﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم علیرضا بابایی
🌺برای من، ماه مبارک رمضان از دوست داشتنیترین ماههای خدا بود. چون در این ماه، علیرضا زودتر از همیشه به خانه میآمد. هر جایی بود و هر کاری هم که داشت، سعی میکرد موقع افطار خودش را برساند.
🌻لذّتبخشترین ساعت برای من در یک روزِ روزهداری، زمانی بود که آقا علیرضا با نانِ تازه وارد خانه میشد. مهربانی علیرضا در ماه رمضان با من و بچهها جنس دیگری داشت. به من پیشنهاد میداد تا با هم برای بچههایی که در مؤسّسه جامعةالثقلین مشغول حفظ قرآن کریم بودند، افطاری تهیه کنیم.
🌺وقتی کارهای افطار و سحری دیگران را تدارک میدید، در کنارش بودم و برایش دعا میکردم. میگفت: «آمادهکردن فضا و امکانات برای کسانی که در محضر قرآن نشستهاند، توفیقی است که خداوند به ما داده است؛ پس باید به بهترین وجه قدرش را بدانیم.»
🎙راوی: همسر شهید
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽ 🌙#ماه_رمضان_شهدایی 🌕شهید مدافعحرم علیرضا بابایی 🌺برای من، ماه مبارک رمضان از دوست داشتنیترین م
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم سید مهدی جودی ثانی
🌺سیدمهدی در ادای واجباتش هیچگاه تأخیر نمیکرد و خود را مُلزم به اجرای مستحبات کرده بود. فراموش نمیکنم آخرینباری که به مشهد آمد، ماه رمضان بود؛
🌻وقتی که روزهخواری مردم را میدید، به من میگفت:«خداوند آنقدر مهربان است که در ماه روزه به مردم فرصت داده است که اگر مشکلی داشته و نتوانستند روزه بگیرند، در اَنظار نباید روزه بخورند و حرمت خداوند را بشکنند».
🌺از این مسئله خیلی ناراحت بود و روحیهاش را در این مدت خراب کرده بود. با اینکه از این قضیه دلخور بود اما در مواجهه با روزهخواران با ملایمت برخورد میکرد و تذکّر میداد؛
🌻زیرا معتقد بود با محبّت همه مشکلات برطرف میشود. اگر جوانی را میدید که راه اشتباهی برگزیده است، ابتدا با او دوست میشد و سپس هدایتش میکرد.
🎙راوی: پدر شهید
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽ 🌙#ماه_رمضان_شهدایی 🌕شهید مدافعحرم سید مهدی جودی ثانی 🌺سیدمهدی در ادای واجباتش هیچگاه تأخیر نمی
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم سید علی منصوری
🌺پدرم در کنار فعالیتهای رزمی و آموزش نظامی، به فعالیتهای مذهبی و آموزشهای دینی بسیار تاکید داشت و حتی مربّی قرآن در یگان۲۱ امام رضا علیهالسلام هم بود.
🌻علاوه بر این، ایشان در هیئت امام جعفر صادق علیهالسلام شهرستان نیشابور به کارهای تبلیغی مشغول بود و صندوقی را نیز برای کمک به نیازمندان تأسیس کرده بود.
🌺در کانون روایتگران دفاع مقدس نیز عضویت داشت و در سفرهای راهیان نور و محافل اُنس با شهدا برای مردم و جوانان از شهدا میگفت.
🌻همیشه قبل از ماه مبارک رمضان، بستههای غذایی برای افراد نیازمند مهیّا میکرد و آنها را به دست مستمندان میرساند. در تماس آخرش از سوریه نیز پیگیر بود که این موادّ غذایی هرچه سریعتر به دست خانوادههای مدّ نظر برسد.
