🌺 مسلمان شدن ادواردو
1⃣ #ادواردو_آنیلی میگوید: «در نیویورک که بودم یک روز در کتابخانه قدم میزدم و کتابها را نگاه میکردم که چشمم افتاد به #قرآن. کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آنرا برداشتم وشروع کردم به ورق زدن و آیاتش را به انگلیسی خواندم، احساس کردم که این کلمات، کلمات نورانی است و نمیتواند گفتهی بشر باشد. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم، آن را امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را میفهمم و قبول دارم.»
2⃣ ادواردو از ابتدای اسلامآوردن توسط والدینش تهدید شد که اگر میخواهد مسلمان بماند خبری از ارث نیست. خانواده آنیلی برای آنکه ادواردو را از ارث محروم کنند، سعی زیادی در دیوانه جلوه دادن وی داشتند. بههمین منظور وی را در بیمارستانی روانی بستری کردند که به گفتهی ادواردو، همهی کارکنان آن #یهودی بودند. ادواردو بهخاطر ترس از شستشوی مغزی در آن تیمارستان سعی کرد تا از آنجا فرار کند.
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
🌺 شیعه شدن ادواردو
1⃣ نخستین آشنایی او با #تشیع و انقلاب اسلامی ایران از طریق یکی از مصاحبههای دکتر محمدحسن قدیری ابیانه (رایزن مطبوعاتی سفارت ایران در ایتالیا بین سالهای ١٣۵٨ تا ١٣۶١) از طریق تلویزیون ایتالیا بودهاست و پس از آن برای دیدار با وی به سفارت مراجعه میکند و پیوند دوستی بین آنها ایجاد میشود.
2⃣ ادواردو چند بار به ایران سفر کرده و با امام خمینی (ره) و امام خامنهای دیدار کرده و به زیارت حضرت علی بن موسی الرضا، امام هشتم شیعیان مشرف شده بود. در یکی از این سفرها در هفتم فروردین ١٣۶٠ در نماز جمعه به امامت آیتالله خامنهای شرکت میکند. در همین سفر ادواردو با بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران دیدار کرده و حضرت امام پیشانی ادواردو را میبوسد.
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
🌹 شهادت ادورادو بهدست یهود
1⃣ در ١۵ نوامبر ٢٠٠٠ (٢۴ آبان ١٣٧٩) پیکر بی جان #ادواردو_آنیلی در بزرگراه تورینو - ساوونا زیر پل «ژنرال فرانکو رومانو» پیدا شد. از آنجا که خودروی او روی پل در بالای محل پیدا شدن پیکرش پارک شده بود ظاهر قضیه نشان میداد که وی از روی پل به پایین پرت شده است و مقامات قضایی علت مرگ او را خودکشی اعلام کردند.
2⃣ در سال ٢٠٠٩ در ایتالیا کتابی دربارهٔ مرگ ادواردو آنیلی به قلم روزنامهنگار و نویسنده ایتالیایی، جیوزپه پوپو، منتشر شد که مرگ ادواردو را قتل دانست، و نوشت: هیچکس وی را ندیده است که از روی پلی که بر روی بزرگراهی که در هر لحظه خودروهای فراوانی از روی آن میگذرد، به پایین بپرد. ضمناً در آن زمان ادواردو میلنگیده و از عصا استفاده میکرد و حداقل دو دقیقه طول میکشیده که از دیواره بزرگراه بالا برود و خود را پایین بیندازد، و این احتمال دیده شدن را بالا میبرد. ضمناً دیده شده که وی کمربند و بند کفشش بسته بوده، با وجودی که از هشتاد متری به پایین پرت شدهاست. آنچه شکها را بیشتر میکند، این است که وی را سریعاً به خاک سپردهاند، بدون اینکه کالبدشکافی انجام دهند. نویسنده کتاب بیان میدارد که از سه منبع مختلف اطلاعاتی به دست آمده است که چند هفته پیش از مرگ، از وی خواستهاند که سندی را امضا کند که طبق آن از همهی حقوق خود در کارخانه فیات در عوض مقادیر فراوانی پول و دارایی دست بردارد، ولی ادواردو آن را نپذیرفتهاست.
3⃣ برخی رسانهها و شخصیتهای سیاسی با اتکا به این دلیل که با مرگ ادواردو ثروت خانواده آنیلی به خانواده #یهودی الکان تعلق پیدا کرد و صحبتهای خود ادواردو آنیلی، هرگونه احتمال خودکشی ادوارد را رد کرده و مرگ او را ناشی از یک توطئهی صهیونیستی برای ترور ادواردو میدانند. پس از شهادت وی تمامی اسناد و شواهد مربوط به فعالیتها و زندگی وی بجز بعضی اسناد که محرمانه ماند جمعآوری شد.
✅ اندیشکده مطالعات یهود:
👉 @jscenter
:«یک شب نزدیکیهای اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت: «خانوم خیلی دلم برات تنگ شده، پاشو بیا مزار» معمولاً عصرها به سر مزارش میرفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار شدم، همین که نشستم و گلها را روی سنگ مزار گذاشتم دختری آمد و با گریه من را بغل کرد، هقهق گریههایش امان نمیداد حرفی بزند، کمی که آرام شد گفت: «عکس شهیدتون رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم من شنیدم شماها برای پول رفتید، حق نیستید، باهات یه قراری میذارم، فردا صبح میام سر مزارت، اگر همسرت رو دیدم میفهمم من اشتباه کردم، تو اگه بحق باشی از خودت به من یه نشونه میدی.»
