فردا ساعت 16:00
شبکه یک سیما مستند#روزگار_ابراهیم
خاطرات خانواده شهید مصطفی صدرزاده
#کلام_آسمانی ❣🌸
▪️امام حسین علیه السلام می فرماید
🔅«إِنّ اَعْفَى النّاسِ مَنْ عَفَا عَنْ قُدْرَةٍ».
🔳 «باگذشت ترين مردم كسى است كه با وجود قدرت، گذشت كند».
📚بحار الانوار، ج ۷۵ ص ۱۲۱ ح۴
@shahid_mostafasadrzadeh
مداحی آنلاین - یه سردار تو دلش کوه غم - مهدی رسولی.mp3
6.75M
#نوای_محرم🎼
🔳 #زمینه #تاسوعا #محرم
🌴یه سردار تو دلش کوه غم
🌴یه سقا روی دوشش علم
🎤 #مهدی_رسولی
👌فوق زیبا
🌷 #التماس_دعا
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حکیمانه❣🎥
صبر امامحسین علیهالسلام در مقابل خیرخواهی های ناشیانه
#رهبر_معظم_انقلاب
#امام_خامنهای
#محرم
#سلام_بر_حسین
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_تاسوعا
🍃اخرین ساعات مستانه رفتن به سوی حسین با ذکر یا ابالفضل
#شهيد_مصطفی_صدرزاده
#سیدابراهیم
#تاسوعا_پیش_عباسم
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 "روز تاسوعا ساعاتی قبل از شهادت، شهيد مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم) در حال قرائت زیارت عاشوراء"
دل نوای نینوا دارد
آرزوی کربلا دارد
هر نفس با شور عاشوراء
نغمه "یا لیتنا" دارد 😭
◾️ @shahid_mostafasadrzadeh
#بسم_رب_الشهدا
به نقل از رفیق شهید صدرزاده
بارها شده بود از #ابوعلی میخواستم از #شهادت_سید_ابراهیم بگه، چون میدونستم لحظه ی شهادت کنارش بوده....
اما هربار به یه بهونه ای بحث عوض میشد و هیچی نمیگفت!
میدونستم گفتنش براش سخته اما این سوالی بود که ذهنم درگیرش شده بود و کسی جز ابوعلی نمیتونست جوابم رو بده!
دقیق یادم نمیاد، ولی اگر اشتباه نکنم پارسال شب شهادت حضرت زهرا بود که برای چندمین بار خواستم برام از شهادت آقامصطفی بگه....
و متن زیر تنها چیزی بود که گفت:
چون تیر تو سینه اش خورده بود و شُش سوراخ شده بود با نفس کشیدنش ، خون بالا میاورد....
و چند دقیقه بیشتر....
درگیری بسیار سخت بود و با توجه به فشار سنگین دشمن، هر لحظه ممکن بود دستور عقب نشینی صادر بشه،
لذا گمان اینکه نکنه پیکرش جا بمونه ، خیلی اذیتم میکرد...
همه دنبال کار خودشون بودن و چون فرمانده رو از دست داده بودیم ، روحیه ی همه تضعیف شده بود..
پیکر مطهرش رو با زحمت رو دوشم گذاشتم و اصلا حواسم به دور و اطرافم نبود که مدام به سمتمون تیر اندازی میشه...
حدود 200 متر به سختی و زحمت حرکت کردم و هر چند قدم می ایستادم و نفس تازه میکردم و باهاش درد و دل میکردم..
چون روی سینه اش فشار بود، از دهانش خون میومد و لباس و صورتم از خون پاکش رنگین شده بود.... اون لباسم رو یادگار دارم...
◾️ و چند ماه بعد ابوعلی هم با ناگفته های زیادی که در سینه اش ماند به رفیق شهیدش پیوست......
◾️خانواده ی بزرگوار شهید حقیر رو حلال کنن اگر این پست باعث رنجش خاطرشون شد.
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا بی بی سی از بین این همه شهید فقط خبر شهادت شهید #مصطفی_صدرزاده و شهید #سیدمیلادمصطفوی را اعلام کرد!!!!
#لشگر_فاطمیون
#شهدای_تاسوعا
#حلب_سوریه
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مزار شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده چند لحظه قبل از تدفین
ممنونم ک راهم دادی...
◾️ @shahid_mostafasadrzadeh
#عکس_نوشت
ابوعلی تعریف میکرد میگفت بعد از پیروزی توی هرعملیات، با بچه های گردان جمع میشدیم و یه عکس دسته جمعی(مثل این عکس) ، توی منطقه میگیرفتیم....
یادم نمیره وقتی این عکس رو برام فرستاد، هنوزم بغض داشت....
