی مدخل صدق واخرجنی مخرج صدق واجعلنی من لدنک سلطانانصیرا..80اسرا 🌷6.آمرزش برای والدین: قل رب اغفرلی ولوالدی وارحمهما کماربیانی صغیرا...24اسرا 🌷7.اگرعذاب گنهکاران را نشانم دادی، من از آنان نباشم: قل رب اما ترینی مایوعدون فلاتجعلنی فی القوم الظالمین.93 و94 مومنون
شهید مصطفی صدرزاده
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ❤️ عاشقانه های زندگی شهید جلیل خادمی با همسرش ❤️ هر بار که اسم سوریه را می آورد دلم م
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ماه عسل پس از 12 سال! سال 88 سعادت زیارت ضریح شش گوشه ی امام حسین(ع) نصیبمان شد. از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم . بچه ها را در آن سفر همراه خود نبردیم. آنها را به پدر و مادر سپردیم و راهی شدیم . یک سفر عاشقانه زیبا... در این سفر از توجه های زیاد جلیل و محبت های فراوانش نسبت به من باعث شد تا تمام افراد کاروان فکر کنند که ما برای ماه عسل به کربلا آمده ایم . خنده ام گرفته بود که بعد از 12 سال زندگی مشترک همه این فکر را می کنند. «شهیدی که جلیل را صدا می زد» جلیل به ماموریتی در تنب بزرگ رفته بود . شب در عالم خواب می بیند که تعدادی از شهدا بر سر مزارشان نشسته اند شاد و خوشحال همه دور هم جمع هستند شوخی میکنند و می خندند. جلیل قدم بر می دارد که به سمتشان برود . اما آنها می گویند: بایست هنوز زود است. چند لحظه ای می گذرد و توجه جلیل به یکی از شهدا که ناراحت بر سر مزار خود نشسته جلب می شود. جلیل رو به یکی از شهدا علت ناراحتی آن شهید را می پرسد. و آن در جواب می گوید او شهید کریم پور است مدت زیادی است که کسی به او سر نزده است ... مدتها گذشت و جلیل از ماموریت بازگشت . خواب را برای من تعریف کرد و گفت: در این مدت از فکر این خواب بیرون نیامده ام. گویا که شهید مرا صدا می زند . به گلزار شهدای فسا رفتیم . تمام مزار شهدا را یکی یکی با هم گشتیم. ولی چنین نامی از شهید نبود . جلیل گفت: گلزار شهدای منطقه ی خودمان را نگشتیم آنجا هم برویم . چند روز بعد رفتیم شهدای تمام منطقه ی ششده و قره بلاغ که در50 کیلومتری فسا قرار دارد را هم گشتیم ولی خبری نبود . ناامید شدیم تا اینکه دوباره اعزام شد ماموریت ، بعد از چند روز تماس گرفت گفت: من در اینترنت جستجو کردم حتی گلزار شهدایی که اطرافمان بود را گشتم ولی نتوانستم این شهید عزیز رو پیدا کنم. بغضی در گلویش پیچید و گفت: فکر کنم چند شهید گمنامی که در جزیره آرام گرفته اند یکی از آنها شهید کریم پور باشد. با همان بغضی که داشت ادامه داد: سر مزارشان رفتم و زیارت عاشورا را خواندم ... مدتی گذشت و همچنان ذهن جلیل در گیر بود تا اینکه یک روز به طور اتفاقی برای اولین بار به همراه یکی از خانمها ی همسایه به بنیاد شهید رفتیم تا نام کوچه را به نام شهید قنبری نام گذاری کنیم. در آنجا یادم به خواب جلیل افتاد و از مسئول فرهنگی بنیاد شهید پرسیدم آیا ما شهیدی به نام کریم پور داریم؟ گفتند : بله . مزار شهید در پشت بارگاه امامزاده حسن (ع ) گوشه ی آخر صحن که یک پرچم سر مزارش گذاشتیم . باورم نمی شد زیرا بارها آن گلزار را گشته بودیم. به محض رسیدن به خانه به جلیل زنگ زدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. خیلی خوشحال شد . ظهر که به خانه آمد ناهار را خورد و به امامزاده حسن (ع) رفتیم. به مزار آن که شهید رسیدیم جلیل کنار مزار نشست و شروع کرد به گریه کردن.. عکسش را که دید آن خواب دوباره برایش تداعی شد و رو به شهید گفت: آخر تو را پیدا کردم... دو سال هر پنجشنبه ما بر سر مزار شهید کریم پور می رفتیم . در این دوسال کسی را ندیدیم که بر سر مزارش بیاید تا اینکه یک روز یک پسر جوانی رادیدم که بر سر مزارش آمد و فاتحه ای خواند جلیل سریع خودش را به او رساند و متوجه شد که از خویشاوندان شهید است خوابش را برای او تعریف کرد . و گفت پیام ما را به خانواده شهید برسانید. یک روز دلم خیلی گرفته بود. چهار ماه پس از شهادت جلیل می گذشت و نزدیک به ایام عید بود. بچه ها پیش مادرم گذاشتم. سبزه ای خریدم و بر سر مزار شهید کریم پور رفتم و گریه کردم . از دور دو خانوم را دیدم که به سمتم می آیند بلند شدم که بروم . یکی از خانمها صدایم زد و پرسید: ببخشید شما را نمیشناسم ؟! ما از بستگان شهید هستیم... خودم را معرفی کردم و جریان خواب جلیل را تعریف کردم . او گفت : ما جریان خواب را شنیده بودیم پس از آن بر سر مزار شهید می آمدیم تا شاید شما را بینیم و از زبان خودتان جریان خواب را بشنویم... تپه ی شهدا و گلزار شهدای فسا را خیلی دوست دارم. زیرا اکثر شب های جمعه را با جلیل در کنار شهدا گذراندم. و اکنون هر زمان که به گلزار شهدا می روم . از ابتدای گلزار حس می کنم جلیل قدم به قدم در کنارم راه می رود. او را با تمام وجود حس می کنم... 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهيد ابوعلى (مرتضى عطايى) تصويرى قول گرفت: 🔺«هر کس شهید شد، قول بده بقیه رو هم شفاعت میکنه» قول گرفتن از شهید صدرزاده... ⏯ برشى از مستند «ابوتراب» روایتی از حضور یک ایرانی در لشکر فاطمیون
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ✍✍دوسوال که جوابشان باقی ماند ✍ایشون ظهر تاسوعای سال۹۴در حلب سوریه به شهادت رسیدند و نحوی شهادتشان فقط یک تیر تک تیرانداز به قلبشان بود ✅ 🗣البته از پشت داخل ی روستا ✍✍در وصیت نامه شان که در عید فطر سال ۹۲ نوشته شده بود نوشتند که این ماه مبارک که گذشت دل ما سوخت دل امام زمان بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا نگه داشته نشد خواهران و برادران ماهواره و فرهنگ کثیف غرب راهی به جزآتش دوزخ ندارد از ما گفتن....... ✅در حین تدفین شهید بزرگوار گفتین که میدانم زنده ای مصطفی با تو زندگی میکنم ... .جمله ی قوی ای بود ... ✌️ ✍وزندگی میکنیم ایشون هستند بیشتر از قبل بدون رفتن به منطقه و گشت و......... ✅عرض سلام و وقت بخیر خدمت بزرگواران و سرکار خانم صدرزاده بنده اخیرا مطلبی خوانده بودم که ایشون با الگو گیری از شهید ابراهیم هادی، نام جهادیشون رو سید ابراهیم گذاشته بودن؛ ممکنه ارتباط این دو شهید و تاثیر آقا ابراهیم رو در زندگی همسرتون توضیح بدین. متشکرم😕😑 ✍ارادت زیادی به شهدا و شهید ابراهیم هادی داشتند ولی اسم جهادیشان از اسم پدر بزرگم گرفتند ایشان سید ابراهیم بودند و اهل ضرب المثل برای هرکاری که همین یاد آوری ضرب المثل ایشان باعث این نام جهادی شد 🌺🌺🍃🌺🌺🍃🌺🌺🍃🌺🌺 ✅کانال ( با نام جهادی )
•{ ♥️🌿 🌸} 🍃🌹🍃🌹