#خاطرات🌱
به روحالله گفت:
این #تقوا كھ میگن دقیقا یعنی چی⁉️🤔
گفت:
چیزی که من از تقوا میدونم
یعنی ایمان مستمر ؛ عمل مکرر‼️
آدم با یه شب دو شب به جایـے نمیرسه.🚫
باید ایمانتدائم باشهو عملتمداوم.☝🏻
اینکه یه شب بری هیئت و کلی گریه
کنی بعدش انتظار داشتهباشی نفس
مسیحایی پیداکنی اینجوری نیست
دو روز بعد میبینی تو
منجلاب دنیا گرفتار شدی.🌍🖐🏻
#شهیدروحاللهقربانے🕊
•┈••✾❀❀✾••┈••
@shahid_nourozi
•┈••✾❀❀✾••┈••
#خاطرات🌱
عصر بود که از شناسایی اومد.
انگار با خاک حمام کرده بود.‼️
از غذا پرسید ؛ نداشتیم.❤️🩹
یکی از بچهها تندی رفت از شهر
چند سیخ کوبیده گرفت.
کوبیدهها رو که دید ، گفت:
این چیه⁉️
بشقاب رو زد کنار و گفت:
هر چی بسیجیها خوردن
از همون بیار.
نیست ، نون خشک بیار...✌🏻💚
#شهیدحسنباقرے🕊
•┈••✾❀❀✾••┈••
@shahid_nourozi
•┈••✾❀❀✾••┈••
#خاطرات🌱
شهیدجهاد مسئول یک پرونده
بسیار حساس بود
و فرماندهی گروهی از
اعضای مقاومت را در جولان
اشغالی بر عهده داشت.
هدف #شهیدجهاد ایجاد یک فضایی
از مقاومت بود تا بدین ترتیب
مقدمات آزاد سازی این منطقه
از تصرف #صهیونیستها فراهم شود.
نکته قابل تأمل این است که
چگونه فرماندهان و رهبران ارشد
مقاومت به این نتیجه رسیدند
که چنین پرونده مهمی را به
#شهیدجهاد با سن و سال کم ،
واگذار و به او اعتماد کنند⁉️🤔
این واقعا ناشی از شخصیت
بزرگِ #جهاد بود...🙃🍂
#شهیدجهادمغنیه🕊
•┈••✾❀❀✾••┈••
@shahid_nourozi
•┈••✾❀❀✾••┈••
#خاطرات🌱
بهش گفتم:
«توی راه که بر میگردی ،
یه خورده کاهو و سبزی بخر.»
گفت:
«من سرم خیلی شلوغه ،
می ترسم یادم بره.
روی یه تیکه کاغذ هر چی می خواهی
بنویس بهم بده.»
همون موقع داشت جیبش را خالی میکرد.
یک دفتر چه یادداشت ویک خودکار در آورد گذاشت زمین.
برداشتمشان تا چیزهایی مه
می خواستم ،
برایش بنویسم،یک دفعه بهم گفت:
«ننویسی ها!»
جاخوردم ،
نگاهش که کردم
به نظرم عصبانی شده بود.
گفتم:
«مگه چی شده؟!»
گفت:
«اون خودکاری که دستته ،
مال بیت الماله.»
گفتم:
«من که نمی خواهم کتاب
باهاش بنویسم‼️
دو-سه تا کلمه که بیش تر نیست.»
گفت:
«نه...»
•┈••✾❀❀✾••┈••
@shahid_nourozi
•┈••✾❀❀✾••┈••
#خاطرات🌱
از بدی دل بستن به مال دنیا میگفت.
اما قبل از همه خودش به آن عمل می کرد
میگفت:
خداوند در قرآن فرموده:
مومنین از آنچه خداوند
روزی داده انفاق کنند.
اینکه اضافه مال را بدهی می شود
صدقه اما باید از آنچه به آن
علاقه داری بگذری...🖐🏻
#شهیدعلیرضامصطفوی🕊
•┈••✾❀❀✾••┈••
@shahid_nourozi
•┈••✾❀❀✾••┈••
#خاطرات🌱
زمستان بود.
به طور طبیعی در آوردن پا از پوتین و وضو
گرفتن قدری سخت است
#عباس می توانست در اتاق فرماندهی
ساختمان تربیت جهادی
نماز مغرب و عشاء را به تنهایی بخواند
ولی می دیدم که او مرتب در حسینیه
سید الشهداء در نماز جماعت شرکت می کند.
گاهی بعد از نماز جماعت در
حسینیه امام علی و یا در
حسینیه آیت الله بهاءالدینی که سخنرانی
بود راه دور بود و سوئیچ ماشین اداری
هم در دست #عباس بود.
اما من ندیدم که عباس به تنهایی
با وسیله نقلیه سپاه به نماز بیاید
بلکه ایشان با لباس آراسته و پوتین و پیاده
در نماز جماعت حضور پیدا می کرد.
برگرفته از کتابِ
#آخریننمازدرحلب📚
#شهیدعباسدانشگر🕊
#حجاب
#امام_زمان
#طرح_نور
•┈••✾❀❀✾••┈••
@shahid_nourozi
•┈••✾❀❀✾••┈••
#خاطرات🌱
در کرمان حسینه ای داشت
و خودش هییت داری میکرد.
بارها شاهد بودم #حاجقاسم
قبل هر مراسم و روضه ای ،
ابتدا شخصا درِ همسایگان را می زد عذرخواهی می کرد و اذن می گرفت.
میگفت:
ما می خواهیم مراسم برای
#اهل_بیت برگزار کنیم ،
بابت مزاحمت های آن عذرخواهیم
و حلال کنید...🙂🖐🏻
#حاجقاسم🕊
#امام_زمان
#حجاب
#شب_جمعه
•┈••✾❀❀✾••┈••
@shahid_nourozi
•┈••✾❀❀✾••┈••