گفت این عکس رو بعد از پیروزی توی عملیاتی که #سید_ابراهیم شهید شد گرفتیم
و اگر دقت کنید اینجا توی عکس، من جای خالیش رو با لباس خونیش پر کردم و دست دور گردنش انداختم😭
#دل_نوشته:
نمیدانم اگر جای ما بودید
چنین روزی حالتان چگونه بود...
میخواهم بگویم....
از سیدابراهیم....
آن زمانی که دلتنگ حسن میشد...
و سیل اشک، عطش صورتش را سیراب میکرد
از این که هر زمانی لهجه ی مشهدی به گوش دلش میرسید
بغض می کرد....
و با یاد و خاطرات حسن قاسمی دانا تا کجاها که سیر نمیکرد!
بگذارید ما بگوییم که دیدیم
فراق، چگونه عذابتان می داد
گریه های منقطع مصطفی را در شکایت از زمان یادمان هست!
یادمان نرفته که چگونه بغض همدم و همراه همیشگی اش گشته بود
و زمانی که کیف مهدی صابری را باز نمود،
چگونه اسپند روی آتیش بود!
می خواهم بگویم...
از ابوعلی....
آن زمانی که در فراق صمیمی ترین رفیقش سیدابراهیم می سوخت....
آن زمانی که خبر شهادت عزیزانش را میداد و اشک و آه امانش را بریده بود...
از درد جاماندگی اش ...
از آن زمانی که در مراسم تشییع شهیدمکیان بی قرار بود و برای رفتنش به او التماس میکرد....
اما نه....
ما هرچه بگوییم کم است!
دلتنگیم.....دلتنگی مان بیشتر از آن زمان شما نباشد، کمتر نیست.....
حالا نوبت شماست که بگویید
بگویید ما که جاماندیم باید چه کنیم؟؟
چگونه درد جاماندگی را تاب بیاوریم...
@shahid_mostafasadrzadeh
#توشه_اخرت 📿
سلام خدمت تمامی مهمان های دعوتی شهید اقا مصطفی صدرزاده....
امروز سالگرد قمری شهادت اقا سید ابراهیم هستش ان شاءالله به یاری وهمت شما قراره
10000تا صلوات ختم کنیم...
بسم الله هر چقدر در توانتون هست به ایدی خادم کانال اطلاع بدید رفقا ممنون از همتون قبول باشه ...
اجرتون با خود #شهید_مصطفی_صدرزاده
👇👇👇👇
@shahid_sadrzadeh
@shahid_sadrzadeh
ساعت به وقت عاشقی،هنگامه ی پرواز
درظهرتاسوعا شده بال ملائک باز
آغوش بازکرده خدابهرتوای دوست
آغازاین دنیای شیرین،گوارا بادت ای دوست
«ساعت۱۱:30_ روزجمعه»ساعت شهادت شهیدمصطفی صدرزاده
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 میهمانان ویژه محرم امسال
💠 فاصلههایی که در هیئت خالی نمیماند...
🔻 تیزر دیدنی #جای_خالی به کارگردانی علی ملاقلی پور
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#محرم 94 بود 🏴 جوری با اطمینان میگفت تاسوعا پیش عباسم انگار از حضرت عباس دعوتنامه داشت❗️
گذشت و #تاسوعا رسید..
وقتی شهید شدنش را دیدیم باورمان شد که از #حضرت_عباس(ع) دعوتنامه به آسمان داشت...😭😭😭
🎥 شهید مصطفی صدرزاده
@shahid_mostafasadrzadeh
26.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #بدون_تعارف
مصاحبه با پدر ودختر فرمانده شهیدی که برای رفتن به سوریه تابعیت افغانستانی گرفت...
#شهید_مصطفی_صدرزاده
@shahid_mostafasadrzadeh
Javad Moghadam - Abalfazlia Madyon Abalfazlan.mp3
12.79M
🎼🎤 مداحی ای که شهید صدرزاده قبل شهادت با اون همخوانی میکردن
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 غافلگیری مردم با سورپرایز ویژه حضرت ابوالفضل(ع)...
@shahid_mostafasadrzadeh
رفقا 30000تا شد سلامت باشید خدا به همتون خیر بده اجرتون با خود #شهید_مصطفی_صدرزاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لبیک یا حسین(ع)
🏴امشب ساعت ۲۱ بر بالای بامها در سراسر کشور
🏴 @Roshangari_ir
شهید مصطفی صدرزاده
📚 #سه_دقیقه_در_قیامت 3⃣ #قسمت_سوم 💢یاد خواب دیشب افتادم..با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل
📚 #سه_دقیقه_در_قیامت
#⃣ #قسمت_چهارم
💢فهمیدم که منظور ایشان مرگ من و انتقال من به آن جهان است. مکثی کردم و پسرعمه اشاره کردم و گفتم: من آرزوی شهادت دارم سالها به دنبال شهادت بودم حالا با این وضع بروم؟!