🎙راوی: فرزند شهید
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽ 🌙#ماه_رمضان_شهدایی 🌕شهید مدافعحرم سید علی منصوری 🌺پدرم در کنار فعالیتهای رزمی و آموزش نظامی، ب
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم مجتبی ذوالفقار نسب
🌺تابستان از راه رسیده بود. گرمای هوا بیداد میکرد. یک گردان از نیروهای ارتش برای تقویت پایگاه مرزبانی نیروی انتظامی به آنجا اعزام شده بودند. ماه رمضان بود.
🌻مجتبی برای سرکشی از نیروها با چند نفر به آنجا رفت. بین راه در بیابان ماشینشان خراب شد و بهناچار و حدود پنج کیلومتر در گرمای ۵۰درجه با زبان روزه پیاده به راه افتادند تا به کمپ شرکت نفت رسیدند.
🌺دیگر نگهداشتن روزه سخت شده بود. همراهان مجتبی روزه را شکستند اما او با اینکه دیگر رمَقی برایش نمانده بود، گفت که حاضر است بمیرد ولی روزهاش را نشکند.
🌻همه او را از ته دل قبول داشتند. تا صدای اذان را میشنید، وضو میگرفت و به حسینیه میرفت و مشغول نماز اول وقت میشد. آنقدر مجتبی را قبول داشتند که نمازشان را به او اقتدا میکردند.
📚گزیدهای از کتاب «شیر زیتان»
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽ 🌙#ماه_رمضان_شهدایی 🌕شهید مدافعحرم مجتبی ذوالفقار نسب 🌺تابستان از راه رسیده بود. گرمای هوا بیداد
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم رضا حاجی زاده
🌺ماه رمضان سال۱۳۸۸ با آقا رضا دورهی تکاوری در اصفهان بودیم. سختی و فشار دوره خیلی زیاد بود و اگر آب و غذا و خوابمان مناسب نمیبود، بدنمان به شدت کم میاورد.
🌻مرکز آموزشیای که برای دورهی تکاوری مستقر بودیم، وسیع بود؛ طوری که فاصلهی آسایشگاه ما تا سالن غذاخوری زیاد بود و از فرط خستگی و بیخوابی نمیتوانستیم برای سحری به سالن غذاخوری برویم. به خاطر همین، هر شب یک نفر را انتخاب میکردیم تا مسئولِ آوردنِ غذا باشد!
🌺بعد از گذشت چند شب، دیگر کسی به دنبالِ غذا نمیرفت و مجبور بودیم سحری، تخم مرغ بخوریم ولی آقا رضا جزو اولین نفرات برای خدمت به بچهها بود و به جای بچههای دیگر از استراحتش میزد و میرفت سحری بچهها رو میاورد تا برای بچهها سخت نباشه!
🎙راوی: همرزم شهید
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽ 🌙#ماه_رمضان_شهدایی 🌕شهید مدافعحرم رضا حاجی زاده 🌺ماه رمضان سال۱۳۸۸ با آقا رضا دورهی تکاوری در
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم حسن رزاقی
🌺در ماه مبارک رمضان، پدرم همیشه نمازهایش را به جماعت در مسجد میخواند؛ قرآنش را در خانه تلاوت میکرد و به هیئت علاقه داشت. معمولا برای ماه رمضانها همان غذاهای معمول نان و پنیر به همراه سوپ یا آش داشتیم.
🌺پدرم اصرار داشت اگر چیزی درست کردهایم، چندتا ظرف هم به همسایهها بدهیم. میگفت اگر نمیتوانیم چند دهنفر را مهمانی بدهیم اما میتوانیم با این کار، در افطاری همسایهها شریک شویم.
🎙راوی: فرزند شهید
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽ 🌙#ماه_رمضان_شهدایی 🌕شهید مدافعحرم حسن رزاقی 🌺در ماه مبارک رمضان، پدرم همیشه نمازهایش را به جماع
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم محمدرضا ابراهیمی
🌺شهید ابراهیمی مشتاق کار خیر و عاشق خدمت به مردم بود و نَه تنها خودش بلکه دیگران را هم تشویق به کمک و یاری مستمندان میکرد.
