♦️توییت جالب کاربر روسی (ایران و تحریم ها)
🔹2010 : «به ایران سلاح نفروشید ، آنها تحت تحریم هستند»
🔹2024 : «از ایران اسلحه نخرید ، آنها تحت تحریم هستند»
@shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 ☑️ بخـش دوم ✅ برای تربیت ولایی بچه ها مثلا چه برنامه ای داشتید؟ یا اینکه شهید بزرگوار مط
🌴🌳🌴🌳🌴🌳🌴🌳🌴🌳
☑️ بخش سـوم
✅🗣و ای شهید....
ما همچنان استوار، راهت را ادامه خواهیم داد...
وترس و واهمه ای نخواهیم داشت...چرا که در مکتب ما شهادت افتخار است...وهرگز میدان را خالی نخواهیم کرد...به فضل وکرم خدا...✌️✌️
🗣 دوستان لازم به ذکر است که شهید بزرگوار در سال 88 در فتنه ی جنبش سبز مورد تهاجم داعشیان وقت و آن زمان قراررفتند و مجروح شدن ...
روز قبل شهادتش هم به همه گفته بود که شهید میشم کم تر از یک روز دیگه ....
توی تاسوعا شهید شدن بت ضرب یک گلوله ... .در حالی که روز به دنیا اومدنشون هم نذر حضرت عباس کرده بودن خانواده شون .. 💔🌹
✅ #سوال
ببخشید اما این سوال خیلی مهمیه چون مثل یه سر مشق میمونه
شهید بزرگوار در برابر شکستن حرمت مذهب تو کوچه و خیابون که متاسفانه دیگه عادی شده چه کار میکردند؟
✍این هم جزء سوالات آخره که در وصیت نامه شان مستقیم در مورد روزه خواری گفتند
✅ سرکار خانم صدر زاده، دلایلی که شهید برای مدافع حرم شدن میاوردن برای شما چی بود؟
✍فاطمه خانم که پدر را درک کرد و از عشق و محبت بی کرانشان چشیده
ولی اگر محمد علی از من بپرسه که بابا چرا ما را گذاشت و برای مردم کشور دیگری رفت؟
به او با افتخار و سربلندی
میگم
که بابای شما آنقدر وسعت دیدش بالا بود و آنقدر مسئولیت پذیری بالایی داشت که خانواده او فقط همین چهار نفر ما نبودیم خانواده او همه شیعیان جهان بودند پسر او فقط محمد علی نبود بلکه همه بچه هایش شیعه دنیا در زیر آتش جنگ و دنیا طلبی خیلی ها بیچاره و آورده میشوند بود
دختر او فقط فاطمه نبود بلکه همه دختران که به اسارت برده میشوند فقط به جرم مذهبشان و محل زندگیشان
✍این وسعت دید و جهانبینی و مسئولیت پذیری تکیه گاه زندگی من بود که آنقدر محکم بو که نه تنها من و فرزندانش بلکه برای همه مظلومین دلسوز بود و مانند تکیه گاه بود
✍او مرزهای جغرافیایی همان خط خطی های بچه گانه را پاک کرد
مرز او اعتقاداتش شد و مذهبش
✍از فداییان جنگ تحمیلی و شهدا الگو گرفت و فدای مذهبش شد
✅ سلام علیک به همسر شهید ببخشید یک سوال داشتم روزی که شهید صدر زاده شهید شدند شما گفتید خودم محمدعلی وفاطمه به فدای رهبر،
شهید هم که شوخ طبع بودند،
سوال من این است که درکانال شهید صدرزاده گذاشتند درروز تولدمحمدعلی که شهید صدرزاده خواب اینکه پسر عزیزتان شهید میشه را دیدند آیا واقعیت داره البته ببخشید ذهنم رادرگیر کرده😔😔واقعا ازاین سوالی که کردم بنده راعفو بفرمایید
✍بله صحت داره
✅#میشه توضیح بدین؟؟
یعنی خواب دیدندفرزندشان شهیدمیشن؟
الله اکبر😭
✍آقا مصطفی محمد علی را که قرار بود مرده یا معلول به دنیا بیاد را معامله کرد که سالم باشد و بعد به خود خدا و در راه اهل بیت برگرداند و این نکته را همیشه به من یاد آوری میکردند
✍من هم ناراحت نیستم
و به شوخی به ایشان می گفتم دادن بچه ها برای من راحت تر است از شهادت شما
✅🗣بله من هم خوندم شرط زنده ماندن محمد علی این است که محمدعلی شهید بشن
🗣ان شاءالله زنده باشند ودر رکاب صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بجنگند✌️
✅ خوابشون چی بود ؟؟
✍گفتند در خواب بچه را مرده به ایشان داده بودند ایشان خواسته بود که او را بگیرند و سالم بدهند و او هم قول داده بود که به خودشان برگرداند
#ادامـه_دارد
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
شب تاسوعا...صحبت سید ابراهیم در جمع گردان.amr
3.15M
#پیشنهاد_ویژه_دانلود
۳۲ دقیقه
آخرین صحبتهای فرماندهی دلاور گردان عمارِ فاطمیون در جمع نیروهاش در شب شهادتش (شب تاسوعا) وهمچنین روضه خانی و وداع در شب عملیات
#شهید_مصطفی_صدرزاده
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