💢اما اصرارهای من بی فایده بود باید میرفتم. دو جوان دیگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند برویم. بی اختیار همراه با آنها حرکت کردم لحظهای بعد خود را همراه این دو نفر در یک بیابان دیدم.
💢زمان اصلا مانند اینجا نبود و در یک لحظه صدها موضوع را می فهمیدم و صدها نفر را میدیدم. آن زمان کاملا متوجه بودم که مرگ به سراغم آمده اما احساس خیلی خوبی داشتم از آن درد شدید راحت شده بودم شرایط خیلی عالی بود.
💢در روایات شنیده بودم که دو ملک از سوی خدا همیشه باما هستند حالا داشتم این دو را می دیدم. چقدر زیبا و دوست داشتنی بودند،دوست داشتم همیشه با آنها باشم. در وسط یک بیابان خشک و بی آب و علف حرکت می کردیم. کمی جلوتر چیزی را دیدم. روبروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت میز نشسته بود. آهسته آهسته به میز نزدیک شدیم.
💢به اطراف نگاه کردم سمت چپ من در دوردست ها چیزی شبیه سراب دیده می شد. اما آنچه می دیدم سراب نبود،شعله های آتش بود. حرارتش را از دور احساس میکردم. به سمت راست خیره شدم در دوردستها یک باغ بزرگ و زیبا چیزی شبیه جنگل های شمال ایران پیدا بود نسیم خنکی از آن سو احساس میکردم.
💢 به شخص پشت میز سلام کردم با ادب جواب داد. منتظر بودم می خواستم ببینم چه کار دارد. آن دو جوان که در کنار من بودند عکس العملی نشان ندادند.
اما همان جوان پشت میز، یک کتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد و به آن کتاب اشاره کرد و گفت: کتاب خودت هست بخوان امروز برای حسابرسی،هم اینکه خودت آن را ببینی کافی است.
💢چقدر این جمله آشنا بود. در یکی از جلسات قرآن استاد ما این آیه را اشاره کرده بود: "اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا". نگاهی به اطراف کردم و کتاب را باز کردم: بالای سمت چپ صفحه اول با خط درشت نوشته شده بود:
۱۳ سال و ۶ ماه و ۴ روز. از آقایی که پشت میز بود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت سن بلوغ شما است. شما دقیقا در این تاریخ به بلوغ رسیدید.
💢در ذهنم بود که این تاریخ یک سال از ۱۵ سال قمری کمتر است، اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم. قبل از آن و در صفحه سمت راست اعمال خوب زیادی نوشته شده بود: از سفر زیارتی مشهد تا نمازهای اول وقت و هیئت و احترام به والدین و...
💢پرسیدم: اینها چیست؟ گفت اینها اعمال خوبی است که قبل از بلوغ انجام داده ای. همه این کارهای خوب برایت حفظ شده است. قبل از اینکه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شویم،جوان پشت میز نگاهی کلی به کتاب من کرد و گفت نمازهایت خوب و مورد قبول است،برای همین وارد بقیه اعمال می شویم.
💢 یاد حدیثی افتادم که پیامبر فرمودند: نخستین چیزی که خدای متعال بر امتم واجب کرد نماز های پنجگانه است و اولین چیزی که از کارهای آنان به سوی خدا بالا می رود نماز های پنجگانه است و نخستین چیزی که درباره آن از امتم حسابرسی می شود نماز های پنجگانه میباشد.
💢من قبل از بلوغ نمازم را شروع کرده بودم و با تشویق های پدر و مادرم همیشه در مسجد حضور داشتم. کمتر روزی پیش میآمد که نماز صبحم قضا شود. اگر یک روز خدای نکرده نماز صبحم قضا میشد تا شب خیلی ناراحت و افسرده بودم. این اهمیت به نماز را از بچگی آموخته بودم و خدا را شکر همیشه اهمیت می دادم. وقتی آن ملک؛ یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب اینگونه به نماز اهمیت داد و بعد به سراغ بقیه رفت، یاد حدیثی افتادم که معصومین علیه السلام فرمودند:
💢اولین چیزی که مورد محاسبه قرار می گیرد نماز است.اگر نماز قبول شود بقیه اعمال قبول می شود و اگر نماز رد شود. خوشحال شدم به صفحه اول کتاب نگاه کردم، از همان روز بلوغ تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کوچکترین کارها حتی ذره ای کار خوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نکرده بودند. تازه فهمیدم که فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره یعنی چی! هرچی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم آنها جدی جدی نوشته بودند.
#ادامه_دارد..
@shahid_mostafasadrzadeh