🌻نزدیک ماه مبارک رمضان یا عید نوروز که میشد، کمکهای نقدی و غیر نقدی دیگران را جمعآوری میکرد و با تکمیل آن از دارایی خود به نیازمندان میرساند.
🌺در طول سالهای بعد از جنگ تحمیلی هم گاهی برای جهیزیه و ازدواج به محمدرضا رجوع میکردند که دست رد به سینهی هیچ کدام نمیزد.
🎙راوی: همسر شهید
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽ 🌙#ماه_رمضان_شهدایی 🌕شهید مدافعحرم محمدرضا ابراهیمی 🌺شهید ابراهیمی مشتاق کار خیر و عاشق خدمت به
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم مصطفی صدرزاده
🌺یکبار ماه رمضان، مامان برای خرید به بازار رفت.آن روز من و مصطفی خانهشان بودیم. خیلی نگذشت که مامان دست خالی به خانه برگشت. مصطفی در را به روی مامان باز کرد و گفت:«به این زودی خریدتون تموم شد؟»
🌻مامانم روی مبل نشست و با ناراحتی گفت:«اصلا خرید نکردم!»چادرش را روی مبل گذاشت و ادامه داد:«وقتی دیدم خیلیا به راحتی در ملأعام روزهخوری میکنن، اونقدر ناراحت و عصبانی شدم که دیگه قدرت خرید نداشتم!»
🌺مصطفی کنار مامان نشست و گفت:«کسی که روزهخوری میکنه، در واقع داره با خدا علنی میجنگه؛ چون خدا به صراحت توی قرآن این کار رو حرام دونسته. حالا فکر کنید با این کار چقدر دل امامزمان به درد میآد!»
📚گزیدهای از کتاب «قرار بیقرار»
✍🏻فرازی از وصیتنامه: مردم عزیز ایران یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم،چقدر بچههای ما یتیم شدند،زنها بیوه،مادرها مجنون، پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود. در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست، دل امامزمان بیشتر و بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا توسط بعضیها نگهداشته نشد!
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم حامد جوانی
🌺وقتی نزدیک ماه مبارک رمضان میشدیم، داداشحامد میومد مسجد و در تمیز کردن و نظافتِ مسجد با بچهها سهیم میشد.
🌻پنجرههای مسجد رو با روزنامه پاک میکرد، لوسترها رو تمیز میکرد، کُل مسجد رو با دوستانش جارو میکرد و استکانها رو میشُست. آخرای ماه شعبان همیشه روزه میگرفت.
🌺قبل رسیدن ماه مبارک با حقوق ناچیزی که از سپاه میگرفت، برای خانوادههایی که وضع مالی خوبی نداشتند ولی داداش میشناخت که اهل روزه هستند، وسایل مورد نیاز از قبیل چای، برنج، مرغ، روغن و... تهیّه میکرد و یواشکی در اختیارشون قرار میداد.
🌻اینها رو به ما هم نگفته بود و بعد شهادتش متوجّه اینکارهاش شدیم و یهعدّه از خود این خانوادهها برامون تعریف میکردند که آقا حامد همیشه هوای خانوادهی ما رو داشت.
🎙راوی: برادر شهید
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽ 🌙#ماه_رمضان_شهدایی 🌕شهید مدافعحرم حامد جوانی 🌺وقتی نزدیک ماه مبارک رمضان میشدیم، داداشحامد می
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم حبیب الله ولایی
🌺به خوراک و شکمش خیلی توجّه نمیکرد؛ میگفت:«غذای زیاد روی فکر و ذهن آدم اثر منفی میگذاره.» از آیتالله جوادی آملی تعریف میکرد که به او گفتند بیشتر غذا بخورید؛ در جواب گفتند:«مگر من حمّالم که غذا را حمل کنم؟! آنقدر میخورم که بتوانم کارهایم را انجام بدهم و بیشتر از آن، حمّالی است!»