دیروز جمله ای خوندم که خودم خشکم زد ، یکی از کارشناسان نظامی امریکایی گفته موشکهای بالستیک ایران اینقدر دقیق هستند که اگر کسی در موشکباران کشته شد میتوان با اطمینان گفت ایران قصد داشته آن شخص را بکشد ، اتفاقی نبوده
✍️ علی جهان آرا
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
سرودۀ میلاد عرفانپور در استقبال از غزل رهبر انقلاب که بیتی از آن را در آستانۀ عملیات تنبیهی علیه رژیم صهیونیستی خواندند
🔸دلا! ز معرکۀ محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز
🔸ما را مباد، از دل طوفان گریختن
ننگ است از میانۀ میدان گریختن
🔸از خط خون بخوان که نبودهست رسم ما
از پاسخ ندای شهیدان، گریختن
🔸جانا تو جان بخواه! که معنای زندگیست
دل را بهانهکردن و از «جان» گریختن
🔸اسفند روی آتش عشقیم و روشن است
از این بلا نمیشود آسان گریختن
🔸کمسو شدیم در قفس شهرها، خوشا
همچون ستارگان به بیابان گریختن
🔸یاایهالعزیز! گوارای جان ماست
محض رضای دوست به زندان گریختن
🔸با اشک شوق، میگذریم از میان نیل
فرعون مانده است و هراسان گریختن
🔸ما در امان «انّ معی ربّیِ» توایم
از فتنهها خوش است به قرآن گریختن
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
📱سرودهی افشین علا درباره عملیات تنبیهی علیه رژیم صهیونیستی با تضمین مصرعی از رهبر انقلاب
👈در آستانه عملیات تنبیهی «وعده صادق» علیه رژیم صهیونیستی، رهبر انقلاب در یکی از جلسات مرتبط، یک بیت شعر از غزلی که چندسال پیش با تلمیح از آیات قرآن مجید درباره رویارویی حضرت موسی علیهالسلام با فرعون و ساحرانِ فرعونی سروده بودند، برای این عملیات خواند:
📝تو را است معجزه در کف زِ ساحران مهراس
📝عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
👆در پی انتشار این سروده، آقای افشین علا از شاعران برجسته کشور با تضمین مصرعی از شعر حضرت آیتالله خامنهای، غزلی را سرود که رسانه نگار آن را به شرح زیر منتشر میکند:
🔹وعدهی صادق
رسید مژده به یاران ز پیر بادهشناس
که گاه مستی و عیش است شکر و حمد و سپاس
چمن به مشک بیامیز و لاله روشن کن
به مژدهای که رسید از سلالهی گل یاس
که انتقام شهیدان گرفت لشکر عشق
به شیوهای که نمییابمش مثال و قیاس
که کرد رخنه ز هر سو به سقف گنبد خصم
که بر فلاخن داوود ضربه زد ز اساس
چنان به گرز گران زد به کاسهی سر دیو
که شد ز مغز تلآویو و غرب، هوش و حواس
که سوخت خرمن اهریمنان به آتش خشم
که دوخت بر تن ناپاکشان ز لرزه، لباس
نشست مرهم از این مژده بر جراحت قدس
رسید روشنی دیده بر یلان حماس
حدیث دولت صهیون و ملک ایران است
حکایت علف هرزه و حکایت داس
دلا عنان به امین ده که قبل واقعه گفت:
"توراست معجزه در کف، ز ساحران مهراس!"
افشین علا
اردیبهشت ۱۴۰۳
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
🌹بسم رب الشهدا🌹
شهيد مدافع حرم #مصطفى_صدرزاده 🌷سيدابراهيم 🌷به روايت شهيد مدافع حرم #مرتضى عطايى 🌷ابوعلى🌷
🌸بهمن ٩٣ براى آزادسازى شهر ديرالعدس كه در استان درعا و جنوب سوريه بود و موقعيتى استراتژيك داشت، راهى شديم. يك گردان قبل از گردان نيروهاى مخصوص حمله كردند كه پشت شهر ماندند و نتوانستند خط را بشكنند. بچه هاى نيروى مخصوص آمدند. نصف شهر را پاكسازى كرديم و براى احتياط در هر خانه چندتا از بچه ها را مى گذاشتيم. اما ديگر نيرو نداشتيم. براى خانه آخر تنها من، سيدابراهيم و دو تا ديگر از بچه ها ماندند. قرارمان با بچه هاى سورى اين بود كه بيايند و جاى ما را پر كنند تا ما بتوانيم پيشروى كنيم. شب شد و نيروهاى سورى با اينكه ستون كشيده بودند اما به خاطر شدت حملات و درگيرى هايى كه در شهر داشتيم، ترسيدند و نيامدند. نيروهاى سورى پشت سر ما گفتند جايگاه تان را در شهر عوض كنيد. همه ما فكر كرديم قرار است محور عوض شود؛ اما وقتى ما آمديم عقب به ما گفتند بايد عقب نشينى مى كرديد. سيدابراهيم، ابوحامد و تمام نيروهايش حال شان حسابى گرفته شده بود. همه مان بغض كرديم و زديم زير گريه. دل مان بابت شهدايى كه در آن منطقه داده بوديم، مى سوخت. سيدابراهيم با گريه گفت "ابوعلى سينه م از ناراحتى مى سوزه." بعد گريه اش شدت گرفت.