برایش خوابی را که دیده بودم تعریف کردم، گفتم: «من معمولاً غروبها میام اینجا، ولی دیشب خود حمید خواست که من اول صبح بیام سر مزارش.» ماجرای خواب ــ شهید مدافع حرم ــ حمید سیاهکالی❤
💠دختری که به برکت وجود مزار شهید محجبه شد.
☑️روایتی از همسر شهید مدافع حرم "جواد جهانی "
🕊هنگام تشییع پیکر شهدای غواص در هاشمیه، آقا جواد از مسئولان مراسم پرسید که آیا این شهدا در پارک خورشید دفن میشوند یا خیر که جواب منفی دادند.
آن زمان بسیار تاسف خوردند که چرا برای پیشبرد اوضاع فرهنگی و عقیدتی در شهر از حضور شهدا بهره نمیبرند و آنها را از مردم دور میکنند به همین علت وصیت کرده بود خودش در پارک خورشید دفن شود و معتقد بود حتی اگر بتواند یک جوان را تحت تاثیر قرار دهد برایش کافی است...
چندماه بعد از دفن همسر شهیدم دختر جوانی در حالی که اشک میریخت نزد من آمد و گفت اتفاقی به همراه دوستش سر مزار او رفته و شروع به درد دل کرده است که شب خواب شهید را میبیند و بعد از آن به کلی تغییر میکند و محجبه میشود.
~🕊
⚘#شهدا_عند_ربهم_یرزقون🌸
رفتم سر #مزار رفقاے شهيدم
فاتحہ خوندم ،اومدم خونہ,
شب تو خواب رفقاے شهيدم رو ديدم...
رفقام بهم گفتند :
فلانے ، خيلے دلمون برات سوخت
گفتم :چرا
گفتند: وقتے اومدے سر مزار ما فاتحہ خوندے
ما #شهدا آماده بوديم...
هر چے از خدا مےخواے برات واسطہ بشيم
💔ولے تو هيچے طلب نڪردے و رفتے
خيلے دلمون برات سوخت
" سر مزار شهدا حاجاتتون را بخواهید
برآورده میشہ.😢😢 "
✍روايتگر : حاج حسين ڪاجے
••✾🌸
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 انتشار بهمناسبت تولد شهید ابومهدی
📹 ببینید | رهبر انقلاب خطاب به ابومهدی
🔺 بخشهایی منتشر نشده از دیدار ابومهدی مهندس و رهبرانقلاب
🌷 #محاسبه_نفس🌷
متنی که پیش رو دارید،
فقط قسمتی از یادداشت های روزانهٔ #شهید_علی_بلورچی، رتبه ۵ کنکور، دانشجوی الکترونیک دانشگاه شریف، شاگرد خاص آیت الله حق شناس،
دررابطه با محاسبهٔ نفسش می باشد،که خواندنی ست. اونوشتن این یادداشت های روزانه را، از روز پنجشنبه ۲۲ آذرماه سال ۶۳ شروع کرده. این جوان نازنین هنگام شهادت ۲۱ ساله بوده است.
🔸🔸🔸
بخوانیم واگر دلمان خواست ،گاه گاهی پرونده ٔنفس خود رامرور کنیم...
🔹🔹🔹
🔹 نماز صبح را بی حال خواندم .
🔹یاد امام زمان علیه السلام کم
بودم و هستم.
🔹زود عصبانی می شوم.
🔹حُب دنیا داشتم
🔹 خود را بهتر از آنچه هستم به
دیگران نمایاندم.
🔹 نفس را در رفاه قرار دادم و در
مضیقه نبود.
🔹 دروغ گفتم.
🔹 برای غیر خدا کار کردم.
🔹 وقت را زیاد تلف کردم.
🔹 امروز تماماً معصیت و غفلت
بود.
🔹 نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا
را با حال نخواندم.
🔹 ذکر را با توجه زیاد نمی گفتم.
🔹 شاید غیبت کردم.
🔹 نفس در آرامش بود.
🔹 خدا را ناظر بر اعمالم ندیدم.
🔹 غیبت شنیدم.
🔹 کم فکر کردم.
🔹 درسم را خوب نخواندم.
🔹 خیلی صحبت بیخود کردم و
همین سبب شد که حالت غفلت
از خدا داشته باشم.
🔹 یاد مرگ و قیامت و روز جزا
نبودم.
🔹مراقبت از چشم خیلی کم بود.
🔹 بی وضو خوابیدم.
🔹 حُب مقام داشتم و آنرا نیز
ارضاء کردم.
🔹 توجیه می کردم معاصی ام را. 🔹تواضع و زهد نبود.
🔹 دعای عهد را نخواندم.
🔹 چشم آزاد بود و بیهوده به
اطراف نگاه می کرد و گاهی به
محارم الهی برمی خورد که
متاسفانه حتماً بر قلب نیز تاثیر
سوء گذاشته است.
🔹آنچه نباید می گفتم، گفتم.
🔹 حالت انابه وجود نداشت.
🔹 چند شبی است که سوره واقعه
را بی رغبت می خوانم.
🔹 سوز و ناله کم بود.
🔹 شهوت خودش را خیلی فعال
نشان می دهد، باید مراقب
بود.🔹