🌻خودش هم اینگونه رفتار میکرد؛ در پادگان خیلی کم ناهار میخورد و غذا را به همکارانش میداد. در مورد گوشتخوردن هم دقت میکرد و میگفت:«خوردن زیاد از گوشت باعث میشه آدم قسیالقلب و پرخاشگر بشه.»
🌺ماه رمضان هم که میشد، حبیبآقا با یک کاسه فِرِنی افطار میکرد و سحر هم به چایی خرما اکتفا میکرد. تمام خوراک او در ماه رمضان فقط همین بود! میگفت: «ماه رمضان ما روزه میگیریم که کمتر بخوریم، نَه اینکه مثل قبل یا بیشتر هم بخوریم.»
🎙راوی: همسر شهید
📚گزیدهای از کتاب «حبیب خدا»
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽ 🌙#ماه_رمضان_شهدایی 🌕شهید مدافعحرم حبیب الله ولایی 🌺به خوراک و شکمش خیلی توجّه نمیکرد؛ میگفت:«
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم سید علی زنجانی
🌺آفتاب تابستان تن سخت سنگ را هم ذوب میکرد. رمضان بود؛ رمضان سال ۱۳۹۵. آن رمضان سوزان و درگیریهای مداومِ منطقه خلصه. مسلحین برای شکستن محاصره حلب، جهنموار پیشروی میکردند؛ اما هوا آنقدر گرم بود که هِرم آتش تیربار مسلحین بهقدر آفتاب کسی را آزار نمیداد.
🌻زیر آنهمه سوزندگی و تشنگی، رزمندهها یکییکی از حال میرفتند یا در چادرها و خاکریزها به دنبال قطرهای آب میگشتند. آن گرما دریا را هم خشک میکرد و زور تکه یخهایی که در خط مقدم دستبهدست میشد، به گرمازدگی رزمندهها نمیرسید.
🌺سید علی، مسئول فرهنگی اما طبق معمول ابتکاری به خرج داده بود و یخ در بهشتی با کمی شربت و آن تکههای اندک یخ درست کرده بود. خودش هم به همراهه دوستانش از افطار تا سحر در خط مقدم میچرخید و ... !
📸ادامهدر تصاویر | تصاویر باز شود✔️
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم شهروز مظفری نیا
🌺قبل از اینکه به سن تکلیف برسد، نماز خواندن را شروع کرد. از همان کودکی، موقع نماز کنار من میایستاد و حرکاتم را تقلید میکرد. گوش میداد چه میخوانم.
🌻گاهی با برادرش شهرام میآمدند و کنار من نماز میخواندند. میگفتم:«بیاید خوب گوش کنید ببینید من کجای نمازم رو اشتباه میخونم. بهم بگید!» با همین روش نماز خواندن را یادشان دادم.
🌺روزهگرفتن را هم از همان بچگی شروع کردند. میگفتم:«شما هنوز به سنّ تکلیف نرسیدید، حداقل کلّهگنجشکی بگیرید که اذیّت نشید اما گوششان به این حرفها بدهکار نبود. روزهشان را میگرفتند و سر وقت افطار میکردند.
🎙راوی: مادر شهید
📚گزیدهای از کتاب «همراهی تا آسمان»
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽ 🌙#ماه_رمضان_شهدایی 🌕شهید مدافعحرم شهروز مظفری نیا 🌺قبل از اینکه به سن تکلیف برسد، نماز خواندن ر
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم علی عسگری
🌺در پتروشیمی اراک کار میکردیم. ماه رمضان بود و هوا بسیار گرم! محل کار ما مخازن کُروی بود که باید در داخل آن کار میکردیم.
🌻بدنه مخزن باید تا ۱۰۰ درجه سانتیگراد حرارت میدید تا گرم شده و سپس شروع به کار کنیم. شهید عسگری همپای ما در آن شرایط که برای کسی که روزه هم نبود، تحمّلش سخت بود، روزه میگرفت و کار میکرد.
🌺یک شب به اتفاق هم به منزل دوستان در خوابگاه دیگر رفتیم و دیدیم که هندوانهای گذاشتند وسط و به ما هم تعارف کردند، اما شهید قبل از آنکه از هندوانه بخورد، از دوستان پرسید:«از کجا آوردهاید؟ در اینجا که دسترسی به مغازه ندارید!»
🌻گفتند:«از باغ کنار پتروشیمی کَندیم.» شهید گفت:«آیا صاحبش میداند؟» گفتند:«نه!» او چنگال را به زمین گذاشت و گفت:«با مال شبههناک جسم و روحم را آلوده نمیکنم. انشاءالله که خداوند از میوههای بهشتی نصیبمان کند!»
🎙راوی: دوست شهید
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽ 🌙#ماه_رمضان_شهدایی 🌕شهید مدافعحرم علی عسگری 🌺در پتروشیمی اراک کار میکردیم. ماه رمضان بود و هوا
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم سید مصطفی موسوی
🌺از همان دوران ابتدایی تا اذان میگفتند، وضو میگرفت و نماز اول وقتش را میخواند. وقتی هم نماز و روزه به او واجب شد، نسبت به آنها حسّاستر شد.
🌻اولین سالی که باید روزه میگرفت، ساداتخانم دلش نیامد برای سحری بیدارش کند؛ میگفت:«بچهام لاغره، روزها هم بلنده و اذیّت میشه»؛
🌺اما وقتی سید مصطفی از خواب بلند شد و دید از سحر گذشته، روزهاش را بدون سحری گرفت و به ساداتخانم گفت:«اگر بیدارم نکنی، بیسحری روزه میگیرم.» سهروز روزهی بیسحری باعث شد تا ساداتخانم مجبور شود که سحرها بیدارش کند.
🌻هر بار که برای سحری بیدار میشد، لبخندی به مادر میزد و میگفت: «میدونی وقتی نمیخوابی و برای ما سحری درست میکنی، بهترین اجر رو پیش خدا داری؟ خوش به حالت! خدا همهچی رو میبینه و حساب میکنه.»
📚گزیدهایاز کتاب«بیستسالوسهروز»
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽ 🌙#ماه_رمضان_شهدایی 🌕شهید مدافعحرم سید مصطفی موسوی 🌺از همان دوران ابتدایی تا اذان میگفتند، وضو
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم علیرضا قبادی
🌺علیرضا خیلی آدم سادهپوشی بود و خیلی تو فاز لباسخریدن نبود؛ نَه که پول نداشته باشه، اتفاقاً وضع مالیش نسبتاً خوب بود؛ طوری که هر کدام از بچهها پول احتیاج داشتند، بهشون قرض میداد؛
🌻حتی یه دفعه یه بنده خدایی که آدم خوشحسابی نبود، ازش درخواست قرض کرده بود، من بهش گفتم فلانی بد حسابه بهش نده، گفت:«عیب نداره انشاءالله پس میده» و بهش داد.
🌺حتی گاهی بچهها بهش میگفتند مثلا فلان چیز رو برام بخَر، مثلا قیمت اون وسیله میشد پانصد هزار تومان، از طرف پولش رو نمیگرفت و میگفت:«برات خواستم سوغاتی بیارم» و پولش رو نمیگرفت. هر وقت میرفت مأموریت، دو برابر زمان معمول تو مأموریت میموند. یه دفعه قرار بود ... !
📸ادامهدر تصاویر | تصاویر باز شود...
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم علیرضا نوری
🌺در ایّام ماه مبارک رمضان، بهخاطر بارداری و شیردهی روزه نمیگرفتم؛ ولی چون میدونستم علیرضا بدون من سحری نمیخوره، بیدار میشدم و باهاش همراهی میکردم و خیالم راحت بود که بدون سحری روزه نگرفته.
🌻فصل پاییز و زمستان که روزههای قضام رو میگرفتم، با اینکه علیرضا حتی یک روزهی قضا هم نداشت ولی بهخاطر من سحرها بیدار میشد و روزهی مستحبّی میگرفت. میگفت:«میخوام تنها نباشی و سحریت رو بخوری! تو بهخاطر من سحرهای ماه رمضان بیدار شدی و همراهی کردی، من هم باید جبران کنم.»
🌺مرد با وفا و بهشتی من، محبّتهایم را هیچوقت فراموش نمیکرد و همیشه درصدد جبران آنها برمیآمد. در چشمهایش ردّ آسمان و ردّ خدا بود. از "من" گذشت تا به "ما" رسید و عشقمان ابدی شد.
🎙راوی: همسر شهید
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽ 🌙#ماه_رمضان_شهدایی 🌕شهید مدافعحرم علیرضا نوری 🌺در ایّام ماه مبارک رمضان، بهخاطر بارداری و شیرد
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم سید حمید تقوی فر
🌺حاج حمید دلبستگی به هیچکدام از لذّتهای این دنیا نداشت؛ حتی غذا خوردن. سال۱۳۶۲ که «سید نصرالله تقویفر»، پدرش، در عملیات خیبر شهید شد، گفت:«میخواهم روزههای قضای پدر را بگیرم.» و این شروع یک ماجرای عجیب و طولانی بود.
🌻از آن به بعد، حاجحمید نَهفقط در ماه مبارک رمضان، بلکه در بسیاری از روزهای دیگر سال نیز روزه بود. ماجرا به همینجا ختم نشد؛ ۲ سال بعد که «سید خسرو»، برادرش در عملیات وَالفجر۸ به شهادت رسید، گفت:«حالا نوبت روزههای داداش است» و شروع به گرفتن روزههای قضای او کرد.
🌺شاید باور نکنید! دیگر از همان موقع تا شهادتش به جز روزهای حرام، همیشه روزه بود! روزهایی که روزه نبود، بعد از خوردن ناهار، معدهاش اذیّت میشد؛ طوری که میگفت:«مثل اینکه من باید همیشه روزه باشم.»
🎙راوی: همسر شهید
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽ 🌙#ماه_رمضان_شهدایی 🌕شهید مدافعحرم سید حمید تقوی فر 🌺حاج حمید دلبستگی به هیچکدام از لذّتهای ای
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم محسن حججی
🌺ماه مبارک رمضان سال۱۳۹۶ بود و برای اینکه روزههایمان هم قضا نشود، قرار شد ۱۰ روز در مشهد بمانیم. شبهای قدر شد و شب ۲۱ ماه رمضان و شبی که تقدیر و سرنوشت همه افراد نوشته میشود.
🌻در گوشهای از حرم امام رضا علیهالسلام نشسته بودیم که بعد از مدتی از آقا محسن جدا شدم و به صحنی دیگر رفتم تا بتوانم در جایی تکیه دهم. قبل از اینکه مراسم قرآن به سر در حرم امام رضا آغاز شود، همانطور که در صحن حرم امام رضا نشسته بودم، آقا محسن به من پیام داد.
🌺در این پیام نوشته بود:«مامان تو را به خدا برایم دعا کن قسمتم شود تا به سوریه بروم و نزد حضرت زینب سلاماللهعلیها روسفید شوم». در آن لحظه حسّ غیرقابل وصفی وجودم را فرا گرفت و در جواب پیام آقا محسن نوشتم: ... !
📸ادامهدر تصاویر | تصاویر باز شود...
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم نوید صفری
🌺هرچه میخواهم حرف نزنم، نمیشود. درز هر کلمهای را که باز میکنم، یک مشت خاطره از بغلش میزند بیرون. مثلاً یک کلمه میگویم عید فطر و هزار کلمه خاطره از ماه رمضانی که با هم بودیم، توی سرم قد میزند.
🌻تقریباً هر شب با هم رفتیم مجلس مناجات حاج منصور ارضی. بعضی شبها مینشستم ترک موتورت و توی خنکی هوای نیمه شب با هم تا مسجد ارک میرفتیم. بعضی شبها با ماشین میرفتیم و وقتِ برگشتن، دم در خانهٔ ما نیمساعتی مینشستیم توی ماشین و با هم حرف میزدیم.