🌸بالاخره با بچه ها جمع شديم. مى خواستيم مقدارى استراحت كنيم تا تكليف روشن شود. تازه چشمان سيدابراهيم گرم شده بود كه حاج حسين بادپا با عجله در اتاق را باز كرد و فرياد مى زد "سيدابراهيم! سيدابراهيم!" سيد با هراس چشمانش را باز كرد. صداى شهيد بادپا در راهرو محل اسكان مان مى آمد كه به يكى از نيروها مى گفت "سريع ابوحامد رو بيدار كن." سيد به شهيد بادپا گفت "حاجى حداقل بذار برم يه آبى به دست و صورتم بزنم." حسين بادپا جلو جلو راه افتاد و گفت "نمى خواد؛ فقط تو دنبالم بيا." با حاجى راهى شدند. مدتى طول كشيد تا سيد برگردد. وقتى آمد قيافه اش خندان بود. به شوخى به اش گفتم "سيدجان كبكت خروس مى خونه." خنديد و با عجله گفت "حالا برات تعريف مى كنم." وقتى كه ديد منتظرم گفت "از اتاق كه بيرون رفتيم؛ حاج حسين در اتاق فرماندهى رو باز كرد؛ ديدم حاج قاسم سليمانى اون جا نشسته. جلو آمد و من رو محكم بغل كرد و سر و صورتم رو بوسيد. بعد از دو دقيقه كه ابوحامد هم اومد، حاج قاسم به ام گفت سيد نيروهاى مخصوص رو بردار و برو ديرالعدس. با تعجب گفتم توى ديرالعدس كه شكست خورديم؛ با خنده گفت شهدا شهر رو آزاد كردن. موندم كه چى بگم. پافشارى كردم كه مطمئنيد اطلاعات دروغ به شما ندادن؟! باز با تأكيد گفت مى گم شهدا شهر رو آزاد كردن؛ فقط سريع بريد."
🌸بعد هم بچه ها را يكى يكى بيدار كردند تا به ديرالعدس بروند. نيروها هم چيزى نگفتند و همه سريع پشت سر سيد راه افتاديم. توى ماشين نشستيم و تخته گاز تا آنجا رفتيم. وقتى رسيديم ديدم پرنده در شهر پر نمى زند. نيروهاى دشمن با چنان وحشتى شهر را خالى كرده بودند كه حتى جنازه ها، جى پى اس و اسناد و مداركشان را هم همراه خود نبردند. وقتى مدارك را بررسى كرديم، آمار داعش و جبهه النصره و نيروهاى هم پيمان در درعا را درآورديم. حرف حاج قاسم سليمانى كه به سيد گفته بود شهدا شهر را آزاد كردند، واقعاً حقيقت داشت.
ادامه دارد ...
صفحه ٣
✍️ برگرفته از كتاب:
"#قرار_بى_قرار"؛ شهيد مصطفى صدرزاده
انتشارات روايت فتح
🌹🌹🌹🍃🍃🕊🍃🍃🌹🌹🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
15.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 كليپ صحبت هاى بى نظير سردار حاج قاسم سليمانى درباره شهيد مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم)
كارگردان: ساسان فلاح فر
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
#خاطره_ای_در_مورد
#شهید_مدافعحرم_مصطفی_صدرزاده
از تیپ و قیافه اش معلوم بود بچه تهران است..
با ماشین فرمانده تیپ آمده بود توی مقر و برای اولین بار او را دیدم، از تیپ و قیافه اش معلوم بود که بچه تهران است و به بچه های تیپ فاطمیون نمیخورد از همان لحظه عاشق سید شدم و رویش را بوسیدم. تکه کلام های خاصی داشت، یک تسبیح هم در دستش بود که همیشه همراهش بود، آن تسبیح را هدیه گرفتم و گفتم حاجی من مطمئنم که شما شهید میشوید این را میخواهم به یادگار داشته باشم، در جواب گفت: من رو سیاه کجا و شهادت کجا و حرف را عوض کرد.
راوی : همرزم شهید
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh