﷽
#روایتیزیبا🌱
▫️۲ اسفند ماه ۱۳۹۷ قرار شده بود مراسمی در شهرستان بابل برگزار شود و از همه خانواده های شهدای مدافعان حرم استان مازندران دعوت کردند تا در این مراسم شرکت کنند.مراسم در بابل خیلی شلوغ بود.سردار سخنرانی کردو بعد از آن ما را برای صرف شام و دیدار خصوصی با سردار بردند.
▫️ما هم توقع داشتیم(خانواده های شهدا) سردار بره بالای چیزی و برامون سخنرانی کنه! ولی دیدیم که ۴۰ تا میز و صندلی گذاشتن و هر خانواده ای روی میز و صندلی خودش بنشیند.
▫️بعد سردار کنار تک تک میزها یه ربع مینشست تا با خانواده های شهدا درد ودل و دیدار خصوصی و... داشته باشد.خیلی چیز عجیب و جالبی بود!
▫️بالاخره نوبت به میز ما رسید.وقتی اومدند روی میزم نشستند، مریم جان(همسر شهید) وقتی سردار را دید بغضش ترکید و گریه میکرد و ساکت نمیشد.
▫️سردار رو به من کرد و گفت:حاج خانوم هوای دخترمو داری؟ گفتم تا دستم بر میاید بله.
▫️مریم جان ساکت نمیشد و گریه میگرد.بار دوم سردار رو به من کرد و دوباره گفت هوای دخترمو داری؟ من روم رو به طرف سردار کردم و گفتم:چیجوری من مواظبش باشم؟دوباره گرفتم عروسم کردم...
▫️وقتی گفتم دوباره مریم خانم را عروسم کردم، سردار تعجب کرد و از جا پرید. بعد سرشونو سمت چپ و راست میکردند و گفتن: داماد کو داماد کو😅
▫️گفتم که داماد(رامین جان) داخل سپاه هستند.بعد سردار دستشونو داخل جیبشون گذاشتند.(ما چهل خانواده شهدای مدافع حرم استان مازندران بودیم،من تنها مادری بودم که سردار بهم انگشتر داده بودند) و یک انگشتر بهم هدیه دادند.
▫️در همین حال، فاطمه حلما انگشتر را از دستم میگیرد.سردار رو به فاطمه حلما کرد و گفت:فاطمه جان این انگشتر هدیه ی مادرجون هست(این هدیه انگشتر این هست که مریم جان را عروسم کردم).
▫️بعد سردار دستشونو به جیبشون کردند و یک انگشتر به داماد(رامین جان) و یک انگشتر هم به مریم جان دادند. بعد فاطمه حلما هم از سردار یک انگشتر گرفته بود.
▫️بعد عکس یادگاری با سردار گرفتیم و سردار به میزهای دیگری از خانواده شهدا رفتن...
🎙روایتی از مادر شهید
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_رضا_حاجی_زاده
🌹تنها کانال رسمی تکاور پاسدار
شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1024983162Cdeb48b15ca
﷽
#روایتیزیبا🌱
🗓دوم اسفند سال۱۳۹۷ قرار شده بود مراسمی در شهرستان بابل برگزار شود. از همه خانوادههای شهدای مازندرانی مدافعحرم دعوت شده بود تا در این مراسم شرکت کنند.
🎙مراسم خیلی شلوغ بود. سردار سلیمانی سخنرانی کرد و بعد از آن، ما را برای صرف شام و دیدار خصوصی با حاجقاسم بردند.
🪑ما خانواده های شهدا توقع داشتیم سردار بالای جایگاهی برود تا برامون سخنرانی کند! ولی دیدیم که چهلتا میز و صندلی گذاشتند تا هر خانوادهای روی میز و صندلی خودش بنشیند.
🥰شهید سلیمانی نیز کنارِ تکتک میزها بهمدت یهرُبع مینشست تا با خانوادههای شهدا درد و دل و دیدار خصوصیای داشته باشد. خیلی مراسم عجیب و جالبی بود!
😢بالاخره نوبت به میز ما رسید. وقتی اومدند روی میزمان نشستند، مریمجان (همسر شهید) وقتی سردار را دید، بغضش ترکید و گریه میکرد.
🙏سردار رو به من کرد و گفت: «حاجخانوم هوای دخترمو داری؟»، گفتم:«بله!»
❣مریمجان آرام نمیشد و همینطور هقهق گریه میکرد. دوباره سردار گفت:«هوای دخترمو داری؟»، رویم را به طرف سردار کردم و گفتم:«چیجوری من مواظبش باشم؟ دوباره ایشان را عروسم کردهام.»
🧖♂وقتی گفتم دوباره مریمخانم را عروسم کردم، سردار تعجب کرد و از جا پرید و اینطرف آنطرف را نگاه میکرد و گفت:«داماد کو؟ داماد کو؟»، گفتم که داماد(رامین جان) داخل سپاه هستند.
🤗حاجقاسم دستش را به داخل جببش بُرد و یک انگشتر بهم هدیه داد. از چهلخانواده شهدای مدافعحرم استان مازندران، من تنها مادری بودم که سردار بهم انگشتر داد.
🥳در همین حال، فاطمهحلما(دختر شهید) انگشتر را از دستم گرفت. سردار به فاطمهحلما گفت:«فاطمهجان! این انگشتر، هدیهی مادرجون هست و این هدیه بخاطر اینست که ایشون مریمجان را دوباره عروسش کرده است.»
💍بعدش سردار یک انگشتر به آقا داماد(رامین جان) و یک انگشتر هم به مریمجان دادند. فاطمهحلما هم از حاجقاسم یک انگشتر گرفت.
📸در انتها، عکسی یادگاری با سردار گرفتیم و سردار به میزهای دیگری از خانواده شهدا رفتند.
🎙راوی: مادر شهید
📆۲ اسفند ماه ۱۳۹۷ - حسینیه سپاه شهرستان بابل
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_رضا_حاجی_زاده
🌹تنها کانال رسمی تکاور پاسدار
شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده👇🏻
🍃| @shahid_reza_hajizadeh