🌺یادش به خیر، چه شربتهای خوشمزهای برایت درست میکردم و هر شب با خودم میآوردم! نوش جانت! بستهبندیهای آجیل هم که رویش یک کاغذ شعر برایت میچسباندم و بعد از مجلس میدادم دستت، هنوز یادت هست؟
🌻یکبار یادم هست نوشته بودم:«برام هیچ حسّی شبیه تو نیست!» چقدر با لحن و احساس قشنگی آن را خواندی و بعد همینطور که نگاهت را از روی کاغذ برمیداشتی، گفتی:«منم همینطور!» هر سه شب قدر هم که با هم رفتیم بهشت زهرا. شب قدر بیست و سوم بود که ... !
📸ادامهدر تصاویر | تصاویر باز شود...
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم علی آقا عبداللهی
🌺علیآقا خیلی زود شروع به روزهگرفتن کرد و از دوازدهسالگی، روزههایش را میگرفت. یکبار ماه مبارک رمضان هوا خیلی گرم بود و زمان روزهداری طولانی؛ علی حالش زیاد خوب نبود؛
🌻بهش گفتم:«علیجان! حالت بَده. بیرون شهر بُرو و روزهات را باز کن تا حالت بدتر نشده.» ولی او به هیچعنوان زیر بار نمیرفت که روزهاش را باز کند.
🌺پسرم در ماه رمضان وقتی که افطارش را میکرد، به هيئت محمدرضا طاهری و منصور ارضی میرفت. سحر که میآمد، اصلاً برایش خستگی و خواب معنا نداشت.
🌻بعد از سحری، چند ساعتی را استراحت میکرد و دوباره صبح زود، برای رفتن به سرِ کار پا میشد. او همیشه عادت داشت حتی اگر یک صفحه هم شده، قرآن بخواند.
🎙راوی: مادر شهید
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
کانال رسمی شهید رضا حاجی زاده
﷽ 🌙#ماه_رمضان_شهدایی 🌕شهید مدافعحرم علی آقا عبداللهی 🌺علیآقا خیلی زود شروع به روزهگرفتن کرد و ا
﷽
🌙#ماه_رمضان_شهدایی
🌕شهید مدافعحرم حاج قاسم سلیمانی
🌺حاج قاسم هر سال در ایّام ماه مبارک رمضان، فرزندان و خانوادههای شهدا را به بیتالزّهرا علیهاالسلام دعوت میکرد و افطاری میداد. روی صندلی پایین مینشست و سخنرانی میکرد؛ چه صحبتهای عمیق و قشنگی!
🌺سری آخر، وسط صحبتهایش به سردار حسنی گفت:«دوربینها رو خاموش و جمع کنه!» کُلاً با فیلمبرداری مشکل داشت و خوشش نمیآمد. حاجقاسم خودش هم پذیرایی میکرد و هم سفره میچید.
🌻کنار بچهها مینشست و یک جمع با صفا و صمیمی تشکیل میشد. بعد از افطاری میریختند سرِ حاجی و ایشون لابهلای بچهها گم میشد. به پسر و محافظش که همراهش بودند، اخم میکرد که کاری به بچههای شهدا نداشته باشند و بگذارند راحت باشند.
🎙راوی: فرزند شهید محمد شیخشعاعی
🌸
💐🌟🌿
🍃💐🌟🌿💐
﷽
📸#ببینید| #عکسنوشته
📕خاطراتشهید
💛شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده
🌙ماه رمضان
ماهرمضان سال۱۳۸۸ با
آقارضا دورهی تکاوری در اصفهان
بودیم. سختی و فشار دوره خیلی زیاد بود...!
📸ادامه در تصویر | تصویر باز شود...
🎙راوی: همرزم شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#ماه_رمضان_شهدایی
🌹تنها کانال رسمی تکاور پاسدار
شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده👇🏻
🍃| @shahid_reza_hajizadeh